نظریه تکامل، نظریه ای مربوط به زیست شناسی است، اما آیا میتوان ارتباطی بین آن و دنیایی مانند دنیای اقتصاد یافت؟ تکامل در اقتصاد؟ آیا همچین چیزی ممکن است؟ بله ممکن است. در این مطلب با هم دیگر به مثال هایی از تکامل یافتن کسب و کار ها و اقتصاد ها میپردازیم و سعی میکنیم با بررسی الگوهای آن ها به ارتباط بین این نظریه و اقتصاد پی ببریم!
چارلز داروین، طبیعت شناس و جهانگرد انگلیسی در سال 1858 الگوریتم گزینش طبیعی را در یک همایش علمی به اشتراک گذاشت. بعد ها همین الگوریتم، سنگ بنای توجیه گوناگونی جانداران با نظریه تکامل شد. الگوریتم گزینش طبیعی شامل سه مرحله است. تولید نمونه جدید-عملکرد متفاوت نمونه جدید-تکثیر نمونه جدید و ادامه یافتن حلقه... اجازه بدهید هر کدام از مراحل را توضیح بدهم:
حتی در بین فرزندان یک خانواده نیز تفاوتهایی وجود دارد. علاوه بر تفاوت در ظاهر، می توان این تفاوت را در مهارتها و ویژگیهای شناختی و ژنتیکی آنها نیز مشاهده کرد. حالا درنظر بگیرید، یک گونه فرضی به اسم "اردک منقار فنجانی" داریم. بعد از جفت گیری یک نر و یک ماده به دفعات، چند جوجه اردک با ویژگی های ژنتیکی کمی متفاوت به وجود خواهد آمد. در این مرحله با توجه به اینکه هر فرزند نسبت به والد خود ویژگی های متفاوتی دارد آنها را نمونههای جدید مینامیم. حال فرض کنید که ویژگی ژنتیکی جدید یکی از فرزندان، قدرت باروری بیشتر است.
بیاید فرض کنیم نمونه ای که قدرت باروری بیشتری دارد، به ازای هر بار آمیزش 4 جوجه اردک جدید بوجود میآورد. و نمونه دیگر که چندان با والد خود تفاوت ندارد، به ازای هر بار آمیختن با جنس مخالف 2 جوجه اردک جدید بوجود میآورد. و البته این نکته هم قابل ذکر است که هر جوجه جدید، بخشی ویژگیهای والد خود را به ارث میبرد. با این وجود بعد از گذشت 2 نسل از این خانواده، نسبت فرزندان این دو نمونه 4 به 1 است.
بعد از گذشت چندین نسل از گونه "اردکهای نوک فنجانی" جمعیت فرزندان اردک با قابلیت باروری بیشتر، بطرز دیوانه باری بیشتر است. از آنجایی که منابع غذایی آنها در طبیعت محدود است، مجبور به رقابت بر سر آن هستند. بعد از گذشت چند نسل دیگر، با بیشتر شدن اردکهای با قدرت باروری بیشتر، نسل اردکهای معمولی تقریبا از بین خواهد رفت.
میتوان گفت شالوده و خلاصه نظریه تکامل، تکرار همین چرخه است. که گونۀ برتر باقی میماند و به مرور زمان و با گزینش طبیعی گونۀ ضعیف تر از بین میرود. و شاید از بحث ما خارج باشد اما قابل ذکر است که این نظریه هم مانند هر نظریه علمی دیگر میتواند با شواهد جدید رد شود و اینکه لزوماََ مخالف آموزه های دینی نمیباشد، پس سوالهای عمیق و مربوط به معنای زندگی باید از حوزه های دیگر معرفت شناسی پاسخ داده شوند...
در طول تاریخ تمدن بشری ثابت شده که قوی ترین سازمانها و امپراطوریها هم با عقب ماندن از روند تغییر شرایط رو به افول میروند. مثالی که میتوان برای آن زد، امپراطوری روم باستان است. چه کسی گمان میکرد این امپراطوری با آن همه وسعت، از شمال غرب اروپا گرفته تا خاورمیانه و مرز های ایران ساسانی، بعد از گذشت یک هزار سال حکومت بر دریای مدیترانه به یک باره فرو بریزد؟ با تغییر شرایط. بربر ها قدرت یافتند و آخرین امپراطور روم را شکست دادند.
تفاوت تکامل در طبیعت با اقتصاد این است که در طبیعت گونه متفاوت داریم و در اقتصاد، مدل اقتصادی متفاوت داریم. در طبیعت گزینش طبیعی داریم. اما در اقتصاد، گزینش بازاری و رفتاری است. آدام اسمیت، بنیان گذار علم اقتصاد مدرن در کتاب ثروت ملل میگوید بازار با هوشمندی خاصی رفتار میکند. و این دقیقا نظر داروین درمورد طبیعت است! و وقتی که تغییری مهم در دنیا اتفاق میافتد، مانند یک جنگ یا شیوع یک بیماری، بازار بعد از مدتی خود را سازگار میکند. آنهایی که با تغییر همراه هستند باقی میمانند و ضعیفتر ها از بین خواهند رفت!
در ادامه مسیر سعی بر بررسی چند مثال از اقتصادهایی که دوام نیاوردند و یا رشد و تکامل پیدا کردند خواهیم پرداخت!
در سدههای پیشین، کلمه برابری نژادی به گوش مردم غرب نشین زمانه، بسی نا آشنا بود. تجارت برده آتلانتیک،
مسیری مثلثی شکل بین سه قاره اروپا، آمریکا و آفریقا تشکیل میداد. تخمین زده میشود در بازه زمانی 1526 تا 1867 میلادی، حدود 12.5 میلیون مرد، زن و کودک سیاه پوست از سواحل آفریقا توسط ماموران انگلیسی وارد این مسیر شدند و تنها 10.5 میلیون نفر آن ها به مقصد رسیدند.(بزرگترین تلفات جانی ثبت شده در یک مهاجرت گسترده در تاریخ بشر). به گفته کارشناسان، نقش این مسیر تجاری، تنها در همین بازه و تنها در آمریکا بطور مستقیم و غیر مستقیم، حدود 80 درصد نرخ تولید ناخالص داخلی (GDP) را شامل میشد. که بعد ها همین امر زمینه ساز جنگ داخلی آمریکا شد...
چه اتفاقی بر سر این نظام پیچیده و ارزشمند برای غرب افتاد؟ اتفاقی که بر سر این نظم افتاد، چیزی نبود بجز یک اندیشه، درباره اینکه "آیا برده داری شایسته است یا خیر؟" و در همان کشوری که بیشترین بهره را از برده داری داشت، اختلاف نظر بازرگانان و آدم های موثر در کشور، باعث جدایی و جنگ داخلی شد که خود داستانی مفصل است. اما خلاصه این است که این اقتصاد حجیم، با همچین ایده ساده ای نابود شد. و کشورهای ذینفع وابسته به این نظم، تا مدتی دچار مشکل شدند...
من صلاحیت ندارم درمورد یک مساله به این حساسیت برداشتی داشته باشم. اما با توجه به چیزهایی که تقریبا همه ما، کسانی که این دوران را سپری کردیم، شاهد آن بودیم قصد دارم ارتباطی میان وضیعت کشور خودمان در دوره کرونا و الگوی گزینش بازار پیدا کنم!
بعد از شیوع کرونا در ایران بطور جدی، در اوایل سال 99 بسیاری از کسب و کار های سنّتی و قدیمی برچیده شدند. به همین دلیل است که خیلی از متفکران، قرن 21 را به دو بخش تقسیم میکنند، قبل و بعد از شیوع کرونا. شیوع کرونا باعث شد که کسب و کارهایی که تمامی فعالیتشان حول محور فضای حقیقی بود از بین بروند یا از تعدادشان کاسته شود. اما بیزینسهایی که به فضای مجازی و شبکه های اجتماعی خارجی پیوند خورده بودند به واسطه این جریان، جهشی بیسابقه ای را تجربه کردند.بیزینس هایی مانند دیجیکالا، دیجیاتو، زومیت و... . در نموادر زیر(از گزارش رسمی سالانه 1400 دیجیکالا) تفاوت میزان فروش سال 98(قبل از شیوع کرونا) تا خود سال 1400 حس میشود.
این مثال، مثالی ملموس تری از تغییر شرایط بازی و گزینش بازاری است. بعد از اینکه کسب و کار هایی که در این فضا وجود داشتند موفق شدند، کم کم مدل های کسب و کار مشابه آن ها هم بوجود آمده و اگر که نگوییم تعدادشان، نقششان و سهمشان از معامله در بازار ایران، از سال ها و یا دهه های پیشین بطرز چشم گیری بیشتر شد. بعد از مدتی کوتاه، دیگر فعالیت در فضای مجازی یک امتیاز نبود. بلکه بیشتر یک ضرورت بود! از اینجا به بعد عامل تعیین کننده، تولید محتوا در جهت بازاریابی و فروش بود. بعد از این کسب و کار های بزرگ شروع به انجام تغییرات اساسی در بیزینس مدل خود کردند.
تکامل و پیشرفت کسب و کار ها آنقدر اتفاق افتاد و اتفاق افتاد که بعد از مدتی به نقطه تعادل رسید. یعنی با اتمام وضعیت بحرانی کرونا، تغییرات به شدت قبل رخ نمیدادند و دیگر روش های این دو سال گذشته، مانند قبل تاثیرگذار نبود. و شرایط بازی باز هم عوض شد. دوباره نقل قولی میخوانیم از آدام اسمیت، یک بازار آزاد (در ایران تقریبا آزاد) همیشه به نقطه تعادل بر میگردد...
مدل های کسب و کار یا مدل های اقتصادی که بتوانند با توجه به نیاز و رفتار بازار خود را بهتر تطبیق دهند و سازگار کنند شانس باقی ماندن بیشتری دارند و مدل های مشابه یا برگرفته از آن ها به کثرت میرسد.
شاید موضوعی که این روزها بیشتر از همه در اقتصاد بین الملل مطرح باشد، رقابت اقتصادی چین و آمریکا باشد. در عرصه اقتصاد، کشور چین در طی چند دهه گذشته حرکتی را رقم زده که کارشناسان از آن به عنوان معجزه اقتصادی چین یاد میمیکنند. تنها با گذشت چند ده سال، یک کشور کمونیست که اساس فلسفه آن عدم تعلق ممالک به افراد است، به دومین اقتصاد برتر دنیا بدل شده. استراتژی چین در ابتدا ایجاد تنوع در محصولات از نظر قیمت، کیفیت و توانایی ارائه به هر نوع مشتری با هر نوع درآمد و تقاضا بود. خب بله، برنامه اقتصادی آن ها متناسب با نیاز های جامعه مصرف گرای غرب و خاورمیانه بسیار هم موثر بود. اما دال بر این نیست که همین روش و همین فرمان تا ابد مسیری سعودی داشته باشد.
تصویر از: لینک
این که آیا چین میتواند از آمریکا سبقت بگیرد یا خیر، بستگی به عوامل بسیاری دارد. اما ثابت شده که کشور چین، مدل اقتصادی-سیاسی قدرتمند و متفاوتی را، مخصوص دهه های گذشته اتخاذ کرده. و شاید همین سبب جهش یکباره این کشور شده. و البته اینکه سهم تجارت بین المللی آن از آمریکا هم بیشتر است. اما نمیتوان مطمئن بود با تغییر رفتار بازار، همچنان این مدل کارآمد واقع شود. و البته این امکان هم وجود دارد که آمریکا در مدل خود تجدید نظر کند و در نتیجه رقابت تاثیر بگذارد.
پند اخلاقی همین است! مهم نیست که کسب و کار یا کشور شما با چه سبکی پیشرفت کرده، مهم این است که چگونه میخواهد به این تغییرات مثبت ادامه دهد. تغییر هزینه بر است. و مشکل تر این است که هر لحظه ممکن است شرایط بیرونی عوض شود و افرادی که با همین شرایط خو گرفته اند به یک باره از بین بروند. درست مانند اتفاقی که سال اول شیوع کرونا برای صاحبین کسب و کار های سنتی و متعصب افتاد...
لینک تصویر: در منابع
مورد قابل تامل دیگر در باب تکامل اقتصادی، جریانی است که بعد از توسعه یافتن ژاپن پیش آمد.کمپانیهای ژاپنی محصولاتی با کیفیت مناسب و با قیمت بسیار کمتری برای ارائه داشتند و این نقطه ضعف آمریکاییها بود. هزینه تمام شده تولید بیشتر محصولات مهم در آمریکا بسیار بیشتر از ژاپن بود. یکی از این محصولات مهم از نظر امنیتی و فناوری،فناوری های مبتنی بر میکروچیپها بودند. این ضعف به ژاپنیها فرصت حضور و نقش داشتن در بازار فناوری آمریکا را داد و باعث ضرر دیدن کمپانیهای داخلی میشد. اما بعد از گذشت چند سال، سیاست گذاران آمریکا در سال 1987، اقدامی برای جلوگیری از فتح شدن بازار توسط ژاپن انجام دادند. مالیات وارد کردن لوازم این چنینی را 100% درنظر گرفتند. در این صورت آنها دیگر قدرت مقابله با محصولات آمریکایی را از نظر قیمت نداشتند و از آنجایی که بخش زیادی از درآمدشان وابسته به فروش محصولات در آمریکا بود، بعد از این اتفاق صنعت میکروچیپ ژاپن به طرز فجیعی متحمل ضرر میشوند...
یکی دیگر از مسائل مربوط به تکامل در اقتصاد، طلسم نفت یا طلسم منابع است. تجربه نشان داده که کشور هایی که دارای منابع نفتی غنی و حجیم و با ارزش هستند، بیشتر از سایرین دچار بحران ها و مشکلات اقتصادی میشوند. ونزوئلا، دارای بزرگترین ذخیره نفتی جهان، و در عین حال یکی از بی ارزش ترین ارزهای دنیا. ایران، دارای چهارمین ذخیره بزرگ نفت جهان، دومین ذخیره بزرگ گاز طبیعی و رسما بی ارزش ترین ارز دنیا. نفت، ابتدا به عنوان یک نعمت به چشم میآید. اما مانند گنجی نفرین شده است. درست مانند این میماند که به شخصی ثروت کلانی به ارث برسد. آنقدر از آن ثروت را مصرف کند که در انتها، روش پول درآوردن را فراموش کند و هرچه به دست داشت را به باد دهد...
اما کشور هایی وجود دارند که با تغییر روش بازی خود،موفق شدند نفت را مدیریت کنند. نروژ، دموکراتیک ترین کشور دنیا، دارای یکی از بهترین سیستم های آموزشی، رتبه نرخ خوشبختی تک رقمی و... . نروژ در حال حاضر یکی از بزرگترین صادر کنندگان نفت خام و گاز طبیعی است. اما با سیاست گذاری های صحیح مانند جلوگیری از به انحصار درآمد فروش نفت، هزینه کردن درآمد شامل نفت بر روی سایر بخش های اقتصادی و آموزشی و فرهنگی، ایجاد تنوع در تولید انواع کالاها، سرمایه گذاری روی انرژی های پاک توانسته تفاوت های زیادی با سایر کشور هایی که دارای منابع نفتی هستند ایجاد بکند. در اصل میتوان گفت که اقتصاد نروژ با نفت سازگار شده ولی به آن وابسته نیست. و اگر قرار است در آینده اقتصادهای نفتی موفقی وجود داشته باشند، احتمالا باید مدلی مشابه مدل نروژ پیش بگیرند.
بحث درمورد نفت بسیار است. یک اقتصاد عظیم مانند بردهداری تنها با یک ایده زیر و رو شد. دنیای استخراج انرژی از نفت هم بهانههای زیادی برای پایان یافتن دارد. به طور مثال بهینهتر بودن انرژی های پاک و تاثیرات آن ها بر محیط زیست... . اتفاقا نروژ در این باره هم سیاست گذاریهایی صورت داده! نروژ از اولین استقبال کنندههای خودروهای الکتریکی است. بطوری که دولت تماما از مالکیت یک خودرو الکتریکی حمایت میکند. با سیاستهایی مانند پرداخت هزینه سوخت(برق آن)، مالیات کمتر درصورت خرید خودروی الکتریکی و بسیاری دیگر سعی در تشویق مردم برای خرید این فناوری است. قطعا اقتصاد نروژ، یکی از آینده دار ترینها خواهد بود.
تمام ایده ای که در این مطلب سعی در انتقال آن داشتم این بود که با تغییر رفتار در سطح کلان، استراتژی هایی باقی میمانند که تکامل پیدا کرده باشند. بتوانند با شرایط جدید سازگار شوند. یا اینکه خودشان باعث تغییر شرایط شوند. اگر جمله قبلی بیش از حد پیچیده بود این تعریف بهتر است: «زمانی که شرایط بازی عوض شود، آن هایی که تغییر نکند بازنده هستند! و بازی همیشه در حال تغییر است!» در اصل زمانی به تکامل میرسید که در مسیر تکامل و بهتر شدن قرار گرفته باشید. چه به عنوان یک کل و یک اقتصاد ،شرکت یا کسب و کار و یا یک فرد. در همین راستا منابع این مطلبی که به نگارش در آوردم و چند منبع پیشنهادی را به شما معرفی میکنم:
این نکته هم لازم به ذکر هست که قصد بنده از نوشتن این مطلب، این نبوده که بیشترین مخاطب ممکن را جذب بکنم، برای همین واضح هست که نکات سئو و بهینه سازی جست و جو را در متن لحاظ نکردم! و بیشتر هدف من به نگارش آوردن یک گفتار بوده تا یک وبلاگ!
من یک اقتصاد دان نیستم. شاید هم در اصل یک اقتصاد ندان باشم. و از روی کنجکاوی و علاقه درباره همچین موضوعی تحقیق کردم و یادگرفتم. این مطلب. (از اینجا به بعد یکم لحن رو خودمونی میکنم) به عنوان اولین مطلبی هست که به این شکل و با این موضوع در ویرگول مینویسم، قطعا پر از مشکلات، ابهامات و بی دقتی هاست. اما برای من ارزشمنده که حتی یک نفر هم این ایدهای رو که حداقل برای خودم زیباست رو درک بکنه، بهتر از اینه که همینطور این ایده بیاد و بره. دوست دارم در ادامه، حتی به عنوان یک تفریح درمورد چیزهایی که درموردشون تحقیق میکنم و به نتیجه ای میرسم بنویسم. خیلی ممنون که این مطلب رو مطالعه کردید و ممنون میشم اگر من رو توی این مسیر یاری برسونید و بهم بازخورد بدید. با تشکر از شما:) متین دیناشی بهمن-1401
محل دانلود تصاویر: unsplash.com, تصاویر مربوط به صفحات wikipedia