دعوا و اختلافنظر بین آدمهای بالغ و مستقل طبیعیه. اگه اصلا دعوایی نباشه، یعنی احتمالا یکی داره خودداری میکنه، حرفش رو نمیزنه و روحیه منفعلی پیدا کرده.
صحبتهای استر پرل راجع به دعوا کردن زوجها* به نظرم جالب اومد. میگه دعوا کردن از واجباته و برای هر رابطهای لازمه. رابطه بدون بحث و دعوا، رابطه سالمی نیست. ولی دعوا کردن هم اصولی داره. این پست خلاصه حرفهای ایشونه.
یک. توی دعواها بعضیها بیرون میریزن. بعضیها هم هی میریزن تو خودشون و چیزی نمیگن، تا اینکه به جایی میرسن که همهاش رو باهم میریزن بیرون! خیلی وقتها دعوا دیگه سر موضوع فعلی نیست، بلکه در مورد کینههای قدیمیه که طرف الان فرصت رو مناسب دیده تا خودش رو تخلیه کنه.
مشکل رایج دیگه تو دعواها، رفتار انتقادی غیرمستقیمه. مثلا بجای اینکه طرف بگه "من یه لیوان آب میخوام"، میگه "چرا فقط برای خودت آب ریختی؟!" بعد این انتقادها ادامه پیدا میکنه... اول راجع به آب، بعد حوله حموم، بعد حرفی که مادرش ۱۷ سال پیش بهش زده بود و غیره. پشت همه این انتقادها خواستههایی بود که هیچوقت مطرح نشدن.
مشکل بعدی، confirmation bias هست. یعنی مثلا طرف پذیرفته پارتنرش آدم تنبلیه. پس همون چیزهایی رو میبینه که این طرز تفکر رو تایید میکنن. حالا پارتنرش هرچقدر هم شواهد دیگه بیاره که تو خونه فعالیت داره، برای طرف کافی نیست.
اشکال آخر، attribution error هست. مثلا وقتی خودش دیر میکنه، میگه خب بخاطر ترافیک بود. ولی اگه پارتنرش تاخیر داشته باشه، میذاره رو حساب شخصیت بیخیالش. خلاصه اگه ایرادی در کار خودش باشه، اونها رو بخاطر شرایط میبینه، ولی ایراد در پارتنرش رو بخاطر شخصیت بدش!
یک. پشت هر انتقادی خواستهای بود که مطرح نشد. پشت هر عصبانیتی، یک چیزی بود که باعث رنجش فرد شده. باید یاد بگیرن اون مسائل رو پیدا کنن و راجع به اونها بصورت مستقیم حرف بزنن.
دو. تقویت درک متقابل و empathy. زوجها بپذیرن که برداشتشون از هرچیزی میتونه کاملا متفاوت باشه. حتی وقتی به یک چیز نگاه میکنن، ممکنه برداشت یکسانی نداشته باشن چون لنزهای اونها به محیط اطرافشون متفاوته. شرایط طرف مقابل رو درک کنن و سعی کنن مسائل رو از زاویه دید اونها هم ببینن.
سه. گوش کردن! توی دعواها، افراد نهایتا ده ثانیه به حرف طرف مقابل گوش میکنن. در حد سه جمله! بعد، دارن فکر میکنن که سریع جواب بدن. هرچقدر دعوا تندتر و فضا ملتهبتر باشه، زمان گوش کردن کمتر میشه.
تقویت گوش کردن و امپاتی، فضای دعوا رو کاملا متحول میکنه.
از استر پرل میپرسن چطور میشه دعوا رو خوب تموم کرد؟ میگه هر وقت احساس کردیم داریم عصبانی میشیم و نمیتونیم بحث رو منطقی جلو ببریم، به طرف مقابل بگیم که الان شرایط روحی ادامه بحث رو نداریم. بعدا که آرومتر شدم این بحث رو ادامه میدیم. طرف مقابل هم دنبالش راه نیافته و اصرار به دامه داشته باشه. اعتماد کنه که طرف مقابل برمیگرده (طرف هم مسئولانه پای حرفش وایسه و بحث رو در آینده ادامه بده) عذرخواهی و مسئولیتپذیری بابت اشتباهها هم خیلی مهمه. اگه کسی کار نادرستی کرده، باید بجای بهونه آوردن، اشتباهش رو بپذیره و به طرف مقابل حق بده ناراحت بشه.
در آخر، نامه نوشتن رو توصیه میکنه. وقتی یکی با خودش تنهاست، فرصت داره تا شرایط رو در فضای آرومی بررسی کنه. اشتباههای خودش رو ببینه و مواردی رو که باعث ناراحتیش شدن، شرح بده. نوشتن و خوندن نامه، دعوا رو از اون فضای ملتهب خارج میکنه و طرفین فرصت دارن حرف همدیگه رو بهتر درک کنن.
صحبت آخر: دعوا بین همه زوجها و در هر روابطی پیش میاد و اتفاقا نشونه سالم بودن رابطه و افراد در اون رابطه است. ولی یادمون باشه خود دعوا مهم نیست، ترمیم بعدش مهمه. اینکه از بحثشون چه درسی میگیرن و رفتارشون رو چطور بهتر میکنن.
*صحبتهای استر پرل رو میتونین از اینجا در یوتیوب تماشا کنید.