دو سال از زمانی که سایت چمدون شروع به کار کرد گذشت و امروز میخوام گذری به خاطرات گذشته و اتفاقات این چند سال بزنم و کمی داستان چمدون رو باهاتون در میون بذارم.
قصه زندگی چمدون از حدود سه سال پیش شروع شد. با یکی از دوستانم به اسم سعید بشیری صحبت کردیم و قرار شد چمدون آغاز به کار کنه، یه مدت کوتاهی گذشت تا من کارهای قبلیم رو جمع و جور کنم و رسما کار شروع بشه. داستانی که از همون روز اول می دونستیم چقدر پرچالش و سخته اما مصمم بودیم و شروع کردیم. ما دنیا رو کتابی می دیدیم که باید هر صفحه اش خونده بشه خودمون این رو می خواستیم و خوشحال بودیم که بتونیم به بقیه کمک کنیم اونا هم بیشتر سفر کنن و دنیا رو تجربه کنن. بعد از یه مدت خیلی کوتاهی بررسی های اولیه به این نتیجه رسیدیم که اگر بتونیم راه حلی پیدا کنیم که مسافرها بتونن با یه انتخاب بهینه و هوشمندانه بدون کم کردن از کیفیت سفر، هزینه اشون رو کم کنن می تونیم حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشیم. پس دست به کار شدیم و اول از همه از قیمت شروع کردیم، می دونستیم که بلیط هواپیما اگه تو زمان درستی رزرو بشه چقدر می تونه ارزونتر باشه و اگه بشه این زمان رو پیش بینی کرد هزینه سفر خیلی کاهش پیدا می کنه.
برای شکل دادن تیم فنی چمدون خیلی وسواس به خرج دادیم. تو حدود ۳ ماه با بیش از ۸۰ نفر مصاحبه کردیم، بارها تا نزدیکی انتخاب گزینه مد نظرمون پیش رفتیم اما هر بار یه موضوعی بود که به توافق نرسیدیم. در نهایت بعد از سه ماه با معرفی یکی از دوستان، اولین همکارمون تو چمدون رو پیدا کردیم و کار شروع شد.
وقتی کار شروع شد فهمیدیم خیلی کمتر از اون چیزی که فکر می کردیم در مورد محصولی که می خوایم و پیچیدگی هاش اطلاع داریم. همزمان که بچه های فنی محصول رو توسعه می دادن مشغول بررسی نمونه های مشابه خارجی و رقبای داخلی بودیم و با مصاحبه با مشتری های احتمالی سعی می کردیم نیازشون رو پیدا کنیم. بعد از چندین اشتباه و خطا نهایتا دو سال پیش نسخه اولیه محصولمون که فقط برای رزرو بلیط هواپیما کافی بود آماده شد. حالا وقت دیتا جمع کردن و توسعه ویژگی اصلی چمدون بود.
چند روز بعد از تکمیل محصول و بالا اومدن سایت در حالی که اصلا انتظارش رو نداشتیم یکی ازمون بلیط خرید. تا اون لحظه به جز یه پیج اینستاگرام هیچ کار جدی ای برای جذب مشتری نکرده بودیم. البته اولین مشتری چمدون، آقای موسوی هم ما را از اینستاگرام پیدا کرده بود. نا گفته نماند که اولین سفارش به مشکل خورد و بلیط صادر نشد بعد از پیگیری، مشکل بلیط حل شد و ما هم یه باگ جدید پیدا کردیم که می خواست بهمون بگه : "این قصه سر دراز داره"
یکی دیگه از مشکلاتی که ابتدای مسیر بهش برخوردیم تغییر مکرر قیمت بلیط توسط ایرلاین بود! گاهی بعد از اینکه کاربر بلیطی رو انتخاب می کرد قبل از پرداخت قیمت تغییر می کرد. تو یک نمونه یکی از مشتری ها بلیطی رو با قیمت ۲۰۰هزار تومن انتخاب کرده بود اما قبل از پرداخت قیمت تغییر کرده و به ۵۴۰ هزار تومن رسیده بود. مشتری متوجه این موضوع نشده و بعد از پرداخت فهمیده بود و با ما تماس گرفت. ما بدون چون و چرا اعتراضش رو پذیرفتیم و مابه التفاوت رو به حسابش برگردوندیم و فهمیدیم که لازمه یک بار دیگه قبل از پرداخت به شکل واضحی قیمت رو به کاربر نشون بدیم و تایید بگیریم. البته این کاربر هم بعدا از کاربرهای خوب چمدون شد و بارها از چمدون بلیط تهیه کرد.
موقع بالا اومدن سایت دفتر چمدون تو زیرزمین هتل استقلال بود. ما برای اینکه بتونیم پشتیبانی 24 ساعته داشته باشیم لازم بود که بعد از خارج شدن از دفتر تلفن شرکت رو دایورت کنیم. اما تلفن های هتل قابلیت دایورت نداشتن و برای فعال کردن این قابلیت باید مالک خط به مخابرات می رفت یا یه خط به نام خودمون می گرفتیم. اما متاسفانه به علت های عجیبی هیچ کدوم از این دو کار امکان پذیر نبودن. در نتیجه یه مدت علاوه بر شماره ثابت، یه شماره موبایل هم تو قسمت تماس با ما قرار دادیم. هرچند، مدت کوتاهی بعد از این موضوع به دفتر سعادت آباد رفتیم و این مشکل به ظاهر ساده رفع شد!
اگرچه از همون اول شروع کردیم دیتا جمع کردن ولی هنوز تیم دیتای چمدون شکل نگرفته بود و کار توسعه سیستم پیش بینی قیمت منظم نبود. برای همین بعد از حدود 15 تا مصاحبه ایمان به تیم ما اضافه شد. اینجوری بود که از یک ماه بعد از بالا اومدن سایت به شکل منظم شروع کردیم به جمع کردن دیتای قیمت بلیط هواپیما تا بتونیم با کمک هوش مصنوعی روند تغییر قیمت رو پیش بینی کنیم. اینجا یکی دیگه از چالش های اصلی ما پیش اومد. یه مدت بعد از جمع آوری دیتا یه روز دیدیم که سایت کار نمیکنه و دلیلش چی بود؟ از طرف ایرلاین ها مسدود شده بودیم، چرا؟ چون بیشتر از میزان مجاز (!) درخواست قیمت و ظرفیت می دادیم، یعنی چی؟ اینجا فهمیدیم که ایرلاین ها برای تعداد درخواست محدودیت در نظر میگیرن و اگر بیشتر از یه حدی درخواست ارسال کنیم باید جریمه بدیم. اینطور بود که اولین جریمه سنگینمون رو دادیم و رفتیم دنبال راهکاری که بتونیم بدون جریمه شدن دیتا جمع کنیم. خوشبختانه مدت زیادی طول نکشید که راهی پیدا کردیم و دوباره برگشتیم رو ریل.
یکی از پرچالش ترین پشتیبانی های اولیه ما تو همون ۲ ماه اول اتفاق افتاد و مربوط بود به عیدنوروز سال ۹۸. عید اون سال اولین عید من و سارا بعد از ازدواجمون بود و برای سال تحویل به رشت رفته بودیم. چند ساعتی قبل از سال تحویل از یکی از ایرلاین ها تماس گرفتن و اطلاع دادن که پرواز ساعت ۱۱ شب تهران به مشهد با یک ساعت تاخیر انجام میشه و این معنیش این بود که مسافرهای اون پرواز فقط یک ربع قبل از سال تحویل به مشهد میرسن و سال تحویل رو تو فرودگاه خواهند بود. وقتی تماس گرفتم که به مسافر اطلاع بدم همونطور که پیش بینی می شد مسافر خیلی شاکی شد و البته حق هم داشت چون برنامه اش خیلی به هم میخورد. بعد از حدود ۵۰ دقیقه صحبت نهایتا مسافر کمی آروم شد و قرار شد ما پرواز جایگزینی براش پیدا کنیم.در همین حین که با ایرلاین ها صحبت می کردم تا ظرفیت خالی پیدا کنم مسافر پشت سر هم زنگ می زد و تهدید به شکایت می کرد و این اتفاق سرعت کار رو خیلی پایین می آورد. با وجود اینکه شب عید بود و چیزی پیدا نمیشد بعد کلی صحبت با ایرلاین ها نهایتا یک ظرفیت خالی پیدا شد. اما وقتی به مسافر زنگ زدم که اطلاع بدم، تهدید به شکایت کرد و مجددا ۲۰ دقیقه صحبت کردیم و متاسفانه در این فاصله، ظرفیت تموم شد. بلافاصله بعد از قطع کردن مشتری دوباره از ایرلاین تماس گرفتن و پرواز یک ساعت دیگه تاخیر خورد و این بار معنیش این بود که مسافرها لحظه تحویل سال تو هواپیما خواهند بود. این بار که به مسافر اطلاع دادم ادعا کرد نماینده مجلس بوده و به راحتی می تونه ما را به خاک سیاه بنشونه و حتما این کار رو خواهد کرد و باور داشت که ما عمدا این پرواز رو به تاخیر انداختیم تا ایشون نتونه برای شنیدن سخنرانی آقای خامنه ای خودش رو به مشهد برسونه، پس ما جرم بزرگی کردیم و اتفاق بدی در انتظار ما خواهد بود. اینطوری بود اولین شب عید من به عنوان مدیرعامل چمدون و البته داماد یک خانواده حدود 6 ساعت درگیر پشتیبانی یک مشتری بودم. البته خوشبختانه در نهایت مسافر آروم شد و اتفاقی هم رخ نداد.
بعد از تکمیل سرویس بلیط هواپیما نوبت به هتل بود. هتل به نظر میرسید ساده تر باشه و البته تجربه کار قبلی رو داشتیم اما باز هم پیچیدگی ها بیشتر از انتظار بود و اگرچه سرویس هتل سریعتر آماده شد ولی از زمان پیش بینی بیشتر طول کشید. در مورد هتل تصمیم گرفتیم قبل از شروع به کار جدی با ساده ترین سرویس ممکن کار رو شروع کنیم و این باعث شد اولین رزروهای هتل چمدون حتی قبل از آماده شدن محصول باشه. کار کردن تو هتل همزمان با آماده شدن سرویس پیش بینی قیمت ما رو بین یه دوراهی قرار داد و اونجا بود که تصمیم گرفتیم سرویس هتل رو در همون وضع رها کنیم و تمرکز کنیم روی سرویس پیش بینی قیمت.
بعد از تصمیم به تمرکز روی سرویس هوشمند پیش بینی قیمت نیاز دیدیم که یک نفر به تیم فنی اضافه کنیم. اما متاسفانه این اتفاق نتیجه خوبی نداشت. عضو جدید تیم، نتونست با بقیه اعضای تیم هماهنگ بشه و تیم فنی رو به آستانه فروپاشی رسوند. علیرضا که اولین عضو تیم فنی چمدون بود از تیم جدا شد و چیزی نمونده بود حمید رو هم از دست بدیم. با اشتباهات همکار جدید سیستم پر از خطا و مشکل شده و عملا کار نمیکرد. این شد که برای اولین بار یک نفر رو اخراج کردم. واکنش اون شخص به اخراج جالب نبود و با وجود اینکه همه طلبش رو هم گرفته بود لپ تاپ شرکت رو با خودش برد و برای پس دادنش معادل قیمت لپ تاپ مبلغ اضافه درخواست کرد. بعد از اینکه تهدید به پیگیری قانونی کردم قبول کرد یه جا تو خیابون بیاد و پول بگیره و لپ تاپ رو تحویل بده. تو محل قرار یه بخشی از پول رو دادیم و لپ تاپ رو پس گرفتیم و سوار ماشین شدیم. طرف مقابل با موتور دنبالمون افتاد و بعد از یه کمی تعقیب و گریز موفق شدیم گمش کنیم. خوشبختانه بعد از این اتفاق علی به تیم ما اضافه شد که به معنی واقعی یه موهبت الهی بود. ماه های اول حضور علی درگیر حل کردن خرابکاری های دوست قبلی بودیم و چند باری هم مجبور شدیم با خرابکاری های جدید و تلاشش برای نفوذ به سایت مقابله کنیم. خوشبختانه با صبوری علی و توانایی هاش مشکل حل شد و تونستیم از این موضوع با موفقیت عبور کنیم.
تو همین تابستون با کمک ایمان موفق شده بودیم به شکل تئوری سیستم پیش بینی قیمت بلیط رو با دقت بالای ۸۰ درصد درست کنیم اما در پیاده سازیش مشکلات خیلی جدی ای داشتیم. حجم داده ها خیلی زیاد شده بود و آماده سازی داده ها و train کردن به سیستم خیلی قدرتمندی نیاز داشت. اینجا بود که سروش به تیم اضافه شد و موفق شدیم راه حل هایی برای اینکار پیدا کنیم و سیستم پیش بینی قیمت مرداد ۹۸ به شکل آزمایشی راه اندازی شد. بعد از این تمرکزمون رو گذاشتیم برای بالا بردن دقت و اضافه کردن مسیرهای دیگه. تا دو ماه بعدی مدام با چالش جریمه ایرلاین ها و مسدود شدن سایت و پیدا کردن راه حل جدید و ضعف سیستم و نیاز به ارتقا و کم کردن حجم دیتا و پایین اومدن دقت و بالا بردنش و … دست و پنجه نرم کردیم. در نهایت آخر شهریور موفق شدیم سیستم پیش بینی قیمت رو با دقت ۹۰ درصد برای همه مسیرها پیاده سازی کنیم.
یکی از معضلاتی که این مدت باهاش مواجه شدیم دستورهای ناگهانی برای تعیین قیمت ها بود. اتفاقی که ما انتظارش رو نداشتیم ولی تاثیر زیادی رو کار ما داشت. این قیمت های دستوری باعث تغییرات ناگهانی و غیرعادی قیمت شده بود و سیستم (طبیعتا) در پیش بینی درست قیمت ها به مشکل برخورده بود. این اتفاق، دوبار دیگه هم رخ داد و هربار تا مدتی پیش بینی های ما رو دچار مشکل کرد. البته با پخته تر شدن سیستم، اثرپذیری ما از این اتفاقات کمتر شد و با اینکه می دونیم باز هم این اتفاق رخ خواهد داد خیلی کمتر نگرانش هستیم.
بعد از رفع چالش های متعدد پاییز ۹۸ تمرکز ما معطوف شد به سیستم پیگیری قیمت و اوایل آبان موفق شدیم سیستم پیگیری قیمت رو برای اولین بار تو ایران پیاده سازی کنیم و بریم سراغ سیستم خرید اتوماتیک. سیستم خرید اتوماتیک با وجود ظاهر ساده اش حتی از پیش بینی قیمت هم پیچیدگی های بیشتری داشت و باز هم چالش تعادل بین کمینه کردن تعداد درخواست ها و به موقع قیمت گرفتن مشکل خیلی مهمی بود که تا حد زیادی حل شد.
غیر از تغییر قیمت های دستوری که هر بار ما رو با چالش های متعددی روبرو می کرد و عموما باعث کند شدن رشد ما می شد. تو این دوسال اتفاقات متعددی رخ داد که تو کنترل ما نبودن ولی تاثیرات زیادی داشتن. مثل رشد ناگهانی قیمت دلار که روی سبک زندگی و مسافرت ها تاثیر زیادی گذاشت. مثل اتفاقات تلخ آبان ۹۸ و قطع سراسری اینترنت که بدعتی ظالمانه بود و کارها رو خراب کرد و در نهایت همه گیری ویروس کرونا که موجب خسارت جبران ناپذیری به صنعت گردشگری شد و مجبورمون کرد با سبک جدید و متفاوتی به کارمون ادامه بدیم و و از نظر وضعیت فروش برگردیم به یک سال عقب.
ما هم مثل خیلی شرکت های دیگه، با شیوع ویروس کرونا در ایران به بچه ها اطلاع دادیم که دیگه به سر کار نیان و دور کار باشن. اولش عادت به این تغییر خیلی سخت بود و به نظر می رسید کارها درست پیش نمیرن اما بعد از یه مدت کوتاهی با همکاری بچه ها تونستیم این روند رو تغییر بدیم و حتی بعضی وقتا از کار حضوری هم بازدهی بهتری داشتیم. اینطور بود که از ابتدای اسفند تا انتهای اردیبهشت همه دورکار بودیم و همه تبلیغات و پیام هایی که به شکلی تشویق به سفر می کردن رو متوقف کردیم و مشغول کارهای زیرساختی شدیم تا بعد از مناسب تر شدن شرایط با قدرت بیشتری برگردیم. تو همین مدت هم بود که سیستم خرید اتوماتیک نهایی شد. از اول خرداد ماه مهدیه و امیرحسین به تیم مارکتینگ اضافه شدن و فعالیت هامون تو این بخش شکل تازه ای به خودش گرفت و روح تازه ای به چمدون دمیده شد. کارهای بچه ها تو مدت دورکاری اثر خودش رو از تیرماه به بعد نشون داد و چمدون با سرعت خوبی شروع به رشد کرد و سریعا تونستیم رکوردهای قبل از کرونا رو بشکونیم و بهترشون کنیم.
تو این مدت آدم های زیادی بودن که با حضورشون به ما تو این مسیر کمک کردن. مثل سمانه که الان قدیمی ترین همکارم تو چمدونه و تو سختی ها و خوشی های زیادی کنارمون بوده. مثل علیرضا که کار رو باهاش شروع کردیم ولی الان دیگه با ما نیست. حمید که تو چمدون خیلی خوب رشد کرد. علی که صبورترین و متعهدترین آدمیه که باهاش کار کردیم و تونست با پشتکار مشکلات زیادی که باهاش مواجه بودیم رو برطرف کنه . سروش که هوش مصنوعی چمدون حاصل زحمت های اونه. مصطفی که بعد رفتن حمید خیلی سریع به تیم اضافه شد و سریع یاد گرفت. آفاق و مونا که مدتی چمدونی بودن و کلی چیز ازشون یاد گرفتیم. نگار که از وقتی اومد کمک کرد محتواهای چمدون با نظم تولید بشن. مهدیه که همیشه در تمام سختی ها منو همراهی کرد و من رو با تمام سخت گیری هام تحمل کرد. امیرحسین و نیلوفر که تازه ترین هم تیمی های ما هستن و کمک کردن اینستاگرام چمدون تبدیل به یه صفحه خیلی دوست داشتنی بشه. و از همه مهم تر سعید که قطعا بهترین هم بنیانگذاریه که هرکسی میتونه آرزوش رو داشته باشه.