با گذشت چهل سال از انقلاب و طرح نظریه دولت اسلامی از سوی امام انقلاب، در گذار سیر تحول به تمدن اسلامی ، بنظر میرسد هیچ افق روشنی در چگونگی رسیدن و یا ایجاد دولت اسلامی وجود ندارد و شاید مشکل اصلی در این مسأله ، گره علمی است .
لذا در این مرقومه به دنبال آن هستیم تا با طرح برخی مفاهیم ، قدمی را درجهت تسهیل راه، برای گشایش گره علمی از این مسأله برداشته باشیم.
در این رابطه از آنجاییکه تمدن حاکم مدرن ، با قدرت نظری و عملی خود طی ۴۰۰ ساله گذشته حاکم بلامنازعی بوده و از اینسو به دلیل عدم تولید هرگونه نظریه از جوامع اسلامی ، این جوامع صرفا یک مصرف کننده بوده اند، معتقدیم یکی از روشهای مؤثر در تسهیل گشایش این مسیر، حرکت فکری و نظری ، نه در مقام هدم دولت مدرن ، بلکه در مقام هضم این دولت است و بدینمنظور لازم است با شناخت عینی ،تاریخی و فلسفی از دولت مذکور ، ببینیم که این دولت براساس چه مفاهیمی به این نقطه از حرکت از خود رسیده و سپس با استفاده از تجربیات طی شده در این مسیر و با بررسی سیر اندیشه سیاسی اسلام از دو منظر تاریخی ( عینیت) و فلسفی ، با هدایت خداوند متعال بتوانیم به یک نظریه دولت اسلامی دستیابی نماییم.