سلام دوستان عزیز
خب اول پیشنهاد میکنم قسمت ۱ و ۲ رو مطالعه کنید....
خلاصه،داشتم میگفتم!
نکته خیلی جالب برای خودم این بود که من از ۳سال پیش که طی یه دوره کوتاه هم علاقه مند شدم به برنامه نویسی و هم کاملا زده شدم ازش امسال واسه رشته کامپیوتر هیچ علاقه خاصی به برنامه نویسی نداشتم و بیشتر هدفم کار با نرم افزارهای گرافیکی و ویرایشی بود
ولی یه چیز خوب که پیش اومد اینکه معلم کلاس خصوصی درس برنامه نویسی یه معلم بسیار بسیار عالی بود که من این حس علاقه مندی رو کم کم دوباره پیدا کردم ولی به روم نیاوردم!
چون دوست نداشتم مثل تجربه بد ۳سال پیش بشه و علاقه مند بشم و بعد دوباره زده بشم
خلاصه دیگه رفتم هنرستان و روزها گذشت و واقعا نفهمیدم و هنوز هم نمیدونم چی شد که دوباره علاقه مند شدم به برنامه نویسی و هدف زندگیمو روش گذاشتم!
و کم کم با زبان های برنامه نویسی مختلف آشنا شدم و شروع کردم به دیدن دوره های آموزشی که البته مثل خیلی از تازه کارها،خیلی از این پله به اون پله کردم و تازگیاس که یه هدف رو انتخاب کردم!
و درس های هنرستان هم،شکر خدا
واقعا در مقایسه با سال دهم زمین تا آسمون فرق دارن و من فهمیدم که یه اشتباه به ظاهر کوچیک(واسه من انتخاب رشته)،چقدر میتونه زندگی رو تغییر بده
ببینید دوستان من میخوام بگم که کسی اگر چیزی رو بخواد میتونه بدستش بیاره
شرایط مهمه | پول مهمه | امکانات مهمه | خانواده مهمه ولی:
مهمترین چیز خود انسانه اگر خود انسان بخواد اون موردهای بالا تسلیم اراده انسان میشن!
اراده انسان خیلی قوی تر از اونیه که مردم فکر میکنن!
اما این اراده میتونه انقدر هم بشکنه که باز تصورش مشکله!
هیچوقت تسلیم نشید
بجنگید برای هدف های خوبتون و سخت تلاش کنید
فرض کنید یک روز خدا شمارو بزاره جای یک کودک کار...
واقعا چی میکشید؟پس قدر داشته هاتونو بدونید
هیچوقت دیر نیست
اینو مطمئن باشید
از خدا بخواین کمکتون کنه و خودتون به داد خودتون برسید...
و اینو بدونید که قبل از تغییر جهان
باید خودتون و افکارتون رو تغییر بدید
از خودتون شروع کنید
امیدوارم تک تکتون رو رو قله های موفقیت ببینم
رو به جلو
رو به اُفُق