
در نگاه اول ممکن است تصور کنیم دنیای اینفلوئنسرها مرز جغرافیایی نمیشناسد؛ اما واقعیت آن است که محل زندگی یک خالق محتوا میتواند تفاوتهای عمیقی در مدل درآمدی، میزان دستمزد و حتی شیوه تعامل برندها با او رقم بزند. مقایسهای میان ایران و کشورهای پیشرو در این صنعت نشان میدهد که اقتصاد اینفلوئنسری در ایران هنوز با نارساییهای ساختاری، محدودیتهای قانونی و نبود بسترهای شفاف روبهروست.
در بسیاری از کشورهای غربی، اینفلوئنسرها از مسیرهای متنوع و ساختارمند درآمد کسب میکنند. درآمد آنها میتواند شامل درآمد مستقیم از پلتفرمها (مانند یوتیوب، تیکتاک، سابستک یا پترئون)، همکاریهای قراردادی با برندها، افیلیت مارکتینگ، فروش محصولات دیجیتال و دورههای آموزشی باشد.
نکته مهم اینکه در این کشورها قراردادهای رسمی با شفافیت کامل بسته میشود. آژانسها، مدیران برنامه و وکلای تخصصی در حوزه «Creator Economy» نقش واسطههایی را ایفا میکنند که هم از حقوق برند و هم اینفلوئنسر محافظت میکنند. نرخ همکاریها اغلب بر مبنای استانداردهای جهانی (مثل نرخ CPM یا نرخ تعامل) تعیین میشود و پرداختها معمولاً از مسیرهای رسمی و بانکی انجام میگیرد.
در ایران اما داستان متفاوت است. بسیاری از پلتفرمهایی که در خارج از کشور امکان درآمدزایی مستقیم دارند، یا فیلتر هستند یا از خالقان ایرانی پشتیبانی نمیکنند. یوتیوب، تیکتاک و پترئون عملاً راه درآمدی برای ایرانیها نیستند، مگر با واسطههایی خارج از کشور.
در عوض، اینفلوئنسرهای ایرانی عمدتاً از راه همکاری مستقیم با برندها یا فروش مستقیم محصولات شخصی درآمد دارند. برخی هم با تبلیغات در استوری یا پستهای اینستاگرامی کسب درآمد میکنند. اما نبود زیرساخت حقوقی مشخص باعث میشود این همکاریها عمدتاً بهصورت توافقهای شفاهی یا پیامهای دایرکت انجام شود؛ بدون قرارداد، بدون ضمانت پرداخت، و گاهی حتی بدون هیچ فاکتور رسمی.
یکی از مهمترین مشکلات همکاری برندها با اینفلوئنسرها در ایران، نبود قرارداد شفاف و الزامآور است. بسیاری از برندها از ارائه قرارداد رسمی خودداری میکنند و ترجیح میدهند همکاری بهصورت غیررسمی پیش برود. این موضوع نه تنها امکان پیگیری قانونی در صورت بروز مشکل را از بین میبرد، بلکه شرایط ناعادلانهای برای اینفلوئنسرها ایجاد میکند.
از سوی دیگر، بسیاری از برندها از اینفلوئنسرها توقع نتایج تضمینی دارند (مثل افزایش قطعی فروش یا جذب فالوئر)، در حالیکه تبلیغات ذاتاً امری احتمالی است و تضمینی برای بازگشت سرمایه وجود ندارد. در چنین شرایطی، وقتی خروجی با انتظارات نهایی برند مطابقت نداشته باشد، مسئولیتپذیری از بین میرود و گاه اینفلوئنسر قربانی فضای بیضابطه همکاری میشود.
نبود پلتفرمهای رسمی داخلی برای مدیریت و استانداردسازی کمپینهای اینفلوئنسری نیز معضلی جدیست. در حالیکه در کشورهای پیشرفته ابزارهایی مثل CreatorIQ، Aspire، یا Grin فرآیند جذب، پرداخت، و تحلیل عملکرد را سادهسازی کردهاند، در ایران هنوز بسیاری از همکاریها از طریق پیام در واتساپ یا تماس تلفنی هماهنگ میشود.
با این حال، اقتصاد اینفلوئنسرها در ایران، با وجود محدودیتها، رشد چشمگیری داشته است. بسیاری از برندها به قدرت تأثیرگذاری افراد در شبکههای اجتماعی پی بردهاند و کمپینهای گستردهای را با اینفلوئنسرها اجرا میکنند. این نشان میدهد که بازار آمادگی دارد، اما نیاز به قانونگذاری، ابزارهای شفاف و حرفهایسازی دارد.
در کنار این، موج مهاجرت خالقان محتوا به پلتفرمهای جهانی یا همکاری با برندهای خارجی با واسطه نیز افزایش یافته است. برخی اینفلوئنسرهای فارسیزبان با ساخت محتوای دوزبانه توانستهاند مخاطبان و مشتریان خارج از کشور جذب کنند.
مدل درآمدی اینفلوئنسرها در جهان و ایران تفاوتهای اساسی دارد. در جهان، پایداری، شفافیت حقوقی و تنوع مسیرهای درآمد وجود دارد؛ در حالیکه در ایران، این مسیر هنوز بر پایه روابط غیررسمی، عدم شفافیت و ضعف نهادی استوار است. با این حال، پتانسیل رشد این صنعت در ایران بالاست و با توسعه ابزارهای بومی، تدوین چارچوبهای قانونی و آموزش حرفهای به خالقان محتوا و برندها، میتوان به آیندهای ساختارمندتر امیدوار بود.