نگاه طراح معمار به پدیده های پیرامونی خود، نگاه کردن مشتاقانه به جهان و اجزای آن است. او با این نگاه تلاش می کند تا ساختار و زیر بنای آنچه را که می بیند و روابط منظم پدیده ها را کشف کند و مفاهیم پشت پرده واقعایت را آشکار سازد. گاه می بینیم که معماران و طراحان ویلا به اشیاء پیش پا افتاده ارزش می بخشند و اشیا پیش پا افتاده و معمولی به دیده ی یک طراح معمار اصیل و خلاق معاصر پر اهمیت می نماید.
به راست کار مهندسان معمار از جهات بسیار به کار مخترعین و مکتشفین شبیه است. معماران در جست و جوی یافتن تازه هایی در جهان هستی هستند. طراحی ویلا از دنیای احساس مایه می گیرد. یک مهندس معمار خلاق نه در پی تقلید طبیعت است و نه می خواهد دیگران دنیا را از دید وی ببینند. عمل یک طراح کشف ترکیبات، صور و مفاهیم جدید برای ساخت تصورات هر چه بیشتر دنیای احساسی کارفرمایان است. زیبایی طبیعت چیزی است بدیهی و بی نیاز از هر گونه اثبات. بر انسان تاثیری عمیق می نهد و به عنوان محرک نیرومند هنر به شمار می رود. یک طراح ویلا مدرن یا کلاسیک در اثر تماس با طبیعت، نسبت به زیبایی آن بی نهایت حساس می شود. البته طبیعت، همانگونه که عواطف مثبتی در انسان پدید می آورد، موجب عواطف بسیار منفی در او نیز هست همچون جنگلی که چهره مخوف خود را آشکار می کند.
اگر به این پرسش جواب مثبت دهیم، در آن صورت با این مسئله روبرو می شویم که عمل هنرمند معمار که میان ما و طبیعت حائل می شود چیست؟ اگر هنر چیزی جز ضبط ظواهر طبیعت نباشد. نزدیک ترین تقلید طبیعت بهترین اثر هنری خواهد بود. حقیقت این است که در همه دوران های معماری اصیل، فرق میان واقعیت و هنر (که همان صور خیال انسان است) معلوم بوده است. امور واقعی همان امور غیر مخیل است و الهامی در آن سرشته نیست.به زبان ساده می توان گفت که هنرمند در تصویر طبیعت نمی خواهد که ظواهر مرئی آن موضوع را توضیف کند، بلکه می خواهد چیزی بیشتر درباره آن به ما بگوید. این چیز ممکن است مشاهده احساس باشد که میان ما و هنرمند معمار مشتر است. ولیکن این چیز اغلب اوقات کشف تازه ای است که هنرمند میل دارد آن را به اطلاع ما برساند و هر چه آن کشف تازه تر باشد ارزش هنرمند معمار در نظر ما بیشتر است.
در یک سبک اصیل، هنرمند معمار کیفیات عالی را در سرچشمه اولیه هنر یعنی طبیعت می جوید. بدین ترتیب چیزهایی که در نظر اول در دیده مردم عادی بی اهمیت جلوه می کنند، بدست معماران حرفه ای، شکل و معنی می گیرند. در حقیقت مهندسان معمار و طراحان ویلاهای لوکس قسمت تازه ای از جهان نادیده را برای ما ظاهر می کنند و به وجود می آورند. آنچه مهم است این است که معمار خلاق نباید در پی تقلید خالص از طبیعت باشد و نباید بخواهد که دیگران هم، دنیا را از دید او ببینند. بلکه باید او مانند آیینه ای باشد که آنچه را که بر روح و احساس او اثر گذاشته اند، منعکس کند. البته باید گفت که در بسیاری موارد، هر چند هنر در ظاهر از فرم های طبیعی فاصله می گیرد و حتی شکل کاملا هندسی پیدا می کند ولی این اشکال خود منتزع از واقعیت بوده نمایشگر جنبه هایی کلی از جهان هستی و روابط و مفاهیم موجود در آن است. از جمله زمینه های انعکاس طبیعت در هنر، استخراج تناسبات موجود در طبیعت و بکارگیری آن در آثار و به خصوص معماری است. یونانیان عصر کلاسیک از تناسبات، یک واقعیت زیبایی شناختی ایجاد کردند. در عصر گوتیک عدم توجه به تناسب ظاهری قوت بیشتری داشت و روند حرکت معماری از فرم های هندسی به فرم های ساختمانی مشابه با فرم های حیوانی و انسانی بود.
در قرن اخیر مطالعه تناسب با دیدی تاریخی و تحت عنوان نظریه های تناسب، توسط پژوهندگانی چون پانوفسکی و کورو دنبال شد. معماری مدرن نیز مجددا مطالعاتی در باب تناسبات طلایی به علل آورد تا برای روابط بین فرم ها، قوانین جامع و معتبری کشف کند. هنر معماری تا قبل از عصر جدید حتی در قالب هندسی خود پیوند با طبیعت را از دست نداد. تنها در عصر جدید بود که نوعی هنر غیر تصویری به عنوان سبکی جداگانه و منسجم تکوین یافت که سیاق سبک های زمانه سر جنگ داشت. این جنبش جدید یعنی «هنر انتزاعی»، هنری است جدای از طبیعت و در پی خلق صورتی خالص با اساسی که از اجزای مشهود و ملموس منتزع شده باشد. این واقع نمایی و انتزاع در قالب فرم های ارگانیک، آزاد و هندسی در سراسر تاریخ هنر جریان دارد. البته با گسترش تمدن و در هم شدن اقوام، این شیوه های هنری گوناگون در هم می آمیزند. هم فرم های هندسی و هم فرم های ارگانیک، چه در دوره ما قبل تاریخ و چه در عصر تاریخ، بارها با تمام خلوص اصلی خود ظاهر می شوند.