
چند روز پیش، مثل همیشه، وارد سایتی شدم که سالهاست از آن محصولات مراقبتی و آرایشی خارجی میخرم. با صحنهای عجیب روبهرو شدم: همۀ برندهای خارجی، بیسروصدا حذف شده بودند. این اتفاق محدود به یک فروشگاه نبود؛ مدتی قبل هم فروشگاههای بزرگتری مثل مو تنرو، زنونه و دیجیکالا با پاکسازی پلتفرمهای خود از برندهای غیرایرانی مواجه شده بودند. در ابتدا شاید تصور کنیم این یک تصمیم بازاری یا حتی فنی بوده، اما اگر دقیقتر شویم، ماجرا رنگ دیگری به خود میگیرد؛ رنگ انحصار.
سالهاست در ایران، مفاهیمی چون «تولید ملی»، «بومیسازی»، و «خودکفایی» به شکل ابزارهایی برای سرکوب رقابت و باز نگهداشتن فضا برای رانتخواری استفاده شدهاند. در ظاهر، هدف از این سیاستها حمایت از تولید داخلی است؛ اما در عمل، آنچه میبینیم، محدود شدن انتخاب مصرفکننده، کاهش کیفیت، و در نهایت از بین رفتن برندهای مستقل و کوچک است. تولیدکنندهای که بدون رقیب فعالیت میکند، نه نیازی به نوآوری دارد و نه انگیزهای برای بهبود کیفیت.
صنعت خودروسازی ایران شاید فاجعهبارترین نمونۀ یک بازار انحصاری باشد. خودروسازان داخلی با حمایتهای تعرفهای، قوانین وارداتی دستوپاگیر، و تزریق یارانههای دولتی، دهههاست بدون رقیب واقعی فعالیت میکنند. نتیجه چیست؟ خودروهایی با کیفیت پایین، قیمت بالا و استانداردهایی که نهتنها با جهان فاصله دارد، بلکه سالانه جان هزاران انسان را در تصادفات میگیرد. بر اساس آمار رسمی، ایران یکی از بالاترین نرخهای مرگومیر جادهای در جهان را دارد؛ مسئلهای که نمیتوان آن را از وضعیت صنعت خودروی انحصاری جدا کرد.
در روزهای اخیر، خبرهایی از ازکارافتادن تلویزیونهای برندهای بهاصطلاح ایرانی مانند اسنوا و ایکسویژن منتشر شد. دلیل؟ عدم پرداخت هزینههای لایسنس نرمافزار به شرکتهای چینی. این ماجرا نشان داد که در پس ظاهر «بومیسازی»، همچنان وابستگی جدی به دانش فنی و زیرساخت خارجی وجود دارد؛ اما این وابستگی با انکار همراه شده است. به جای اینکه بهصورت شفاف با مصرفکننده سخن بگوییم، با برچسب «ساخت ایران» کالایی را به بازار تحمیل میکنیم که نه بومی است و نه پایدار.
انحصار فقط در حوزه کالا و اقتصاد رخ نمیدهد؛ در حوزه رسانه و فرهنگ نیز با همین وضعیت مواجه هستیم. سالها محدودیت برای ورود فیلمهای خارجی، سانسور گسترده، و حمایتهای گلخانهای از تولیدات داخلی منجر به شکلگیری سینمایی شده که در بسیاری از موارد نه کیفیت دارد و نه مخاطب. در نهایت، مردم به سراغ پلتفرمهای فیلترشده، نسخههای غیررسمی و دوبلههای آماتور رفتند. نتیجه: قاچاق فرهنگی، افت کیفیت، و بیاعتمادی به تولیدات بومی.
یکی از تبعات مستقیم انحصار، زندهماندن رانت و فساد است. وقتی فقط عدهای محدود به منابع، بازار، یا لایسنس دسترسی دارند، زمین بازی برای دیگران بسته میشود. این گروه خاص، که اغلب به قدرت یا نهادهای حکومتی وابستهاند، با گرفتن ارز ترجیحی، تعرفههای حمایتی، یا اختصاص انحصاری واردات، جیب خود را پر میکنند و کالایی بیکیفیت را بهزور در سبد مصرفی مردم قرار میدهند.
در کشورهای توسعهیافته، رقابت به عنوان یک اصل حیاتی برای رشد، نوآوری، و عدالت اقتصادی در نظر گرفته میشود. تجربه کرهجنوبی در دهههای گذشته نمونهای موفق از حمایت هوشمند از تولید ملی بدون حذف رقابت خارجی است. بر خلاف ایران، آنها شرکتهای داخلی را وادار به رقابت جهانی کردند، نه محافظت از آنها در برابر رقبا. نتیجه: سامسونگ، الجی، کیا و هیوندای؛ برندهایی که در سطح جهانی درخشیدند.
در مقابل، در ایران هر جا که انحصار شکل گرفته، یا مردم با دور زدن آن به راه خود ادامه دادهاند (مثل استفاده از VPN و قاچاق کالا)، یا با شکست و ازکارافتادن زیرساختها مواجه شدهایم. هیچ مدل اقتصادی پایداری تاکنون در انحصار رشد نکرده است.
آیا واقعاً بومیسازی هدف است؟ یا تنها ابزاری برای انحصاریکردن بازار و جلوگیری از گردش آزاد اطلاعات، کالا و رقابت؟ وقتی بومیسازی به حذف برندهای جهانی، مسدودکردن پلتفرمهای خارجی و کنترل محتوا منجر میشود، دیگر نمیتوان آن را حمایت از تولید داخلی دانست. این یک سیاست کنترلمحور است که در ظاهر لباس حمایت از وطن پوشیده، اما در عمل مردم را از دسترسی به انتخاب، کیفیت و شفافیت محروم کرده است.
اولین قدم، شفافسازی و پذیرش شکست سیاستهای انحصاری است. باید به رقابت آزاد، واردات هوشمند و باز شدن بازار به عنوان فرصت نگاه کرد، نه تهدید. دوم، حمایت از برندهای داخلی نباید با سرکوب رقبا همراه باشد، بلکه با ارتقاء استاندارد، آموزش نیروی کار، و بازاریابی جهانی تحقق مییابد. و در نهایت، مردم باید با آگاهی مصرف کنند، صدای خود را بلند کنند و اجازه ندهند مفاهیمی چون «تولید ملی» تبدیل به ابزار سرکوب شود.
انحصار در هیچ لباسی زیبا نیست؛ چه در لباس دین، چه در لباس میهنپرستی، و چه در لباس تولید داخلی. آنچه در نهایت میماند، کالای بیکیفیت، خریدار ناراضی، و بازاری بیمار است.