مرغ نر را خروس می گویند
زن نو را عروس می گویند
نمد سبزوار از پشم است
زیر ابروی مردمان چشم است
آن چه در چشم می رود خواب است
آن چه در جوی می دود آب است!
از كرامات شيخ ما چه عجب
پنجه را باز كرد و گفت:وجب
از کرامات شيخ ما اينست
شيره را خورد و گفت شيرين است
یک کرامات دیگرم دارد
ابر را دید و گفت می بارد
در سمرقند گربه دم دارد
در بخارا الاغ سُم دارد
دست دارای پنج انگشت است
متضاد جلو، همان پشت است
گویند که گرگ زاده گرگ است
هر کوچکی عاقبت بزرگ است
خرطوم همان دماغ فیل است
هر دسته بیل مال بیل است
هر تپه بزرگ یا بلند است
کذاب همیشه خالی بند است
پالان به روی الاغ باشد
بر روی دهن دماغ باشد
گویند غلاف هسته دارد
انگور همیشه دسته دارد
بر طاقچه قاب می گذارند
در حوضچه آب می گذارند
بی شعله زغالها سیاه است
املای ذغال اشتباه است
هر سنگ همیشه هست سنگین
هر رنگ همیشه هست رنگین
قاف است که قبل حرف کاف است
دو نقطه به روی حرف قاف است
قداره همیشه تیز باشد
با برف زمین چه لیز باشد
هروقت سکنگبین بسازند
با سرکه و انگبین بسازند
غوره ست که آبغوره دارد
«کل» بر سر خویش شوره دارد
گیسوی کمند پیچ پیچ است
هر قفل برای یک سوئیچ است
مرغ است همیشه می نهد تخم
گاو است که دشت را زند شخم
هر شاخ گوزن و گاو تیز است
چشمی که درشت نیست ریز است
به بچه ي اسب کره گویند
به آخر ماه ،غره گویند
در پیکر زندگان روان است
در داخل هر دهان زبان است
در داخل پرتغال هسته ست
هر در که نبود باز، بسته ست
دیوار همیشه موش دارد
هر موش فقط دو گوش دارد
دیوار همیشه رو به بالاست
امروز همیشه قبل فرداست
بی آب خمیر ، آرد باشد
هم دشمن میوه کارد باشد
در زیر قطار ،ریل جاریست
در بارش تند سیل جاریست
با قافیه بیت ها تمام است
بی قافیه شاعری حرام است...
شعري که در بالا خوانديد سياه مشق يا بديهه نام دارد بديهه سرايي يکي از ساده ترين اقدامات نوشاعران براي شروع نويسندگيست...