احتمالا کلمه فالش را در مباحث مربوط به موسیقی، مخصوصاً موسیقی پاپ کشورمان بسیار شنیده اید. در این نوشته قصد دارم تعریفی مختصر در مورد عبارت فالش خوانی ارائه کرده و به این نکته بپردازم که آیا از این خطای اجرا، می توان به عنوان یک تکنیک در اجرا استفاده کرد؟
فالش بودن یعنی انحراف داشتن (کم یا زیاد بودن) عدد فرکانسی یک صدا، از اعدادی که به صورت بین المللی برای تشخیص نتهای درست موسیقی، مورد توافق قرار گرفته اند و ستون اصلی تعاریف بالاتر موسیقیایی هستند. پس با این حساب، فالش بودن یک معیار متریک و قابل اندازه گیریست که به وسیله ابزارهایی مانند دیاپازُن یا تیونر قابل اندازه گیری هستند. افراد آموزش دیده و برخی افراد مستعد، بدون دستگاه می توانند فالش بودن یک صدا را تشخیص دهند اما افراد عادی هم به وسیله تیونر، به راحتی می توانند فالش بودن را درک کرده و اندازه گیری کنند.
هر نت در موسیقی دارای فرکانس مشخص و توافق شده ایست که در واقع نام و نشان فیزیکی و علمی آن نت حساب می شود. از هر نت تا نت قبلی یا نت بعدی، اختلاف فرکانسی ای وجود دارد که آن را فاصله ی موسیقیایی می نامیم (پرده، نیم پرده، ربع پرده). که این فاصله هم، توافق شده و بین المللی هستند.
سازها و خوانندگان با زیر و بم کردن صدای خود، سعی می کنند فرکانس استاندارد را تولید کرده و با حرکت بین پرده ها، لحن، ملُدی و نغمه مورد نظرشان را ارائه دهند.
اگر صوتی که از ساز یا صدای خواننده تولید شده باشد دقیقاً منطبق با همان فرکانس استاندارد گردد، می گویند: "صدا، درست یا ژوست است". اگر انطباق، دقیقا صورت نگیرد و نت اجرا شده کمی جلوتر (زیرتر) یا قبل تر (بم تر) از نتِ استاندارد باشد، مثلا به جای 440 هرتز 460 یا 420 را اجرا کند. می گویند: "صدا، غلط یا فالش است".
به تعریفی ساده تر: اشتباه و ناکوک اجرا کردن یک نت را فالشی می گویند.
دو نوع از فالشی هم وجود دارد که از نظر تکنیکی به آن باید "غلط خوانی" و "خارج خوانی" گفت و واقعا فالش خواندن به حساب نمی آید اما اینطور مصطلح شده است.
"غلط خوانی": زمانی اتفاق می افتد که نُتِ اجرا شده کوک است ولی نُتِ مورد انتظار نیست.
خطای دیگر، "خارج خواندن" است که به اشتباه گرفتن توالیِ فاصله های یک نغمه مربوط می شود. گویی اجرا کننده، از نردبان اشتباه بالا برود. این خطا فقط مربوط به یک نت نیست، مربوط به توالی چندین نت است که از جای اشتباه شروع شده و لاجرم مسیری اشتباه را هم طی می کند.
در نظر بگیرید قرار است در ابتدا نت سُل اجرا شود سپس نت بعدی نیم پرده جلوتر برود، نت بعدی یک و نیم پرده عقبتر بیاید و در نهایت مجددا روی نت سل فرود آورده شود.
اگر اجرا ناکوک باشد یعنی تلاش شده باشد صدای تولید شده، به نت سل برسد اما به هر ترتیب نرسیده باشد، کمی بم تر یا کمی زیر تر اجرا شود، به آن فالشی می گویند. اگر به جای سل، نت دیگری مثل فا، فا دیز، سل دیز اجرا شود، هر چند که نت اجرا شده فالشی نداشته باشد، به آن غلط خوانی گفته می شود. اگر نوازنده یا خواننده، قدمهای بعدی اجرا، ملدی را با تناسبات اشتباه پیش برود، در اصطلاح به آن خارج خواندن یا خارج شدن از مود می گویند.
عوامل متعددی باعث می شود تا اجرای نت سالم، به صورت کامل میسر نشود. اگر قرار بود برای تمام این دلایل عنوانی را انتخاب کنیم، شاید "ضعف در پرورش هنرجو"، بهترین گزینه می بود.
تعدادی از عوامل مخرب که باعث فالش خوانی می شود را به اختصار نام می برم:
1.اختلال شنوایی
2.درک اشتباه ملدی
3.ضعف در حفظ کردن
4.دور بودن از موسیقی
5.خارج شدن صدا از محدوده توانایی اجرا خواننده
6.ضعف موسیقیایی اجرا کننده در هنگام اجرا
7.ضعفهای فیزیکی و روانی اجرا کننده
8.عدم تمرکز و ثبات اجرا
روش های برطرف کردن فالشی صدا:
1. تمرین درست و اصولی سلفژ
2. تمرین با ساز
3. تقویت اندامهای تولید صوت و بهبود وضعیت جسمی
4. تقویت شنوایی با تمرین منظم و شنیدن نمونه آثار درست
5. تقویت تئوری موسیقی
6. بالا بردن ثبات اجرا با تسلط بر قطعات
یکی از کارهای مشکل برای کسانی که به اصطلاح "گوششان کوک است" و صداها و نتها به شیوه صحیح در ذهنشان نقش بسته، اشتباه خواندن است. اما جمله ای معروف در آموزش هنر وجود دارد که می گوید: "قوانین را یاد بگیر تا بتوانی آنها را بشکنی"!
مانند تمام مهارتهای دیگر، این کار نیز با آموزش صحیح، قابل آموختن است تا "فالش خوانی" نه به عنوان یک "خطا"، بلکه به عنوان یک "تکنیکِ قابل کنترل"، در اختیار نوازنده یا خواننده باشد. تا بتواند منظورش را از طریق آن بیان کند.
هر موسیقیدان زبان و روایت شخصی خود را دارد و از نشانه های مخصوص به خود استفاده می کند که یکی از این نشانه های می تواند اجرای فالش باشد. برای مثال لحظاتی در روایت یک اثر هنری وجود دارد که تصنیف گر از زبانی عام تر استفاده می کند. همانطور که پیش می آید در کتابی وزین، چند دیالوگ از زبان آدمی اُمی بیان شود و لازم است تا اصالتِ نقل قولِ وی با کیفیت خاص خودش، حفظ شود.
در موسیقی هم لحظاتی وجود دارد که تصنیف گر می خواد فضای روستا یا دوره گردها را به تصویر بکشد یا حالتِ به خواب رفتن را با کش آوردن نتها و خارج کردن کوک، به نمایش بگذارد. خارج شدن موسیقی از کوک، یکی از نشانه هاییست که تصنیفگر به مخاطب می فهماند، چیزی در حال وقوع است، چیزی که اوضاع را از فرم گذشته اش خارج می کند.
برای مثال اجرای آهنگ "لالایی برای عذاب"، the witcher 3 lullaby of woe قسمتی از موسیقی متن سری سوم بازی ویدئویی ویچر با اجرای ارکستر ملی دانمارک را بشنوید.
در این اجرا نتهای ملُدی اصلی، کم کم از حالت ژوست خارج می شوند و به سمت کوکهای تازه ای پیچ می خورند. کوکهایی تازه که شنونده را از قید قالبهای قبلی موسیقی رها می کند و این رهایی، ترسناک است.
گویی شنونده را به دنیایی تازه رهنمون می کند، دنیایی که در آن، هر قرارِ قبلی ای باطل و هر اتفاق جدیدی محتمل است. با توجه به موضوع اثر، مشخص است آهنگساز قصد ترساندن مخاطب به واسطه ی آزادی و رهایی را داشته، حالا اینکه چرا آزادی از بندها و قرارهای قدیم ترسناک است، بحث مفصلی دارد اما تصنیفگر به مسئله وقوف داشته و از آن بهره ی کامل و درست را برده. بهره ای درست، از یک اشتباه!
نوشته: مسعود حیدریان