از جمله واژههایی که بدون دانستن بار معنی و موقعیت بکار میبریم ایدئولوژی است. معمولا هم اگر از افراد بپرسید که این کلمه چیست و مقصودشان از بکارگیری آن چه بوده است، اگر ندانند دروغ بزرگتری تحویل شما خواهند داد! مانند حکایت همان جوان پرحرفی که در هر مجلسی بالای منبر میرفت بزور به پایین میآمد و حرفهای تکراری و نادرستش را به روشهای گوناگون بیان میکرد. شخص زیرکی از او پرسید که تو که انقدر دانا هستی، بگو ببینم ماهی را میشناسی؟ پاسخ داد بلی! گفت پس بفرما که نشان سر او چیست؟ با دستپاچگی پاسخ داد ماهی همان است که حکیم شرقی گفته و بر روی سر خود دو برآمدگی مانند اشتر دارد. همه بر او خندیدند و فرد زیرک گفت نه تنها ثابت کردی که چیزی از ماهی نمیدانی بلکه نشان دادی که گاو را هم از اشتر تشخیص نمیدهی...
ایدئولوژی: طیف وسیعی از باورها، روشهای تفکر و دسته بندیهایی که بنیاد برنامههای سیاسی و کنشهای اجتماعی را شکل میدهند.
عبارت بالا ترجمهای تحت اللفظی از تعریف دیکشنری آکسفورد برای واژه ایدئولوژی است. اگر با این تعریف تک خطی چیزی از آن متوجه نشدهاید به شما حق خواهم داد. اصلا من اینجا هستم که به این تعاریف تک خطی قناعت نکنیم و گاو را از اشتر تشخیص دهیم.
هر رهبر سیاسی عقیدهها و برنامههای خود را دارد. علاوه بر آن دارای نظراتی است که برای مشروعیت بخشیدن حکومت خود بکارش میآید. در اصل اینها بستههایی از حقیقت هستند که بر دنیای کوچک پذیرندگان خود غالب خواهند شد. دلیل اینکه رهبران سیاسی میخواهند از این بستههای حقیقتی استفاده کنند بسیار ساده است! آنها میخواهند به حکومت خود مشروعیت بخشیده و نفوذی که دارند را تبدیل به اقتدار کنند. در هر حال حکومت با اقتدار از حکومت با اجبار به مراتب به صرفهتر است.
ویژگیهای مقابل راهی برای تشخیص ایدئولوژیها و پدیدههای اطراف شماست. قرار نیست که همه موارد درمورد آن موضوع صدق کند و یا حتی ممکن است همه موارد درمورد آن صدق کند اما طبق تعریف لزوما ایدئولوژی نباشند!
مساله ما با ایدئولوژی این نیست که فقط سعی کنیم آن را بشناسیم. لحظه ای با توجه به ویژگیهایی که گفته شد، به این فکر کنید که دچار شدن به یک ایدئولوژی چه بلایی سر ما میآورد؟ اگر متون بالا را دوباره بخوانید، متوجه خواهید شد که با اعتقاد به یک ایدئولوژی عقلانیت زوال پیدا کرده و دنیای ما در حد همان ایدئولوژی کوچک خواهد شد. ایدئولوژی ما را کور میکند. ایدوئولوژی علم و دانش و آگاهی و واقعیت را نفی میکند. ایدئولوژی به افراد بی هویت، هویت میبخشد و آنها را فرمانبردار خود میکند تا حدی که نسبت به عزیزان خود نیز رحم نداشته باشند. ایدئولوژی از انسان حیوان میسازد. این ها حرف من نیست، حرف هزاران سال تمدن بشری است. شاید به جای اینکه سعی کنیم جناح سیاسی خود را انتخاب کنیم و یا طرفداری از یک گروه یا یک فرد را پیگیری کنیم، باید به خودمان اجازه بدهیم اتفاقات اطراف خود را با عقلمان بسنجیم.
از روی عمد در این نوشته کوتاه، نمونههای کنونی و تاریخی ایدئولوژی و بلایی که سر انسانها آورده است را نیاوردم تا برای یکبار هم شده بیاموزیم، بجای نگاه کورکورانه و صددرصدی(مثل یک ایدئولوژی) نسبت به احزاب و حکومتها و نظامهای سیاسی، به عقل روی بیاوریم. این تکلیف را به شما میسپارم تا با عقل خود به مثابه یک چراغ، از تاریکی ایدئولوژی خارج شوید. باشد که همگی، تشخیص ماهی از گاو و شتر را بیاموزیم...
منابع: