با سلام خدمت تمامی دوستان
در این نوشته میخوام داستان علاقه مند شدن من به برنامه نویسی رو بگم و منتظر داستان شما هم در قسمت نظرات هستم....
خب بریم سر اصل مطلب:
داستان علاقه مند شدن من به برنامه نویسی برمیگرده به حدود ۳ سال پیش
پسرعموی من(که حدود ۲ماه از من سنش بیشتر هست)به کلاس های برنامه نویسی اندروید میرفت و وقتی من دیدم که "اِاِاِاِ چه جالب!داره با دستای خودش برنامه میسازه" و خیلی هیجان زده شدم و همیشه دوست داشتم منم مثل پسرعموم یه برنامه ساعت بسازم=)
بعدش خب میخواستم شروع کنم به یادگیری برنامه نویسی اما خب هربار آشنا ها یکی یه چیزی میگفت:
"سنت پایینه بچه درستو بخون(اون موقع ۱۴ سالم بود)
برنامه نویسی برات شغل نمیشه(!!)
برنامه نویسی چیه بابا!
و و و..."
و انقدر از این حرفا شنیدم که کاملا از برنامه نویسی دل زده شدم
بعد خب گذشت گذشت تا اینکه وقت انتخاب رشته دبیرستان رسید
من خیلی تمایل داشتم برم رشته کامپیوتر و تو هنرستان درس بخونم منتها چیزی که وجود داشت فکر میکردم هنرستان ها همه آدم های توشون یه مشت آدم لات دعوا کن هستن و من با تفکر و تخیل اینکه به راحتی با روزی۳۰دقیقه درس خوندن پزشک میشم رفتم رشته تجربی...
و سال گذشت و من سال رو با نمرات افتضاح و غیر قابل تحمل تموم کردم(۹ماه پیش(خرداد۱۳۹۷)
هر کاری هم میکردم تو رشته تجربی که علاقه مند بشم به این رشته نشد که نشد
فقط درس رو میخوندم که قبول بشم!!
خب ادامه ی بحث رو اگر توفیقی بود در قسمت بعدی دربارش حرف میزنم و درباره اصل داستان خواهم نوشت
شما هم داستان علاقه مند شدن خودتون به برنامه نویسی رو در بخش نظرات بنویسید
رو به جلو
رو به اُفُق!