ویرگول
ورودثبت نام
جنون نوشتن
جنون نوشتن
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

همه‌ی ما گنهکاریم

این روز و شبا توی فضای مجازی و از این ور و از اون ور از شرق و غرب کشورمون، کلیپ‌های تنبیه و کتک زدن و قیچی کردن موی دانش آموزان توسط معلم و ناظم داره پخش میشه.

ما و هم‌نسلی‌های ما که رفتیم مدرسه و انواع و اقسام تنبیهات جسمی و روحی رو متحمل شدیم و دیدیم، هیچ وقت کلیپ و فیلم این خشونت‌های غیر انسانی اون آدم‌ها و معلم‌ها پخش نشد.

خب اون موقع‌ها این‌قدر موبایل و تلفن همراه نبود، تازه اگه موبایل هم بود هر کسی نداشت، تازه اگه کسی هم داشت به همین راحتی نمی‌تونست بیاره مدرسه، تازه اگر هم با خودش می‌برد مدرسه از این موبایل‌های ساده بود که دوربین نداشت، تازه اگه دوربین هم داشت، اون موقع این‌قدر شبکه‌های اجتماعی و پدیده‌ای به اسم فضای مجازی نبود.

خلاصه انواع و اقسام تنبیهات بود بدون این که معلم یا ناظمی توبیخ بشه و بهش تذکر بدن. از گذاشتن خودکار لای انگشتان و فشار دادن گرفته تا چک و لگد زدن و یه لنگه پا کنار کلاس ایستادن. و یا جریمه‌های سنگین و بیخودی مثل صدبار و دویست بار از روی فلان درس نوشتن و محروم شدن از زنگ تفریح و کلاس ورزش.

البته الانم خیلی خوب نیست که بچه‎‌ها و دانش آموزان نسبت به معلم‌هاشون جسارت و جرات پیدا کردند و گاهی معلم‌ها از بچه‌ها می‌ترسند. نه زنگیه زنگی نه رومیه رومی. اون قدیما از اون ور بوم افتادیم و حالا از این ور بوم. تعادل نداریم کلا. شاید نسل جدید میخواد انتقام کتک‌هایی که پدر و مادرشون از معلم و ناظم‌های گذشته رو خوردند رو از معلم‌های نسل جدید بگیرند.

دیگه بماند که کیفیت محتوای درسی قبلا پایین بود و الانم داره هر روز کمتر و کمتر میشه. محتوای کتاب‌ها داره سیاسی میشه و از حالا دارند یه مشت محتوای بی ارزش به خورد بچه‌ها میدن. فکر کنم دیگه توی مدرسه‌ها خبری از علم و دانش نباشه. اون چیزی که توی مدرسه به ما آموزش دادند نه علم و دانش به معنای واقعی بود نه روش درست زندگی کردن. نه یاد گرفتیم که چطوری گلیممون رو از آب بکشیم بیرون و نه یاد گرفتیم چطوری به استقلال فکری برسیم و قدرت تحلیل و تحمل انتقاد داشته باشیم. یعنی بهمون آموزش نداند نخواستند که آموزش بدن.

راستی از تنبیهات معلم‎‌ها و ناظم‌ها توی گذشته گفتم یادمه یه بار یکی از معلم‌هامون می‌خواست یکی از بچه‌های شر کلاس رو تنبیه کنه بهش گفت بیاد جلوی کلاس، بعد به ما گفت از میز اول به ترتیب هر کسی بیاد جلو و به دونه چک بزنه بهش. قشنگ از خودش سلب مسؤلیت کرد و اجرای حکم رو انداخت گردن ما بچه‌ها.

حالا فکر کنید این بچه چقدر تحقیر میشد که از تمام بچه‌ها باید چک می‌خورد و ممکن بود توی زنگ تفریح یا زنگ آخر بخواد بره تلافی کنه و به هر کدوم یه چک بزنه. یه سری از بچه‌‎ها مثل من که به خاطر دل‌رحم بودن یا ترسیدن از این که اون طرف بخواد بعدن تلافی کنه، خیلی آروم یه چک می‌زدیم توی صورتش اما معلم‌مون که حواسش بود گفت محکم‌تر بزنید و ما هم علی‌رغم میل باطنی‌مون یه کم محکم‌تر می‌زدیم توی صورتش و می‌رفتیم تا نفر بعدی بیاد یه چک دیگه بزنه بهش.

بیچاره اون سربازی که باید با دستور فرماندش به کلی آدم بی‌گناه و باگناه شلیک کنه و شاهد کشته شدن یک انسان جلوی چشماش باشه. اگه دستور فرماندش رو اجرا نکنه برای خودش بد میشه و اگر هم اجرا کنه شاید اثرات روحی روانیش تا سال‌ها دست از سرش برنداره. یه بازی دو سرباخت.

همه‌ی ما گنهکاریم

تنبیهات مدرسهمدرسهمعلم و ناظمتنبیه معلمموبایل
هر آن‌چه در ناخودآگاهم رژه می‌رود را این جا منتشر می‌کنم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید