
بگذارید همین ابتدا اعتراف کنم: من خودم قربانی استفاده بیش از حد از فضای مجازی بودم و ضربههایش را هم خوردم. مقاله قبلی من در مورد جنگ با دوپامینهای فیک، فقط یک تحلیل نبود؛ فریاد درونم بود. حالا میخواهم یک قدم جلوتر بروم. میخواهم از این زندان اختیاری فرار کنم.
این فقط یک مقاله نیست؛ یک دعوتنامه است. دعوتی برای اینکه با هم چیزی را امتحان کنیم.
تا به حال در پستهای زرد اینستاگرامی دقت کردهاید؟ همه در حال نالیدن هستند. همه زخمخوردهاند، همه فریبخوردهاند و دورشان را افراد «سمی» گرفته است. اما آیا تا به حال از خودتان پرسیدهاید پس آنهایی که خیانت میکنند، ظلم میکنند و سمی هستند، دقیقاً کجا زندگی میکنند؟
شاید جواب تلخ باشد: شاید آن آدم سمی، خودِ ما باشیم. ماییم که تحت تاثیر الگوریتمها، یاد گرفتهایم در دنیای مجازی کارهایی بکنیم که در دنیای واقعی هرگز انجام نمیدهیم. به راحتی دیگران را قضاوت میکنیم، به سادگی بلاک میکنیم و روابط انسانی را به یک کلیک تقلیل دادهایم. اینستاگرام به ما یاد داده که همه را سمی ببینیم، غافل از اینکه شاید خودمان در این بازی، سمیترین بازیکن شدهایم.
طبیعت انسان نیاز به معاشرت و گفتگوی واقعی دارد. این نیاز آنقدر حیاتی است که شدیدترین تنبیه برای یک مجرم، محدود کردن ارتباطات اجتماعی اوست. او را به زندان میفرستند و اگر خطایش بزرگتر باشد، به سلول انفرادی.
حالا به خودمان نگاه کنیم. چرا ما داوطلبانه، با دستهای خودمان، خود را در انفرادی کنج خانه حبس کردهایم؟ چرا سلول ما شده صفحه نمایش گوشی و همسلولیهایمان شدهاند آواتارهای دیجیتال؟ ما خودمان را از نیاز اصلیمان، یعنی ارتباط واقعی، محروم کردهایم و بعد تعجب میکنیم که چرا اینقدر احساس تنهایی و کلافگی میکنیم.
حرف زدن کافیست. من میخواهم این چرخه را بشکنم. از امروز، میخواهم آگاهانه از شبکههای اجتماعی، مخصوصاً اینستاگرام، فاصله بگیرم و روی کارم، روابط واقعیام و شنیدن صدای آدمهای اطرافم تمرکز کنم.
این یک خداحافظی برای همیشه نیست، یک «آزمایش» است. یک تلاش برای اینکه ببینیم آن سوی این دیوارهای دیجیتال چه خبر است. میخواهم شما را هم به این چالش دعوت کنم. لازم نیست اکانت خود را پاک کنید. فقط برای مدتی، از این زندان بیرون بیایید.
بیایید اول از همه از خودمان شروع کنیم. بپذیریم که در این بازی اشتباه کردهایم و حالا زمان تغییر است.
این یک مبارزه با تکنولوژی نیست؛ مبارزه برای بازپسگیری انسانیت گمشده خودمان است. شما هم در این سفر با من همراه میشوید؟
اینم یادگاری امروز (محمد برزوی/محمد برزویی 27 مرداد 1404)