ویرگول
ورودثبت نام
محمدالیاس نجیبی
محمدالیاس نجیبی
خواندن ۲ دقیقه·۸ ماه پیش

آواز عدل؛ زندگی مولانا و نگاهش به انسانیت

عکسی از مولانا نجیبی کروخی هروی
عکاس: قدرت حمیدی
عکسی از مولانا نجیبی کروخی هروی عکاس: قدرت حمیدی


خبری آورده بودند که پسر آدم، مولانایی که خانه‌اش زمین بود و چراغش آفتاب؛ رخت سفر بست و به سوی آنی که برایش خواندن آموخته بود، پرواز نمود.

مولانا غلام محمد نجیبی کروخی هروی یا به اصطلاح دیگر؛ غلامِ محمد، رفیق مسجد و یار کتاب؛ کتاب خواننده نشده‌ی بود که خواستار خواننده بود. در صفحاتش؛ تاریخ اسلام، سجع متوازی، اخلاق محمدی، شعر سعدی، رباعی بیدل و فلسفه سقراط نگاشته شده بود.

این کتاب؛ روزهایش در اتاقی کوچک و تاریک می‌گذشت. اتاقش، دادگاه مردمان سرزمین‌اش بود. آن‌گاه که شیعه‌یی به مشکل می‌خورد، سمت او می‌رفت و آن‌گاه که رفیقی دلش‌ می‌گرفت، با رفتن به اتاق کوچک و تاریک، پیاله‌ی چای سبز می‌نوشید و سفره دلش را نزد آن فقیر دوست می‌گشود. آن فقیر دوست پنهان مانده از جهان مدعی طلب، سفره اسرار همه‌گان بود. در حرف‌هایش، واژه‌هایی سربسته‌ی جهان اسرار بود.

قلمش، خواهان عدل بود و از بی‌عدالتی مردم پی‌پی پرست فریاد می‌زد. آزاده مرد بود و آزاده‌گان را دوست می‌داشت. جهان امروز؛ برایش خانه‌ی بود در میان دشتی بی‌پایان، با طبقاتی بلند که هر کدام در خود گروهی را جای داده بودند و آدمیانی را مهمان کرده بودند. آن‌مهمانان؛ چون از نوع آدمی‌زاد بودند، یک گروهش ناسپاس و ناراض از آن همه نعمت. آنان در خیال خودشان به این باور بودند که این خانه‌ی بزرگ، صاحبی ندارد و آن‌خانه به خودی خود در میان دشتی که پهنایش نا پیدا بود، به وجود آمده است و آن گروه دیگر چون از شاکران بودند، سپاس صاحب خانه را می‌کردند و می‌دانستند که روزی صاحب حقیقی را خواهند دید.

آن‌جا که می‌دانست که حرفش خریداری دارد، داشته‌هایش را رایگان می‌فروخت و آن‌گاه که می‌پنداشت واژه‌هایش ناچیز پنداشته می‌شوند و ناشنوا می‌مانند، آنان را چون گنجی با ارزش در سینه‌ی خویش پنهان می‌ساخت.

مولانا نجیبی، مردی بود از مردستان و درختی بود پر ثمر و گنجی بود پنهان. نجیبی، پدر برزگم بود و مرا بزرگی و نوشتن آموخت. نه من، بلکه تمام آنانی که نزدش بودند را درسی آموخت، انسانیت و کارخانگی سپرد، آدمیت.

روح آن بزرگ مرد خدا، پیردانا و مولانای نجیب شاد.

تاریخ اسلاممولانانجیبیالیاس نجیبیزنده گی نامه
می‌نویسم تا زنده بمانم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید