دیگه نیازی نیست که نگران چاپ کتابهایی باشی که خودت نوشتی. نوشته‌ها یا خاطراتی به یادموندنی که دوست داری بصورت کتابی شیرین و جذاب ازت به یادگار بمونه. چاپ کتاب، چه در قالب خاطراتت باشه یا در قالب یک نوشته علمی مثل پایان نامه باشه، باعث میشه لذت بیشتری از خودت و توانایی هات ببری؛ و حتی عزت نفست رو هم بالا میبره. اما چرا خیلی از ماها میترسیم شروع به نوشتن کنیم؟ واقعا نوشتن ترس داه؟ از خودمون میترسیم یا از قضاوت دیگران؟ اگه تو هم از نوشتن واهمه داری و موقع نوشتن شروع میکنی به نقد کردن خودت و ادبیاتت، بقیه این مطلب رو بخون تا با هم چند تا راه برای رهایی از این طلسم رو بررسی کنیم.
این تویی که به چاپ کتابت فکر میکنی و همین امروز نوشتن رو شروع می کنی
اولین چیزی که باید بهش توجه کنی و در راس کارهات قرارش بدی، چیه؟ اینکه چیزی که ازش می ترسی رو انجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام بده. فرض کن که چیزی رو که تو ذهنت هست نوشتی و هیچ کس هم دوسش نداشت، چیو از دست میدی؟ هیچــــــــــــــــــــی!!! فقط خودت و علاقه مخاطبت رو محک زدی. پس واقعا به امتحانش می ارزه. وقتی خودمونو پرت کنیم تو دنیایی که ازش میترسیم، مجبور میشیم شنا کردن رو یاد بگیریم و این شنا کردن همون راه و روش درست نوشتن هست.
حالا که تصمیم به نوشتن قطعی شده، امرو و فردا نکن. تصمیمت رو اگه به تون شنبه ی کذایی موکول کنی ممکنه باز ترس بیاد سراغت. همین الان شـــــــــــــــــــــــــــروع کن و از انتقاد دیگران نترس. و با آغوش باز انتــــــــــــــــقاد دیگران رو پذیرا باش و ازش چیزای جدید یاد بگیر.
تمــــــــــــــــــــــــــــرین و تمــــــــــــــــــــــرین! نوشتن هم مثل هر کار دیگه یی تو این دنیا احتیاج به تمرین و ممارست داره. پس سخت کوش باش و تمرین کن اما گرفتار ویرایش و بازبینی وسواسی نشوووووو. میدونی چرا؟ چون هیچ چیز در این دنیا هیچ‌وقت بی‌عیب‌و‌نقص نخواهد بود. پس نخواه که نوشته ات کامل و درجه یک باشه. تو فقط تمرین کن همه چی خودش پیش میره.
برای خودت بزار. مثلا بگو من تا سال دیگه میخوام کتاب زندگینامه ی مادرم رو چاپ کنم. این تو رو به جلو هل میده و دائم بهت چشمک میزنه و بهت انگیزه میده.
اگه شخصیت های داستانت میتونن اونو انجام بدن، پس تو هم میتونی.
پس اگه دستی به قلم داری حتما به فکر چاپ کتاب ت باش. اینجوری هم به دنیای نویسنده ها پا میزاری و هم منبع درآمدی برای خودت دست و پا میکنی. شاید اونقدر طرفدار پیدا کردی که تبدیل به یه نویسنده ی شناخته شده شدی و کتاب هات تورو جاودانه کرد.
صفحه های سفید کاغذ منتظر داستان ها و روایت های شماس.
