محمد باقرزاده
محمد باقرزاده
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

محل نمایش موشک، چادر و ریش آنکادرشده؛ اینجا نمایشگاه کتاب تهران است

آخرین باری که #نمایشگاه_کتاب رفتم، دقیق خاطرم نیست ولی دقیق خاطرم هست که متفاوت از امروز بود؛ جایی بود که واقعا #کتاب‌بازها رو می‌دیدی، گاها رفاقت تازه شکل می‌گرفت و دیدن #تازه‌های_نشر برنامه یک‌سال کتابخوانی‌ات را شکل می‌داد. به حدی جشن یا کارناوال #کتاب_باز ها و #کتاب_خوان ها بود که بحث #شاپینگ_مارکسیستی هم داغ می‌شد؛ یادمه یک سال در همین فضای نمایشگاه با اکیپی آشنا شدم که کارشان کتاب‌زدن یا شاپینگ هم بود و با یکی‌هاشن مصاحبه گرفتم. می‌گفت در اعتراض به وضعیت نشر کتاب می‌دزدم و مراقب بود که به مولف آسیبی نزد.. بگذریم.

نمایشگاه کتاب یا پوشش اجباری
نمایشگاه کتاب یا پوشش اجباری


#نمایشگاه_کتاب_امسال اما تبدیل عرصه عمومی قشر فرهیخته به حضور غیرفرهیخته‌ترین قشر جامعه بود؛ محل نمایش موشک، چادر و ریش آنکادرشده. سرکوب عرصه عمومی از خیابان به محل نمایش کتاب آن‌هم درست در روزی که خیابان را قرق کرده‌بودن برای جشن‌شان و این سرکوب فضای عمومی در نمایشگاه کتاب حتی شدیدتر بود.

گشت ارشاد
من؛ محمد باقرزاده، در دانشگاه مهندسی خواندم و سال‌هاست که زندگی‌ام روزنامه‌نگاری است. به‌گمانم «روایت» خود زندگی‌ست و اینجا روایت‌هایی از جامعه؛ آن‌چه که جایی در صفحات روزنامه ندارد، می‌نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید