از دوران دانشگاه من با بخش فرانت آشنا شدم خیلی علاقه داشتم ولی تو مراحل یادگیری یه سری افراد از راهی که داشتم دورم کردن من باز عاشق فرانت بودم و همیشه حرفم فرانت بود تا اینکه تو یه شرکت با موقعیت خیلی خوبی داشتم فعالیت میکردم ولی به زور چون هر روز به زور داشتم فقط کد سمت سرور تایپ میکردم بدون علاقه چند ماه گذشت یه روز بدون توضیح از محل کارم اومدم بیرون چون آدم زندگی زود گذر داره،نمیتونستم بدون علاقه بگذرونم الان بعد از مدتی به کاری که علاقه دارم مشغول هستم و آدمایی که باهاشون هم کلامم یا تو بحثای مربوطه باهمیم همونی که میخواستم هستن ولی با اینکه یه زمانی باید گذاشت تا به اون مرحله که میخوام برسم ولی با عشق و علاقه دارم کارم رو یاد میگیرم و پیشرفت دارم زندگی با عشق فقط میگذره