متن زیر بیان خاطرات به یاد ماندنی من در روز عاشورا در روستای ناصر آباد لواسان است :
روستای ناصر آباد یکی از بخش های لواسان است , در قدیم به آن لواسان میگفتند ,هنوز هم بعضی از اهالی لواسان وقتی میخواهند به ناصر آباد بروند میگویند برویم به لواسان.
در این روستا به غیر از چند خانوار همه سادات از نسل امام سجاد و امام حسین هستند.
اجداد بسیاری از ساکنان توک مزرعه لواسان و رودک ناصرابادی هستند و هنوز هم قرابت فامیلی بین این روستا ها وجود دارد. در امام زاده لویزان هم بر روی سنگ قبر ها که نگاه میکردیم خیلی ها فامیلیشان ناصر ابادی بود. پرس و جو که کردیم این ناصر آباد کجاست , گفتند ناصر اباد لواسان است که در قدیم بخش بزرگ لواسان را شامل میشد و اجداد اصلی بسیاری از ساکنین لویزان ناصر آبادی بودند. حجت السلام سید سعید لواسانی , امام جمعه محترم شهر شمیران از سادات ناصر اباد هستند که پسوند لواسانی را در نامشان دارند.
طبق گفه اهالی و مستندات در قدیم 70 عالم از نجف به این روستا می امدند تا از محضر اساتید و علمایی که از نسل امام سجاد بودند , علم آموزی کنند.
مطلع بودیم در روستای ناصر آباد هر ساله مراسم پر شکوهی در روز عاشورای حسینی برگزار میشود.
حتی شنیده بودیم روز عاشورا در یک سال حدود 12.000 غذای نذری در این روستا پخش شده بود.
مشتاق حضور در این مراسم شدیم.
راهی جاده ناصر آباد شدیم , بعد از رد کردن , دوراهی کند , هلارد , اوشت و با نزدیک شدن به محله بوجان کم کم ماشین ها در دو طرف جاده پارک کرده بودند و هر چه نزدیکتر میرفتیم جایی برای پارک وجود نداشت .
مسجد بوجان را رد کردیم و به سمت ناصر آباد سرازیر شدیم.
ماشینها و اتوبوس هایی با پلاک های بند عباس , تبریز , اصفهان , شیراز , قم , کرج و.... را مشاهده میکردیم که نشانی از حضور مردم از شهر های مختلف ایران در این مراسم را داشت.
بعد از یک سرازیری کوتاه به یک سربالایی بسیار تند رسیدیم , ماشین را در کنار پل دوبله پارک کردیم و شماره خودمون رو پشت شیشه گذاشتیم.
سربالایی شیب بسیار زیادی داشت ولی در همان ابتدا خستگی از تنمان در آمد , از جلوی درب هر خانه ای که رد میشدیم دعوتمان میکردند به داخل خانه , میگفتند سفره پهن است نیاید داخل ناراحت میشویم
با اصرار به داخل یکی از خانه ها رفتیم, داخل حیاط خانه دو ماشین گرانقیمت پارک بود که نشان از وضعیت خوب مالی صاحبخانه را داشت.
داخل شدیم , چند نفر مشغول غذا خوردن بودند , سلامی کردیم و نشستیم ,سفره ای برایمان پهن کردند , خورشت فسنجانی که مانندش را نخورده بودم , نمیدانم خوشمزگی این غذا از گردو های خوب ناصر اباد بود یا از نظر کردن حضرت ابا عبدالله. وقتی از غذای خوب صاحبخانه تعریف کردیم چند غذای دیگه هم به ما دادند و گفتند برای خانواده ببرید. از صاحب خانه در مورد تعداد زیاد مهمان ها سوال کردیم , گفتند تمامی خانه ها در این روستا در روز عاشورا غذا میپزند , نصف ان را به مسجد و نصف دیگر را برای مهمان های خود نگه میدارند.
خدا حافظی کردیم و به سمت بالای روستا راهی شدیم
ترکیبی از بافت قدیمی و بافت جدید وجود داشت , بوی خوش خاک نم کشیده فضا را پر کرده بود.
تا نزدیک مسجد برسیم از جولوی درب هر خانه ای رد شدیم , ما را به خانه دعوت میکردند ولی باید به مسجد میرفتیم.
به مسجد رسیدیم
گفتند تعزیه در حال برگزاریست
کوچه باریک روبروی مسجد را پیمودیم و به یک فضای باز و امام زاده ناصر اباد رسیدیم
سلامی خدمت نواده امام حسین فرستادیم و به تعزیه رفتیم
مراسم تعزیه خوانی در قبرستان ناصر آباد برگزار میشد
جمعیت بسیار زیادی حضور داشتند , گریه میکردند و به سر و سینه میکوبیدند , به ما گفتند این تعزیه از قدیم در روز عاشورا برگزار میشود و هیئات و مساجد به اینجا می ایند
بعد از مراسم دو علم را رو بروی هم گرفتند , مردم اعتقاد دارند که عبور از بین این دو علم حضرت ابالفضل عباس , شفا میدهد و سابقه هایی هم در این زمینه وجود دارد , متوجه شدیم افرادی که از شهر های مختلف به این رویتا می آیند بیشتر به خاطر تعزیه و عبور از بین این دو علم حاضر میشوند.
بعد از تعزیه ما را به مسجد دعوت کردند
جمعیت بسیار زیاد بود و مسجد بسیار بزرگ , میتوان گفت یکی از بزرگترین مساجد تهران در این روستا قرار دارد.
بعد از عزاداری سفره را پهن کردند.
همه نوع غذا بود , افرادی با سینی در مسجد راه میرفتند و میگفتند " خورشت قیمه " و نفر بعدی صدا میزد خورشت فسنجون و انواع غذاهای نذری مختلف . اولین باری بود که میدیدم هر تعداد غذا که میخواستی دریغ نمیکردند , هر غذایی که میخواستی میدادند و خیلی بیشتر از تعدادی که میخواستی.
روی دعای سفره بسیار حساس بودند به طوری که پشت بلند گو اعلام کردند تا دعای سفره تمام نشده کسی بلند نشود.
در مسجد همه با هم بسیار صمیمی صحبت میکردند , بسیار شوخ طبع بودند.
دعای سفره را خواندند به سمت ماشین حرکت کردیم , از جلوی آشپزخانه مسجد که رد میشدیم , دیدیم چند نفر غذا های نذری را در ظروف یک بار مصرف دو تا دوتا داخل پلاستیک گذاشته بودند, به مردم میدادند و میگفتند اقا این غذا هارو ببرید اینجا نمونه اصراف میشه.
با هیئت خودمون که مقایسه میکردم معنی سادات الکرام را فهمیدم.
سید علی اکبر متین گو