ویرگول
ورودثبت نام
Bina Bayan
Bina Bayan
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

موسیقی

  • موسیقی
    به نام ایزد رستگار
    موسیقی مرا یاد آن شب بارانی می اندازد ک از غم و اندوه نجاتم داد و با قطار آرامش برد مرا به جنگل سبز نت های موسیقی؛ آنجا دور از همه ی غم ها بدون اشک و آه و بدون دردسر ،در آنجا فقط آرامش و شادی و رقص و آواز و صدای شاد موسیقی بود.
    غم ها یکباره به چاه فراموشی رفت!
    آری من رها شدم !
    من نجات یافتم با اوج گرفتن نت ها از چاه غم  به بیرون پرتاب شدم و دوباره جوان شدم آزاد شدم و به سمت آسمان پرواز کردم و دیگر جز صدای موسیقی چیزی نشنیدم .
    موسیقی بال های زخم خورده ی مرا درمان کرد دیوار های کهنه و تاریک قلبم را شست و دوباره طعم شیرین نفس های آزادانه را برایم زنده کرد.
    تا پیروز این جنگ ، جنگی با غم ها ، در نهایت  به پیروزی صدای موسیقی باران قطع شد یکباره غم ها از درون به زمین فرو ریخت.
    باران با موسیقی زیبایش غم را برای همیشه از صحنه ی روزگار پاک کرد .
    واین موسیقی طبیعت بود ک مرا از غم نجات داد.
موسیقی باراندلنوشته های بینابيانموسيقیطبیعتزندگی
بینا بیان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید