مایا
مایا
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

روز دوازدهم/ از بيست و يك روز - قانون جذب

سلام براي اين كه بدونيد داستان چيه بايد برگردين روز اول را نگاه كنيد

خب امروز روز دوازدهم هست

روز دوازدهم : Challenge Negative Thinking Patterns

خب براي امروز گفته اون الگو ذهني كه از ديروز پيدا كردين را بنويسين چرا به وجود اومده و يك الگو ذهني جديد به جاي اون چايگزين كنيد، خب اون چيزي كه به عنوان الگو ذهني محدود كننده بود را توي روز قبل نوشتم و خب كل ديروز داشتم راجبش فكر مي كردم كه چطور ميشه اين الگو ذهني را تغيير داد و چه جمله اي خوب هست به جاش گذاشته بشه، تا امروز صبح وقتي داشتم يوگا مي كردم اون جمله رو پيدا كردم ?، جمله اين هست، من لياقت دوست داشته شدن را دارم ♥️ خيلي فكر كردم تا به اين جمله رسيدم و انقدر حس مي كنم به اين جمله نياز دارم كه تصميم گرفتن خيييلي بيشتر به خودم اهميت بدم و كارايي كه دوست دارم را انجام بدم. خيلي بيشتر و سعي كنم بيشتر در آرامش باشم.

آپديت:

ديروز به طور ناگهاني به يك تولد دعوت شدم اصلا انتظارش را نداشتم، خيلي جذاب بود و لذت بخش ?♥️، توي تولد راجب يه كافه حرف زدن بچه ها كه همون كافه اي بود كه من براي اولين قرار عاشقانه ام رفته بودم خييلي باحال بود آخه ١٠٠٠ تا كافه هست توي اين شهر داشتن راجب همون حرف مي زدن ?، و راستي يك چيز ديگه كه هست اينه كه من وقتي توي رابطه بودم، هميشه حسوديم مي شد و خيلي حساس بودم اگه اوني كه دوسش داشتم به يكي ديگه توجه مي كرد، ديشب برام يه ماجرا تعريف كردن كه خيلي ديدم عوض شد، واقعا دليلي نداره آدم حسودي كنه، حيف كه نمي تونم ماجرا رو تعريف كنم وگرنه حتما بهتون مي گفتم ?. اما نتيجه اخلاقي ماجرا اين بود كه تو خيلي بهتر و جذاب تَر و باحال تَر از همه اون آدم هايي هستي كه فكر مي كني عشقت داره بهشون توجه مي كنه يا باهاشون حرف مي زنه ?، اصلا انقدر بهتر كه جا براي مقايسه هم نيست.

امروز هم يك اتفاق جالب ديگه افتاد تصميم گرفتم روي هيچ آدمي حساسيت نداشته باشم روشون زوم نكنم چه دختر چه پسر، من يه مدت همش به دوستم اصرار مي كردم كه چرا نمياي بريم بيرون و اينا كلي، بعد اين هميشه بعد كلي اصرار و خواهش من مي اومد. ديشب حس كردم فقط با من اينجوري بوده و كلا با بقيه اصلا اينجوري نبوده خيلي راحت تَر و بيشتر مي رفته بيرون، يكم ناراحت شدم چون اين آدم را به اندازه خواهر دوست دارم، اما متوجه شدم كه خيلي وقت هست كه دنيا هاي ما با هم خيلي تفاوت كرده و اين فاصله گرفتن چقدر طبيعي هست. اصلا چيز بدي هم نيست ولي خب واقعا اوكيه كه از هم فاصله گرفتيم فقط من تازه ديروز متوجه اين دنيا هاي متفاوت نشده بودم ?، داشتم امروز فكر مي كردم شايد همه آدم هايي كه من به اصرار مي خوام توي زندگيم باشن و تغيير نكنن هم درست مثل اين دوستم هستن. شايد بايد بيشتر رها كنم و به فكر خوشحالي و آرامش خودم باشم تا بخوام اين آدم ها رو تو زندگيم نگه دارم به زور. شايد بايد به آدم هايي كه الان توي زندگيم هستن و دوست دارن باهام دوست باشن و من هم دوست دارم باهاشون دوست باشم بيشتر وقت بگذرونم ♥️.


قانو جذب
عاشق کتاب خوندن، کد زدن، علوم ماورا هستم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید