اما در یک روز که در مغازه ایی برای خرید جنس رفتم گوشم متوجه حرف های دو مرد شد که از ظاهر یکشون مشخص بود که فریخته است و دیگری کاسب.کاسب در حال غر زدن و نالیدن از وضع مملکت بود و مارا داشت با کره و ژاپن در زمان پهلوی مقایسه میکرد که در آن زمان کره جنوبی با انتشار عکسی از خیابان سئول در تهران اظهار کرده بود که امید است ما هم مثل کشور ایران پیشرفت کنیم و در جهان حرفی برای گفتن داشته باشیم ولی الان چه از بسیاری از کشور ها عقب افتادیم. با خودم کمی فکر کردم دیدم تا حدودی این مرد راست میگوید و چه اتفاقی افتاد که ما از بیش تر کشور ها در برخی زمینه ها عقب افتادیم درحالی که داشتم با خودم فکر میکردم مرد فریخته جوابی به آن شحض داد که حتی جواب سوال منم بود.او گفته در ایران به ازای هر شلنگ قلیانی که در دست جوانانش هست در کشور پیشرفته یک کتاب در دست جوانانش هست.
این حرف تشری بود بر اعمال من که از اون روز سعی کردم روزی یک دقیقه مطالعه غیر درسی داشته باشم.اوایل برای من سخت بود که یک ایده ایی به ذهنم رسید که از کتاب گویا استفاده کنم درحال
پیاده روی،کارهای روزمره،در تاکسی و... با هنذفری گوش کنم و خیلی کمکم کرد و الان که این مطلب را برای شما تایپ میکنم کتاب را به عنوان دوست خودم معرفی میکنم و فکر میکنم که دوستی من با کتاب از پایه محکم بنا شده و به این حرفا جدایی ایی بین ما نیست.
بنظرم بروید از ژانر های مورد علاقه خود شروع کنید و دنبال علاقتون برید وامید است که روزی همه ما بالاترین سرانه مطالعه در جهان باشیم و بنده حقیر دوست دارم با ارائه این مطلب کمکی به شما کرده باشم.
این اولین نوشته من بوده و نظرتون برام کامنت کنید تا اگر مشکلی بود رفع کنم مرسی که برای نوشته من وقت گذاشتید و مطالعه کردید.