دیروز بود یا امروز نمی دانم شاید هم فردا باشد.
تمام روز و شب هایم در هم گره خورده است
روز دنبال شب می گردم و شب دنبال روز
امروز به جستجوی فردا و فردا به دنبال امروز
زمین می چرخد و می چرخد و می چرخد و من از این چرخش نامنظم و تکراری سرم گیج می رود.
امروز هم همان جایی هستم که دیروز بوده ه ام. باید پیاده شوم با کره ی دیگری بچرخم.
این چرخش برایم تکراری و خسته کننده شده
آیا واقعا زمین گرد است؟
دنیا دور سرم در حال چرخیدن است.
بچرخ و بچرخ و بچرخ
تمام دنیا داخل سرم جا شده است
سرم سنگین شده است
دنیای درونم شلوغ شده است
هستی ام را گم کرده ام
بودنم از کجا آغاز شد؟
آیا من هستم؟
از کجا می توانم نظاره گر دنیای درونی خودم باشم؟
احتیاج به یک چشم سومی دارم تا دنیای خودم را بهتر تماشا کنم.
خودم را با تمام دنیا زندانی کرده ام
بمباران، گرسنگی، قحطی، انتخابات، زلزله، بایدن،دلار، کرونا، مذاکره، واکسن، ویرگول..
من کجای این دنیا هستم؟
عمرم تمام شد.
هنوز به خودم نرسیدم.
کره ی زمین درون سرم مخفی شده است.