متین یوسفی
متین یوسفی
خواندن ۱۵ دقیقه·۲ سال پیش

پژوهشی دربارۀ دکتر علی شریعتی

این جستار دربارۀ دکتر شریعتی را قبل از شروع به مطالعه سیر آثار ایشان می‌نویسم. به مثابه آن نگاهی که قبل از فرود هواپیما، به شهرها می‌اندازیم. در این نوشته به ‌جست‌وجوی شخصیت دکتر علی شریعتی در کلام متفکران و انقلابیون هم‌عصر ایشان می‌پردازیم و سعی می‌کنیم فهم درستی از شخصیت و اثر ایشان بر جامعه زمانشان به دست بیاوریم.

امام موسی صدر

نماز میت دکتر شریعتی توسط امام موسی صدر اقامه شد. چهل روز بعد از فوت مشکوک دکتر شریعتی، امام موسی صدر گردهمایی‌ای در لبنان به مناسبت اربعین دکتر شریعتی برگزار کرد و در آن به یاد دکتر شریعتی سخنرانی کردند. همچنین شخصاً سخنرانی خود را به فارسی تکرار، ضبط و منتشر کردند. دو فراز از این صوت را اینجا ثبت می‌کنم.

چون‌ خوب‌ به‌ افق‌ مي‌نگريم‌ مي‌بينيم‌ كه‌ مردي‌ به‌ نام‌ دكتر علي‌ شريعتي‌ ظاهر شده‌ است‌ كه‌ مي‌تواند به‌خوبي‌ انقلاب‌ اصيل‌، افكار اصيل‌ و ايدئولوژي‌ اصيلِ منطقه‌ ما را توضيح‌ دهد.

ما به‌ فتح‌ و دكتر شريعتي‌ احترام‌ مي‌گذاريم‌ زيرا آنها تغييردهندگاني‌ هستند كه‌ به‌ ايدئولوژی اصيلِ خود تكيه‌ كرده‌اند. آنها را، بنا بر اصطلاح‌ قرآن‌، كساني‌ مي‌دانيم‌ كه‌ بر صراط‌ مستقيم‌ حركت‌ مي‌كنند، نه‌ آنان‌ كه‌ «المغضوب‌» بر آنها حاكم‌ است‌ و نه‌ آنان‌ كه‌ در سِلكِ «ضالين» است . احترام‌ دكتر شريعتي‌ براي‌ اصالت‌ فكری اوست‌.

امام خمینی

در مورد نظر امام خمینی، مشخص است که امام عمداً در مورد دکتر شریعتی موضع صریح نگرفته‌اند. قبل از فوت دکتر شریعتی که امام هیچ‌جا اسم ایشان را نبرده‌اند و برای اولین بار (بنا به اعتقاد برخی به اصرار اطرافیان) امام نامه‌ای در جواب به تسلیت‌هایی که بابت فوت دکتر به امام فرستاده بودند نامه‌ای منتشر می‌کند، که حتی در آن هم صریحاً موضع مثبتی اذعان نمی‌دارند.

پس از اهدای سلام تلگراف‌های زیادی از اروپا و آمریکا از طرف اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا و انجمن‌های اسلامی دانشجویان در آمریکا از بخش‌های مختلف و از سایر برادران محترم مقیم خارج از کشور ایدهم‌الله تعالی در فقد دکتر علی شریعتی واصل شد، چون جواب به تمام آنها از جهاتی میسر نیست و تفکیک صحیح نمی‌باشد، از جنابعالی تقاضا دارم تشکر اینجانب را به همه برادران محترم ایدهم‌الله تعالی ابلاغ نمائید.
اینجانب در این نفس‌های آخر عمر، امیدم به طبقه جوان، عموماً دانشجویان در داخل و خارج، اعم از روحانی و... می‌باشد. امید است دانشمندان و متفکران روشن‌ضمیر مزایای مکتب نجات‌بخش اسلام که کفیل سعادت همه‌جانبه بشر و هادی سبیل خیر در دنیا و آخرت و حافظ استقلال و آزادی ملت‌ها و مربی نفوس و مکمل نقیصه‌های نفسانی و روحانی و راهنمای زندگی انسانی است، برای عموم بیان کند.
مطمئن باشید با عرضه اسلام به آن‌طور که هست و اصلاح ابهام‌ها و کج‌روی‌ها و انحراف‌ها که به دست بدخواهان انجام یافته، نفوس سالم بشر که از فطرت‌الله منحرف نشده و دستخوش اغراض باطله و هوس‌های حیوانی نگردیده، یکسره بدان روی آورند و از برکات و انوار آن بهره‌مند شوند. من به جوانان عزیز نوید پیروزی و نجات از دست دشمنان انسانیت و عمال سرسپرده آنها می‌دهم
طبقه جوان روشن‌بین در داخل و خارج خود را محکم و در زیر پرچم اسلام که تنها پرچم توحید است، یکدل و یک‌صدا از حق انسانیت و انسان‌ها دفاع کنند تا به خواست خداوند متعال، دست اجانب از کشورهای اسلامی قطع شود و باید با کمال هوشیاری از عناصر مرموزی که در صدد تفرقه بین انجمن‌های اسلامی است و مطمئناً از عمال اجانب هستند، احتراز کنند و آنها را از جمع خود طرد نمایند.

آوردن دو بخش زیر از کتاب «خاطرات سال‌‌های نجف» هم به نظرم خالی از لطف نیست.

اسماعیل فردوسی پور (از همراهان امام در نجف) به نقل از امام فرمودند: دکتر شریعتی خوب می‏‏ ‏‏نوشت، خوب بیان می‏‏ ‏‏کرد اما متاسفانه‏‎ ‎‏اشتباهاتی داشت که ای کاش نمی‏‌داشت.‏
محمدرضا ناصری (از همراهان امام در نجف): مرحوم شهید مطهری خودشان به نجف آمد. نامه‏‏‌‏‏هایی داشت که برای امام آورده ‏‎ ‎‏بود و با ایشان به طور مفصل راجع به آقای شریعتی صحبت کرد. پس از آن مساله ‏‎ ‎‏کتاب ‏‏حجاب‏‏ایشان مطرح گشت. امام این کتاب را مطالعه کردند و آن را تایید کردند. ‏‎ ‎‏این موضوع تنها موردی بود که امام صریح و روشن نظر دادند. مساله کتاب علمی بود ‏‎ ‎‏و امام به آن پاسخ گفتند. در مورد مسائل شریعتی پاسخ خاصی ندادند و هیچ وقت ‏‎ ‎‏اظهار نظر نکردند.

در میان مقاله‌های که دربارۀ نظر امام خمینی نسبت به دکتر شریعتی نوشته شده، اشارات مکرری نسبت به دفاع غیرمستقیم امام از مواضع شریعتی بعد از فوت آقا مصطفی موجود است، که حقیر نتوانستم این اشارات و ارتباطشان را پیدا و باز کنم.

شهید مطهری

اولاً در این وادی جا دارد به ارتباط نزدیکی که در ابتدا بین دکتر شریعتی و شهید مطهری وجود داشت بپردازیم. نقل‌های زیر از مقام معظم رهبری در کتاب «پاره‌ای از خورشید» آورده شده.

مرحوم مطهری وقتی که مقالات دکتر را دید، خیلی خوشش آمد، مخصوصا از مقاله «سیمای محمد (ص)». ایشان به من گفت: من سه بار این مقاله را خوانده‌ام.
هفتم یا هشتم محرم بود که ایشان (شهید مطهری) با اینکه برنامه سخنرانی در حسینیه داشت، از حسینیه بیرون رفت (در اعتراض به مسئله‌ای). با رفتن آقای مطهری حسینیه واقعاً از روح خالی شد. تعبیر مرحوم دکتر (شریعتی) این بود که:«وقتی آقای مطهری گفت من نمی‌آیم، من دیدم که همه آرزوهای من تمام شد. همه چیز برای من تمام شده بود. دیگر هیچ چیز برای من معنی نداشت.» یعنی آقای دکتر عمیقا به ایشان ارادت داشت و واقعا خودش را مرید آقای مطهری می‌دانست.

قسمت دوم این ماجرا که سروصدایش بیشتر بوده و مقالات پیرامونش هم فراوان است، اختلافاتی است که دکتر شریعتی و شهید مطهری به آن بر می‌خورند. پاره‌هایی از بروز این اختلافات که به نظرم جالب بود را اینجا ثبت کردم.

شهید مطهری: در ماه های آخر عمر شریعتی, بنده مکرر به وسیله اشخاص مختلف به او پیغام دادم که در نوشته های تو مطالبی هست بر ضد اسلام و لازم است اصلاح شود, من حاضرم در حضور جمعی صاحب نظر یا تنها, هر طور خودت مایل باشی, به تو ثابت کنم. اگر ثابت شد, خودت آنها را ولو به نام خودت, نه به نام من, اصلاح کن و شأن تو بالا هم خواهد رفت و الا مجبورم از تو صریحا و مستدل انتقاد کنم و برایت گران تمام خواهد شد. آخرین شخصی که از طرف او نزد من آمد, اظهار داشت که او حاضر است اختیار بدهد به آقای محمد تقی جعفری و آقای محمد رضا حکیمی که از آثارش انتقاد کنند و در نهایت امر, تو صحه بگذاری. من گفتم بسیار خوب؛ ولی به شرط این که کتبا بنویسد.
حجت‌­الاسلام ناطق نوری: يک روز در مجلس عقدی نشسته بوديم. مقاله‌ای از شخصی (شریعتی) در کيهان چاپ شده بود و مقاله دربارة اومانيسم بود. با اين‌که خود نويسنده مقاله در زندان بود، مقاله را چاپ کرده بودند. من ناگهان متوجه مرحوم مطهری شدم که به شدت رنگ‌پريده و عصبانی به نظر می‌رسيد. آقايانی که با ايشان آشنا بودند، می‌دانند که وقتی مرحوم مطهری عصبانی می‌شد، هم رنگش زرد می‌شد و هم سرش خيلی تکان می‌خورد. آن شهيد بزرگوار در همان حال به من گفت: آقای نوری، اين علما نمی‌دانند که اين مقاله با اسلام چه می‌کند و کجای اسلام را نشانه رفته است! [1]
دکتر علی مطهری، فرزند شهید مطهری: يک بار از ايشان پرسيدم که ديدگاه امام در مورد دکتر شريعتی چيست؟ گفتند: امام در مخالفت با او از من تندتر است. [1]
دستنویس شهید مطهری بر حاشیۀ «اسلام‌شناسی»: اغلب آثار شریعتی از نظری هنری اعلی، از نظر علمی متوسط و از نظر دینی و اسلامی صفر است.[2]

همچنین دو جلد کتاب با عنوان «حاشیه‌های استاد مطهری بر آثار دکتر شریعتی» توسط انتشارات صدرا به چاپ رسیده که یک جلد آن مخصوصاً به کتاب «اسلام‌شناسی» دکتر شریعتی پرداخته.

آیت الله خامنه‌ای

آنچه از این اظهار نظرات استنباط می‌شود دو چیز است. اولاً مثل خیلی از اظهارات دیگر همین مقاله، مقام معظم رهبری قائل به وجود اشکالاتی در بیانات دکتر شریعتی است. اما نکتۀ ثانی کنار نزدن دکتر توسط ایشان است رهبری نه تنها دکتر شریعتی را نفی نمی‌کنند، بلکه نگاهی کاملاً نزدیک به تأیید به ایشان دارند.

کار مرحوم شریعتی جوان‌پسند و متکی به احساس بود و دیدگاه‌های او، دیدگاه‌های نزدیک به جریان‌های انقلابی. از این رو در محافل جوان، به خصوص محافل جوان روشنفکر، خیلی زود گل می‌کرد.

او يك انسان تلاشگر و در راه عقيده و فكر اسلامي خستگي‌ناپذير و ارعاب‌ناپذير بود. وجودي بود كه در يك مقطع زماني واقعاً به او نياز بود و او خلأهايي را پر كرد. البته اين به آن معني نيست كه كار شريعتي بي‌عيب و بي‌نقص بود. يقيناً كار او اگر فارغ از بقيه‌ تلاش‌هايي كه در جامعه انجام مي‌داد، مورد ملاحظه‌ قرار بگيرد، كار كاملي نخواهد بود؛ امّا در كنار تلاش‌هايي كه آن روز انجام مي‌گرفت، حقيقتاً يك جريان بزرگ براي گسترش فكر اسلامي بود.‌

به نظر من شریعتی برخلاف آنچه که همگان تصور می کنند یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست؛ یعنی از شگفتی‎های زمان و شاید از شگفتی‎های شریعتی این است که هم طرفدارانش و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کرده‌‎اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست.

در آنجا امام بدون این که اسم شریعتی را بیاورند این جور بیان کرده بودند: کسی را که خدماتی کرده (چیزی نزدیک به این مضمون) به خاطر چهار تا اشتباه در کتاب هایش بکوبیم این صحیح نیست، این دقیقا نشان می داد موضع درست را در مقابل هر شخصیتی و نه تنها شخصیت دکتر شریعتی؛ ممکن بود او اشتباهاتی بعضاً در مسایل اصولی و بیانی تفکر اسلامی داشته باشد، مثل توحید، یا نبوت و یا مسایل دیگر. اما این نباید موجب می شد که ما شریعتی را با همین نقاط منفی باید بشناسیم. در او محسنات فراوانی هم وجود داشت که البته مجال نیست که الان من این محسنات را بگویم، برای اینکه در دو مصاحبه دیگر درباره برجستگی های دکتر من مطالبی گفته‌ام.

شریعتی را ممکن است به عنوان یک فیلسوف، یک متفکر بزرگ، یک بنیانگذار جریان اندیشه مترقی اسلام، معرفی بکنند. اینها البته همان طوری که اشاره کردید، افسانه آمیز و مبالغه آمیز است و چنین تغیراتی باب مرحوم دکتر شریعتی نیست. اما متقابلا شریعتی یک چهره دردمند پرسوز پیگیر برای حاکمیت اسلام بود، از جمله منادیانی بود از طرح اسلام به صورت یک ذهنیت و غلفت از طرح اسلام به صورت یک ایدئولوژی و قاعده نظام اجتماعی رنج می برد و کوشش می کرد تا اسلام را به عنوان یک تفکر سازندگی ساز و یک نظام اجتماعی و یک ایدئولوژی راهگشای زندگی مطرح کند. این بعد از شخصیت شریعتی آنچنان که باید و شاید شناخته نشده است و روی این بخش وجود او تکیه نمی شود.

من همیشه شریعتی را یک عنصر پیکاری ناپذیر در خط گسترش فکر اسلامی می دیدم و احساس می کردم.

شهید صدر

با توجه به درگیری‌های اجتماعی شهید محمدباقر صدر و زبان ایشان، احتمالاً مانند دیگر شخصیت‌هایی که از ایشان نقل کردیم، با دکتر شریعتی آشنا نبودند؛ با این وجود دکتر از چشم شهید صدر هم پنهان نمانده. بخش زیر را از کتاب خواندنی «نا» می‌آوریم.

قدرت بیان دکتر شریعتی عالی است. به‌خاطر ارتباطش با مردم و به‌خصوص جوان‌ها، آن‌ها را درک می‌کند و واقعیت جامعه را خوب می‌فهمد. زبان خوشی هم دارد و واژگان مدرن را به‌جا استفاده می‌کند. در حالی که علمای ما حرفشان، اگر هم درست باشد، برای جوان امروزی جذاب نیست، چون هنوز زبان چندصدسال پیش را دارد که از درک و جذب جوانان دور است. اما دکتر شریعتی هم زبان خوشی دارد، هم قدرت فکری خوبی.

سید محمدحسین بهشتی

تقدیر و ستایش من از دکتر به خاطر این است که او را جستجوگرى یافتم که اگر با زبان روشن و منطق بى‌غرضانه با او صحبت مى‌کردى آماده آن بود که در نظراتش، در ساخته‌هاى پیشینش، تجدیدنظر کند و این خود یک بعد زیبا و متعالى در هر انسانى است؛ زیرا حق و حق پرستى هم از نکته‌هاى بارز اسلام است. چرا جامعه ما، به جاى استفاده مثبت از چهره‌ها و سرمایه هایش، سراغ انگ زدنهایى مى‌رود که به این استفاده مثبت ضرر مى‌زند؟ این شیوه، شیوه‌اى که من از اسلام آموخته‌ام نیست و آن را نمى‌پسندم. من معتقدم از دکتر و بسیارى سرمایه‌هاى علمى دیگر مى‌توان استفاده مثبتِ سازنده کرد و این نکته‌هاى ابهام را مانع استفاده سازنده قرار نداد.

موضع من در برابر دکتر شریعتى و کارهاى او موضع بهره بردارى صحیح است؛ نه لگدکوب کردن، نه لجن مال کردن و نه ستایش کردن و بالا بردن؛ بلکه حسن استفاده از سرمایه‌اى در خدمت هدفى، با روشنگرىِ بدون کمترین محافظه‌کارى براى تمام نقطه‌هاى ضعف او که من در این زمینه تاکنون محافظه‌کارى نکرده‌ام و آن را روا نمى‌دارم. هر نقطه ضعفى در هر نوشته‌اى از دکتر مطرح شده و دوستان نشان داده‌اند، در جایى که سخن خوبى بوده گفته‌ام خوب است و در جایى که حرف بدى بوده گفته‌ام خطاست، غلط است، خام است و مکرر گفته‌ام و به خود ایشان هم گفتم که دکتر اصولاً روشت خطاست؛ روشت نقص دارد؛ روشت را کامل کن. ولى موضعم این موضع است که باید از مجموعه کار او بهره‌بردارى کرد؛ چون انصافاً در نوشته‌هاى دکتر تنبهات جالب، زیبا، خوب و مؤثر فراوان است در کنار خطاهاى بسیار و هیچ ضرورت و دلیلى در یک موضع گیرى حاد به جاى یک موضع گیرى نقاد نمى‌بینم. من با صراحت به جناب آقاى مصباح اعلام کردم، جناب آقاى مصباح! اجمالاً به شما بگویم، من در برابر دکتر شریعتى نقد سالم خواهم داشت چنانکه داشته‌ام و بعد از این هم خواهم داشت.

به نقل از حجت‌الاسلام همدانی (مسئول شاخه دانشجویی حزب جمهوری اسلامی): بنده یکبار در مورد شریعتی از آیت‌الله بهشتی پرسیدم. ایشان پاسخ دادند که شریعتی انسان روشنفکر، باسواد و خوب است، اما نمی‌توانیم به او اعتماد کنیم و همه حرف‌هایش صحیح نیست. البته آیت‌الله بهشتی، شریعتی را رد نمی‌کردند، اما تایید هم نمی‌کردند. ایشان شریعتی را به این عنوان که انسان روشنفکری است و توانسته جوانانی را به دور خود جمع کند، قبول داشتند. نگاه آیت‌الله خامنه‌ای نیز این بود. آقایان بهشتی و خامنه‌ای، حدوداً ۸۰ درصد مباحث شریعتی را قبول داشتند و حدود ۲۰ درصد مباحث ایشان همچون تشیع علوی و صفوی را تایید نمی‌کردند. برخی شریعتی را کامل رد می‌کردند، اما آقایان بهشتی و خامنه‌ای نگاه وسیعتری داشتند و معتقدند بودند که محاسن شریعتی از معایبش بیشتر است. البته این دیدگاه‌ها را باید نسبت به زمان خودش سنجید. چراکه امروزه کسانی هستند که اسلام را بهتر می‌توانند معرفی کنند. اسلامی که شریعتی معرفی کرد، اسلام ناب نبود. از نگاه امام خمینی، اکنون باید اسلامی را که شهید مطهری درباره آن سخن می‌گفتند را تبلیغ کرد.

محمد تقی مصباح یزدی

آیت اللّه مصباح یزدی قطعاً از شدیدترین مخالفان علی شریعتی بود و شاید حتی بتوان گفت به‌خاطر آراء ایشان در مورد دکتر شریعتی، امروز دکتر شریعتی پایگاهی در میان انقلابیون ندارد. خلاصۀ علت و تاریخ مخالفت‌های آیت اللّه مصباح و دکتر شریعتی را می‌توانید به تفصیل از زبان خود ایشان مطالعه کنید:

بنده روی سلیقه خاصی که داشتم، نسبت به انحرافات عقیدتی خیلی حساس بودم. شاید در آن زمان، هیچ‌کس به انداه بنده نسبت به این مسئله حساسیت نداشت؛ به همین دلیل هم یک سلیقه شاذ تلقی می‌شد. فقط کسی که یک مقداری بعد‌ها حساسیت به این موضوع پیدا کرد، مرحوم شهید مطهری بود که نهایتاً جانش را در این راه گذاشت و اِلا سایرین – بلااستثنا – حساسیت زیادی نسبت به این موضوع نداشتند... از آن وقتی که ایشان (دکتر شریعتی)رسماً در حسینیه ارشاد مشغول کار شد، سخنرانی‌های او در حسینه ارشاد منتشر و تکثیر می‌شد.
اولین باری که با آثار ایشان برخورد کردم در کتابخانه موسسه راه حق بود که دیدم جزوه‌هایی روی میز گذاشته بود، برداشتم و نگاه کردم، درس‌های اسلام‌شناسی بود. نگاهی سطحی کردم، با همان نگاه اول متوجه شدم که ایشان انحرافات ریشه‌ای دارد. خیلی متأثر شدم، ولی با تحلیلی که کردم، به ذهنم آمد که زمینه رشد این افکار زیاد است و از جهات مختلفی الآن فرصت خوبی برای پخش این افکار فراهم است، برای این‌که شرایطی است که اگر از طرف روحانیت و اسلام‌شناسان واقعی علیه این افکار صحبتی بشود، حمل بر این می‌شود که، چون شریعتی یک فرد مبارزی است، پس مخالفان او طرفدار دستگاه هستند و اگر سکوت بشود، این سکوت حمل بر عجز از پاسخ‌گویی و یا موافقت با افکار او می‌شود... از طرفی با این توضیحی که عرض شد، دست روحانیت برای مبارزه بسته بود و ایشان هم خوب... می‌دانست از چه راهی می‌شود در افکار جوانان – به‌خصوص جوانان دانشگاهی – نفوذ کرد. این بود که پیش‌بینی می‌کردم به زودی این افکار رواج پیدا می‌کند و مقابله جدی و موثری هم نمی‌شود با آن انجام داد.
به هر حال، در همان آغازی که نگاهم به نوشته‌های ایشان افتاد، این خلجانات به ذهنم آمد و منشأ یک تاثر عمیقی در قلبم شد که راه چاره را نمی‌دانستم و هر روز منتظر بودم که از این بُستان میوه جدیدی به بازار بیاید، لذا جریانات بعدی هم که اتفاق افتاد، برای من هیچ تازگی نداشت و تا اندازه‌ای می‌توانستم پیش‌بینی بکنم که انتشار این آثار چه نتایجی را می‌تواند به بار بیاورد. این بود که مدتی در فکر بودم که بالاخره وظیفه ما در مقابل این موجی که برخاسته و زمینه مساعدی پیدا کرده، چیست و چه باید بکنیم؟
به زودی متوجه شدم که در بین روحانیون مبارز، کسی که خطری را از این جهت احساس کرده باشد، نیست و کسانی بودند که نقطه‌ضعف‌های کوچکی از افکار و نوشته‌های ایشان را درک می‌کردند. در صورتی که ضعف اصلی این‌ها نبود، این‌ها چیز‌های جزئی بود که در مقابل انحرافات ریشه‌ای قابل اعتنا نبود. مثلا این‌که ایشان به روحانیت بد گفته یا توهین کرده یا مثلا مراسم عزاداری را یک جایی گفته که این‌ها از مسیحیت گرفته شده است. این‌ها چیز‌هایی جزئی بود که برخی از شخصیت‌ها این مسائل را محور قرار داده، تکیه می‌کردند و در اطراف آن‌ها بحث می‌نمودند و او هم خیلی راحت می‌توانست جواب بدهد که، چون حرف‌های من مزاحم دکان آخوند‌ها است، آن‌ها در مقابل من جبهه‌گیری می‌کنند یا این‌که این‌ها آخوند‌های درباری هستند و من، چون آدم مبارزی هستم، برای مقابله با من از طرف دربار تحریک می‌شوند.

شهید چمران

شهید چمران هم کنار امام موسی صدر در اقامه نماز میت دکتر شریعتی شرکت داشت. توصیفات شهید چمران از دکتر شریعتی اما نسبت به نقل قول‌های که گذشت زیباتر و شاعرانه‌تر است.

ای علی! شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ «بنت جبیل» رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم «تل مسعود» در میان جنگندگان «امل» گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن «کویر» تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمان‌ها می‌برد و ازلیّت و ابدیّت را متصل می‌کرد؛ کویری که در آن ندای عدم را می‌شنیدم، از فشار وجود می‌آرمیدم، به ملکوت آسمان‌ها پرواز می‌کردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت می‌رسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، می‌گداخت و همه ناخالصی‌ها را دود و خاکستر می‌کرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم می‌نمود...
ای علی! تو در دنیای معاصر، با شیطان‌ها و طاغوت‌ها به جنگ پرداختی، با زر و زور و تزویر درافتادی؛ با تکفیر روحانی‌نمایان، با دشمنی غرب‌زدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبه‌رو شدی، همه آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ایمان و روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان «زر و زور و تزویر» برخاستی و همه را به زانو در آوردی.

من به علم و هنرش احترام مي گذارم،اما به عشق و عرفانش عشق مي ورزم.علمش عقلم را جذب مي كند وعملش احساسم را بر مي انگيزد،مبارزات و فداكاري هايش در من احترام ايجاد مي كند وعملش احساسم را بر مي انگيزد،مبارزات و فداكاري هايش در من احترام ايجاد مي كند،عشق اش قلبم را مي سوزاند وعرفانش روح مرا به معراج مي برد.

[1] https://motahari.org/3527-2/خاطرات/دیدگاه-استاد-درباره-دکتر-شریعتی/
[2] https://www.bultannews.com/fa/news/47292/نظر-شهید-مطهری-درباره-آثار-شریعتی

دکتر شریعتی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید