کسانی که به مستمندان کمک میکنند، حداقل دو دسته هستند. دسته اول آنهایی که صرفا برای رضای خدا اقدام به دستگیری از مستمندان میکنند. دسته دوم آنهایی که به دنبال ادای یک وظیفه اجتماعی یا رسیدن خودشان به حال خوب، چنین اقدامی میکنند. یکی رضای خدا را دنبال میکند و دیگری رضای خودش.
هر دو گروه، یک عملیات را دنبال میکنند و یک مسیر را طی میپیمایند. اما لازم است هردو گروه بدانند چه برای رضای خدا و چه برای رضای خودشان، ابزارهای کمک به یک فقیر در زمانهای مختلف ممکن است فرق کند.
امروزه فقط کمک به نیازهای اولیه یک فقیر، کافی نیست و بی توجهی به این مهم، فقر آنها را ادامه دار و فقر در جامعه را در حالت خود باقی میگذارد.
امروزه باید فکر را در این زمینه توسعه داد و به قول سهراب:
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
صرفا غذا دادن به انبوهی از فقرا و تکرار آن گرچه مفید و ارزشمند است اما، به نظر میرسد انبوه رسیدگی به تنها یک فقیر در ابعاد روحی و فکری بسیار ارزشمندتر باشد.
شما ممکن است شکم چندین فقیر را در چند وعده محدود غذایی سیر کنید. اما اگر بتوانید تنها برای یک مستمند، ضمن حمایت مستمر، تغذیه روحی و فکری را نیز عهده دار شوید، اقدام بزرگتری کرده اید.
بسیاری از فقرا نیاز به توجه و راهنمایی فکری دارند؛ نیاز دارند یک نفر با آنها حرف بزند و حرفشان را هم بشنود. بسیاری از فقرا نیاز به آموزش دارند تا استعدادشان شناخته شود و بتوانند با آن استعداد حداقلهایشان را برآورده کنند تا برای نیازهای اولیه، دستشان پیش ما و شما دراز نشود.
فقرای جامعه نیاز به عزت نفس و غرور دارند. نیاز دارند یک نفر به آنها به طور مستمر یادآوری کند تو انسانی و عزت داری، شخصیت داری، توان داری...
و تمام اینها یعنی تغذیه فکری یک فقیر که به اندازه سیر کردن شکم او، مهم و ضروری است.
جمع بندی:
اگر انگیزه ما در کمک به مستمندان، الهی است، باید بدانیم کمک به فقیر در راستای زدودن فقر او، در پیشگاه خداوند مسئولیتی است انکار نشدنی.
و اگر حال خوب و اقدام اجتماعی هم مد نظرمان است باید بدانیم کمک به فقیر در راستای زدودن فقر او، برای اصلاح جامعه مسئولیتی است انکار نشدنی.
کمک به فقیر در راستای زدودن فقر او یعنی کمک فکری و روحی و نه صرفا کمک غذایی.