از گذشته تا به امروز فکر اکثر افراد جامعه ( و حتی خود دانشمندان !) بر این بوده است که دانشمندان درآمد مناسبی ندارند و در فقر و سختی زندگی می کنند ، اما این تصور مدت هاست که تاریخ انقضایش به سر رسیده است در این نوشته می خواهم در خصوص این که این تفکر از کجا می آید و یک فیزیکدان در جهان امروزی چگونه می تواند پورشه سوار شود توضیح دهم .
از نظر من ما در جهان فیزیکی 3 عصر مجزا داشته ایم که در این 3 عصر سبک و میزان درآمد دانشمندان به کلی عوض شده است این سه عصر از نظر من :
می باشد ( که این نام گذاری ها لزوما ربطی به خود این دانشمندان ندارد و فقط به دورانی اشاره می کند که در آن زندگی می کرده اند ) ، به این علت نیز عصری به نام عصر گالیله در نظر نگرفتم زیرا در آن دوران فیزیک در ابتدای مسیر تبدیل شدن به علم امروزی قرار داشته است و چون هنوز ماهیت مشخصی پیدا نکرده بوده است ، روش های درآمدزایی نیز نه چندان مطرح بوده است و نه مرسوم .
در عصر نیوتون دانشگاه ها شروع به قدرت گرفتن کردند و اساتید دانشگاه شروع به یافتن جایگاه ویژه در جامعه نمودند ، در این عصر یکی از راه های اصلی کسب درآمد از علم یافتن جایگاه آکادمیک و دریافت حقوق و مزایا از مراکزی مثل دانشکاه بود ، اگر اساتید از جایگاه علمی ویژه ای برخودار بودند می توانستند به عضویت انجمن های علمی مطرح و محدود ( مثل انجمن سلطنتی انگلستان ) در بیایند و درآمدی از این مسیر کسب نمایند که البته خود این عضویت ها و آشنایی با افراد سرشناس می توانست موجب شود که دانشمندان بتوانند مناصب دولتی و حکومتی را به دست بیاورند و از این راه نیز ثروت قابل توجهی برای خود جمع نمایند ، یکی از افراد بارز این دوره شخص نیوتون بود که هم کرسی دانشگاهی داشت و هم عضو انجمن سلطنتی بودو هم منصب حکومتی گرفت.
در عصر اینشتین جایگاه استادی دانشگاه دارای اعتباری ویژه بود و همچنین علاوه بر وجود تمامی روش های درآمدزایی در عصر نیوتون در این عصر روش های دیگری نیز به روش های درآمدزایی دانشمندان اضافه شد ، از جمله شرکت در پروژه های تحقیقاتی نظامی ( مثل پروژه بمب اتم ) و همچنین پروژه های فضایی ، همچنین در این زمان با گسترش رسانه ها ، ترویج علم نیز رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و از سوی برخی از دانشمندان پیگری شد و درآمد خوبی برای آنها به ارمغان آورد ، از جمله اسطوره هایی که در این عصر می توان نام برد که در بیشتر این روش ها مشارکت داشته است ریجارد فاینمن می باشد .
بیشتر افرادی که فیزیک می خوانند در افق ذهنی خود دوست دارند فردی شبیه آلبرت انیشتین شوند ( و شاید هم ماری کوری !) ، اما به نظر من این از آن سبک آرزوهایی است که خداوند دارد در حقشان لطف می کند که برآورده اش نمی کند ، زیرا فاکتور های بسیاری در جهان امروز ما تغییر کرده است و دیگر مدل انیشتین مدلی مطلوب نیست ! امروزه وارد عصر ساسکیند شده ایم ، عصری که به نظرم آرزوی تمامی دانشمندان در تمامی اعصار تاریخ بوده است که در این دوران زیست کنند .
اما حالا این عصر ساسکیند به چه شکل است و چه چیزی در دل خود جای داده است که اینقدر جذاب است ؟
در این عصر ( یعنی در زمان زیست ما ) جایگاه اساتید دانشگاه به شدت افت کرده و همچنین حقوق و مزایایی که می توانند به اشکال غیر از شغل آکادمیک دریافت کنند بسیار فاحش شده است ! ( شاید اکنون با خود بگویید پس این باید باعث ناراحتی برای دانشمندان شود ولی همین عنصر باعث شده است دانشمندان برای اولین بار در تاریخ بتوانند به جای مشاغل اداری شغل ، های آزاد را به صورت گسترده تجربه نمایند ) ، رسانه ها که در عصر انیشتین بیشتر به شکل خصوصی بود و به وسیله ی عده ای خاص کنترل می شد برای عموم آزاد شده است و امروز هر فردی می تواند با انواع روش های تولید محتوا ترویج علم نماید و برنامه های خود را به دست مردم برساند ، امروزه با رشد بازار های مالی و همچنین جواب دادن مدل های فیزیکی در بازار های مالی بخش زیادی از فیزیک خوانده ها برای اولین بار در تاریخ کارمندی و مشاغل آکادمیک را کنار گذاشته اند و به تحلیل گری و معامله در بازار های مالی روی آورده اند ( به شکلی که اکنون بنیانگذار موفق ترین شرکت سرمایه گذاری در جهان یک فیزیکدان است که بیشتر برای انجام امورات خود فیزیکدان ها را استخدام می کند تا اقتصاددان ها !)
همچنین با رشد سرمایه ی انباشته و بهبود مدل های سرمایه گذاری در جهان ، برخی از دانشجویان پس از این که به طرحی نوآورانه ای می رسند به جای آنکه آن را فقط در قالب مقاله ها مدفون کنند ؛ با طرح های خود به نزد سرمایه گذارها می روند و با جذب سرمایه شروع به عملیاتی کردن ایده خود می کنند و به اصطلاح knowledge base company ( شرکت دانش بناین ) تاسیس می کنند.
همچنین در پیشروترین لایه ی افراد این عصر ، افرادی قرار دارند که ذهنیت و مایندست فیزیکی را درک و دریافت کرده اند و به وسیله ی این درک درحال تحول آفرینی در امور مختلف جهان هستند که از این دسته از افراد می توان به ایلان ماسک ، آنگلا مرکل و... اشاره نمود که فیزیک خوانده اند و ذهنیت فیزیکی دارند و درحال ایجاد تحول و تغییر جهان هستند .
هدف از این حرف ها اصلا این نبود که فیزیکدان ها می توانند بسیار ثروتمند بشوند و بقیه نه ، در جهان سرمایه داری امروز هرکس از هر زمینه ای که علاقه داشته باشد می تواند به ثروت مطلوبش برسد و این امر دیگر چندان از اهمیت زیادی برخوردار نیست ، بلکه هدف اصلی من این بود که نشان دهم حتی از حرفه ای که بسیاری از افراد فکر می کنند به وسیله آن نمی توان به قدرت و ثروت چندانی رسید ، می توان به یکی از ثروتمندترین و قدرتمندترین افراد جهان تبدیل شد .