مضافرد
مضافرد
خواندن ۶ دقیقه·۷ سال پیش

چگونه خودمون باشیم؟ (قسمت اول)

مدتی بود که بخاطر مشغله‌های فردی مجبور بودم میل به نوشتن رو سرکوب کنم تا شاید بتونم از زمانم برای بازدهی بیشتر استفاده کنم، اما در هر حال با ویرگول به پیشنهاد دوستان آشنا شدم و مجددا شروع به نوشتن کردم.
لزوم نوشتن این پست رو زمانی درک کردم که یاد هراکلیت فیلسوف یونانی افتادم، او ادعا کرد که شما هیچ وقت نمی‌تونید دوبار در یک رودخونه شنا کنید.اما آیا واقعا به این صورت است؟




خب، خواندن این پست چه فایده‌ای برای شما داره و چه چیزی به دانش شما اضافه می‌کنه؟
از نظر نگارنده شاید خوندن این پست نه تنها فایده‌ای برای شما نداره که حتی وقت شما رو تلف کنه اگر و تنها اگر؛

  • از شرایط فعلی خودمون لذت می‌بریم و قصد تغییر مسیر زندگی‌مون رو به هر دلیلی نداریم.

که حتی اگر این حالت هم شامل حال شما نمی‌شه باز نگارنده ادامه‌ی مطالعه این پست رو به شما پیشنهاد میکنه چرا که

هیچ محدودیتی برای چشیدن لذت‌های باقی‌مانده در این دنیا وجود نداره.


گاهی اوقات در میان صحبت‌های افراد جمله‌ی معروف "خودت باش" به گوش همگی ما میرسه، اما این جمله در معنای واقعی چیست؟ و چرا باید خودمون باشیم؟

در معنای واقعی "خودمون بودن" یک نسخه‌ی مطلق نیست که بتونیم به همه یک راه رو پیشنهاد بدیم اما با شناخت برخی از روش‌ها بیشتر از ناخودآگاه‌مون باخبر میشیم و از داشتن این شرایط نهایت لذت رو می‌بریم.

  • نکته۱: یادمون باشه خودمون بودن با از خودراضی بودن فرق داره.
  • نکته۲: در این متن از کلماتی استفاده شده که در فرهنگ عامیانه صورت زیبایی ندارن اما با توجه به تیتر این پست باید استفاده می‌شدند.




۱- خودمون رو پیدا کنیم:

اجازه بدید این بند رو با یک خاطره تعریف کنم. یک‌بار دوستی بسیار معذب بودن، برای آب شدن یخ‌شون به شوخی گفتم خودت باش (راحت باش).اون دوست عزیز هم به ناگاه گوزیدند* و از بیماری نفخ معده‌شان نالیدن.
بله، ما نمی‌تونیم خودمون باشیم درحالی که ندونیم کی هستیم و به چه نیاز داریم.
به اعتقاد نگارنده شاید اون رفتار سر زده از آن دوست عزیز ما در برخی اجتماعات به دور از ادب باشه، اما با اطلاع از نیازهای خودمون گاهی حتی برخی رفتار‌های ناهنجار در جامعه برطرف کننده‌ی نیاز ما باشه و باید حتما در رفع اونها اقدام کنیم، اما قدم اول اینه که قبول‌شون کنیم.
پس اولین گل ما پیدا کردن اونهاست.

  • زمانی رو در روز (اگر سرمون شلوغ بود در هفته) به چیزایی که برای ما ارزشه اختصاص بدیم و بفهمییم این کسی که این مطلب رو می‌خونه دارای چه ویژگی‌هاییه. به عنوان مثال در نظر گرفتن زندگی و انتخاب‌های پیش روتون. حتی آزمایش و خطای راه‌های یافته شده میتونه بیشتر از صرفا فکر کردن به این موضوع به شما کمک کنه.
  • تست‌های شخصیت شناسی میتونه به شما کمک کنه، اما یادتون باشه که هدف‌تون از دادن به تست بررسی المان‌های مورد علاقه یا تنفر شماست (خودمون رو به ساختن از روی پاسخ به این تست‌ها درگیر نکنیم). بعبارتی تعریفی که از خودمون بدست میاریم یک تعریف نسبیه از ما در شرایط فعلی که ممکنه با تغییر این شرایط تعاریف هم عوض شن.



۲- تنافض‌ها رو قبول کنیم:

وقتی از خودمون به تعاریف نسبی دست پیدا کردیم ممکنه تناقضاتی این وسط پیدا شه؛
برای مثال من دوست دارم در جمع حضور داشته باشم اما علاقه‌‌ی چندانی به ایجاد ارتباط با افراد غریبه ندارم (در مثال مناقشه جایز نیست) باید حواسمون باشه که این تعاریف از منابع مختلفی وارد شدن و لزوما با هم همخوان نیستن. در مثال بالا ممکنه فرد از حضور در برخی از جمع‌ها بدون بروز نمودی از خودش لذت برده اما در جمعی که خودش رو بروز داده (شاید بدلیل عوامل محیطی) نه تنها لذت نبرده بلکه دچار سرخوردگی هم شده.

  • صرفا به این دلیل که تعاریف‌مون در مقابل هم قرار گرفتن احتیاج به ترک عادتی نیست، یادمون باشه که این تعاریف بخشی از اخلاق منعطف ماست و نمی‌تونیم به زور خودمون رو در یک چارچوب یا جعبه قراربدیم. ما برای هر نمودی از زندگی رفتاری متفاوت از خودمون بروز میدیم پس این طبیعیه که این رفتارها با هم در تضاد باشن.




۳- جلوگیری از رکود شخصیتی:

یکی از ناسالم‌ترین رویکرد‌ها، چشم‌پوشی از امکان تغییر شرایط یا شخصیتی که از اون باخبر شدیم هست. ممکنه هر کدوم از ما در برهه‌ای از زندگی تصمیمات نادرستی بگیریم، اما یادمون باشه که اینرسی سکون(به تعبیر ما شیرازی‌ها گشادی) که با تغییر هر گونه وضعیتی مقابله میکنه بسیار قدرتمنده، پس با دادن فضای رشد به خودمون، از بهبود و در نهایت باهوش‌تر شدن لذت ببریم.

  • به خودمون اجازه بدیم که خطاها و اشتباهات رو فراموش کنیم، به خطایی که ازمون سر زده افتخاری نمی‌کنیم، اما اشتباهاتمون رو پذیرفته و میدونیم که حاصل انتخاب ما بوده (چی بهتر ازاینکه از داشتن حق انتخاب با خبر باشیم؟)
  • در اطرافمون دنبال افرادی بگردیم که با افتخار اعلام می‌کنند که هیچ فرقی با ۱۹ سالگی، ۲۵‌ سالگی یا حتی ۳۲ سالگی نکردن. به نظر شما افرادی شاد، منعطف و آسون‌گیری اند؟ اغلب خیر، چرا که این افراد اونقدر درگیر "تغییری نکردن" هستن که متوجه تغییرات اطراف و درونشون نیستن، میتونید این افراد رو از روی ناتوانی‌شون در کارکردن روی ایده‌های نو، یادگیری از دیگران یا پیشرفت به سرعت تشخیص بدید. پیشرفت در هر عرصه از زندگیمون نشونه‌ی درستی مسیری که طی کردیمه و باعث لذت و طراوت روحی‌مون میشه.




۴- هرگز دست از پیدا کردن نقاط قوت‌مون نکشیم:
ابتدای این بحث گفتم که نقاط قوت‌مون رو پیدا کنیم، در هر برهه از زندگی دوباره روی خودمون تمرکز کنیم و نقاط قوتی که در هر مرحله میابیم رو تقویت کنیم، اما چرا؟
از نظر هراکلیت منِ امروز با منِ دیروز حتما تفاوت‌هایی داره؛
مطالب جدیدی یاد گرفتم، پیشرفت‌هایی کردم و تجارب جدیدی داشتم که باعث شده میزان شدت نقاط قوت و ضعف من هر روز جابجا شده باشد و این بهترین دلیل برای مقایسه کردن خودم در امروز با خودم در دیروز بجای مقایسه خودم با دیگرانه.( این بخش نظر نگارنده می‌باشد)

  • مقایسه با دیگران باعث خشم یا هیجان میشه، فردی پر از هیجان یا خشم نمی‌تونه روی کهن "خودم باشم" تمرکز کنه، چرا که بعد از مقایسه به ناچار رفتار‌های جدیدی در ذهنش تزریق شده و تبدیل به فردی دیگه شده.
  • مقایسه امکان نقد دیگران رو فراهم می‌کنه. زندگی‌ سراسر از نقد دیگران دست‌آوردی جز اعتماد به نفس پایین برای ما نخواهد داشت و همیشه محتاج به قرارداده شدن توسط دیگران در جایگاه رفیعی در ذهن‌شون برای دریافت لذته، در حالی که این لذت فقط و فقط توسط خود ما ایجاد و درک می‌گردد و مابقی لذت‌های کاذبی بیش نیست. دست‌آورد این دو مساله چیزی جز از دست دادن دوستان و احترام بین ما و ایشان نیست و کامل متضرر هم شدیم، چرا که زمان زیادی رو برای رسیدن به شخصیت دلخواه دیگران صرف کردیم و خودمان هم نبودیم.




۵- آرام باشیم:
نگران اتفاقاتی که ممکنه رخ بده نباشیم، علی‌الخصوص در فضاهای عمومی. چی میشه اگر پام لیز بخوره، با صورت پهن زمین بشم؟ یا یه تیکه سبزی از نهار قرمه‌سبزی ظهر لای دندونم گیر کرده؟ و یا حتی در اولین دیت با پارتنرم اتفاقی موقع بوسیدنش با کله برم تو بینی‌ش؟ :)))
یاد بگیریم موقع رخ دادن (حتی بعدش با یادآوری) این اتفاق‌ها به خودمون و اتفاقی که رخ داده بخندیم و از رخ‌دادن این اتفاقات شاد باشیم.

  • اتفاقات زندگی رو به یه اتفاق خنده‌دار یا جالب تبدیل کنیم که بتونیم برای بقیه هم تعریف کنیم، این باعث میشه که بقیه هم یادشون باشه ما کامل مطلق نیستیم و در عوض ما رو هم آسون‌گیرتر می‌بینن. (به نظر نگارنده حتی این میتونه یک قابلیت جذاب برای هر فردی باشه که اجازه بده دیگران بهش بخندن و خودش هم سخت نگیره.)

    این پست ادامه‌دار است...

پ.ن‌ها:

  • فقط بخاطر اینکه یکی از رفتارها‌مون مورد پسند کسی قرار نگرفت، به معنای غلط بودن یا نیاز به تغییر رفتار نیست. در واقعیت کاملا به خودمون بستگی داره که چه رفتاری رو ترجیح میدیم.
  • حتی اگر نظر دوستان‌تون با شما متفاوت بود، پاپیش نکشید.خودتون باشید و اگر شما رو نتونستند قبول کنند، می‌تونید حدس بزنید دوستان واقعی شما چه کسانی هستن.


آموزشزندگیشادزی
اَم. گاهی اوقات فعال.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید