میدانيم که ما يک نفر نيستيم. اگر میخواستيم دقت به کار بريم هر يک از ما میبايستی صدها نام برای خود انتخاب کنيم.
ما هر لحظه يک ماسک متفاوت به چهرۀ خود میزنيم و خود را به سيمای يک فرد متفاوت در میآوريم و میبينيم.
من در اين لحظه خود را آدمی وارسته و رئوف و مهربان تصور میکنم. لحظهای بعد خود را به صورت ناپلئون میبينم، لحظهای بعد به صورت يک روحانی مقدس در میآيم، لحظهای ديگر خود را به صورت يک آدم "زرنگ" و پشتهمانداز در میآورم.
يک لحظه سختگيرم، لحظهای بعد ملايم و باگذشت میشوم.
وجود ما تجزيه شده است بين "من"های متفاوت که هر کدام شکل و رنگ و هدف و خواستهای متفاوت با ديگری دارد.
هر لحظه يکی از منها به حاکميت وجود ما میرسد و میخواهد خودش را نمايندۀ بقيۀ "من"ها قلمداد کند و نيابتاً به جای آنها هم عمل کند.
حال آنکه عمل آن "من"ی که به حاکميت رسيده است نمیتواند مورد تأييد ساير "من"ها باشد.
فرض کنيد در يک شهری صد نفر زندگی میکنند به نام حسن و حسين و تقی و علی و غيره. يک لحظه حسن حاکم شهر میشود و میخواهد امور مربوط به حسن و تقی و علی را اداره کند؛ لحظهای بعد حسين و تقی و علی هم میخواهند همان کار را بکنند. حال آنکه تصميم حسن را حسين نمیپسندد و تصميم حسين را هم حسن و علی نمیپسندند.
نتيجتاً در چنين شهری هماهنگی وجود نخواهد داشت. امور با يک روال منظم، روان و بیمانع پيش نخواهد رفت.
وجود ما حکم چنين شهری را دارد.
مثلاً من اعتياد به سيگار دارم و تصميم میگيرم از فردا سيگار نکشم. ولی میبينم فردا و فرداهای ديگر هم سيگار میکشم.
علت اين امر آن است که "من"ی که سيگار را میطلبد و ميل دارد بکشد - فرضاً حسين - با "من"ی که سيگار را دوست ندارد و تصميم به ترک آن میگيرد - فرضاً حسن - با "من"ی که بايد اين تصميم را به اجرا درآورد - فرضاً علی - يکی نيستند. حسن سيگار را دوست ندارد، ولی حسين دوست دارد.
موقعی که حسن در حاکميت است تصميم به ترک سيگار میگيرد؛ غافل از آنکه لحظهای بعد خودش ديگر از حاکميت افتاده است و حسين به حاکميت رسيده است. مسألۀ بیارادگی در حقيقت حاصل حرفنشنوی "من"های متفاوت و متضاد از يکديگر است.
زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم
گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم
جمع بندی :
از این بحث می شه نتایج زیادی گرفت و رفتار های مختلفی نسبت به اون داشت
ولی حداقلش اینه موقتی موفق شدیم و کاری انجام دادیم دور بر نداریم که من فلان آدم موفق هستم ، من کسی هستم که این کار رو انجام داد ،من کسی هستم که فلان کار رو انجام داده ،من ... من ....
و حتی وقتی شکست خوردیم باز ناامید نشیم که من بدبختم ، من بی عرضه ام ، من از پس هیچ کاری بر نمیام ، من ... من.....
دوستان از دیدگاه خودتون به موضوع نگاه کنید، از شنیدن نظرتون خوشحال میشم