
اگر امروز از یک نوجوان یا جوان بپرسید که دوست دارد در آینده چهکاره شود، احتمال زیادی وجود دارد که پاسخ او با دنیای اینترنت و شبکههای اجتماعی گره خورده باشد. دیگر رؤیاهای سنتی مثل پزشک یا مهندس بودن، جایشان را به آرزوی «اینفلوئنسر شدن» دادهاند. طبق نظرسنجیای از مؤسسه Morning Consult، حدود ۵۷ درصد از نسل Z در آمریکا علاقهمندند به یک اینفلوئنسر تبدیل شوند و ۵۳ درصد این مسیر را یک «شغل معتبر» میدانند.
این آمار شاید در نگاه اول عجیب بهنظر برسد، اما در دنیای امروز که ویدیوهای چند ثانیهای، فالوئرهای میلیونی و قراردادهای میلیاردی تبدیل به امری رایج شدهاند، طبیعیست که جوانان بهدنبال سهمی از این بازار پررنگ و لعاب باشند. دیدن یک گیمر که با انتشار یک ویدیو هزاران دلار درآمد کسب میکند، یا یک بلاگر مد که تنها با پست یک تصویر تبلیغاتی به ثروت چشمگیری میرسد، این خیال را در ذهن بسیاری زنده نگه میدارد: تو هم میتوانی یکی از آنها باشی.
رشد بیوقفۀ تمایل به اینفلوئنسر شدن، برای برندها یک فرصت طلاییست. رقابت شدید در میان خالقان محتوا (Creators) به آن معناست که شرکتها با هزینهای بسیار کمتر از گذشته، به طیفی گسترده از تبلیغکنندگان بالقوه دسترسی دارند. آنها دیگر نیاز نیست بودجههای کلان صرف تبلیغات تلویزیونی یا بیلبورد کنند؛ کافیست محصولشان در دستان یک فرد با ۵۰ هزار فالوئر دیده شود، تا فروش چندین برابر شود.
اما برای خالقان محتوا، واقعیت اغلب متفاوت از رویاست. اغلب آنها بدون قرارداد مشخص، بدون بیمه یا حقوق ثابت، در یک بازار اشباعشده و پررقابت تلاش میکنند دیده شوند. الگوریتمها غیرقابلپیشبینیاند، برندها سختگیر، و کاربران بیوفا. پلتفرمهایی مثل اینستاگرام و تیکتاک، الگوریتمهایی دارند که حتی یک تغییر کوچک در آنها میتواند یک پیج موفق را به نابودی بکشاند.
زندگی یک خالق محتوا، چیزی فراتر از آن تصویر براق روی صفحه گوشیست. اغلب آنها باید چندین نقش همزمان ایفا کنند: تدوینگر، نویسنده، فیلمبردار، طراح، فروشنده، تحلیلگر داده و مذاکرهکننده. فشار برای تولید مداوم محتوا، نوسانات مالی، و نبود امنیت شغلی، بسیاری از آنها را به مرز فرسودگی میکشاند. این چیزیست که در روانشناسی دیجیتال از آن با عنوان «فرسودگی خلاقانه» (Creative Burnout) یاد میشود.
شاید وقت آن رسیده باشد که ما به بازتعریف اینفلوئنسر بودن فکر کنیم. هر فردی که فالوئر دارد، لزوماً یک برند شخصی موفق نیست. هر تعداد ویو، به درآمد نمیانجامد. در دنیای پرهیاهوی شبکههای اجتماعی، آنچه اهمیت دارد، نه صرفاً دیده شدن، بلکه دیده شدن پایدار، داشتن ارتباط معنادار با مخاطب، و ساختن جامعهای وفادار است.
اینفلوئنسر شدن، برای برخی مسیری واقعی بهسوی استقلال مالی و ابراز خلاقیت است. اما برای بسیاری دیگر، تنها توهمیست که با واقعیتهای پرزحمت و گاه ناامیدکننده همراه است. برندها از این رقابت سود میبرند، اما خالقان محتوا بیش از همیشه نیاز دارند که از خود در برابر الگوریتمها، فشارهای بیپایان و امیدهای کاذب محافظت کنند.