«ها» به قلم مصطفی خدامی مجموعهای از داستانهای مینیمال است. روایتهای کوتاه تکاندهنده از آدمهایی بدون چهره و نام اما آشنا قابل درک و ملموس. برگزیدههایی از لحظات نفسگیر و گاهی جانبخش زندگی. از رنجها و خوشیها، جداییها و رسیدنها. نگاهی موشکافانه گاه آغشته به طنزی تلخ. تابلوهایی بدیع با کمترین واژگان اما به درازای یک زندگی، یک سرنوشت یک لحظه به یادماندنی. دنیایی که نویسنده موفق به خلق آن شده زنجیرهای از قصههای پنهان شده در شتاب روزمرگی است.بیش از این کتاب «واگن مخصوص» از همین نویسنده از سوی نشرصاد منتشر شده است.
گزیده کتاب:
آرزو:صبح زود از خواب بیدار میشد، عروسک پشت ویترین منتظرش بود.
افسوس:همانطور که قول داده بودم زنده برگشتم فقط حیف از تو قول نگرفته بودم.
مواد اولیه:غریبه ای وارد مسافرخانه شد،فردای آن روز صاحب رستوران برای مسافران با گوشت تازه غذا درست کرد.
دورتر:مخزن سوخت سوراخ شده بود و در ارتفاع پایین حرکت می کرد،مردم دهکده برایش دست تکان می دادند، خلبان ،هواپیما را به سمتی هدایت کرد که سقوط را نبینند.
باید زنده بماند :مریض که شد طلبکاران او را به بهترین بیمارستان بردند.
عاشق:برای زن گرفتن باید اتاقی میساخت،آجرها را بالا میبرد و دختر کدخدا را در آن تصور میکرد،صبح تا شب دیوار اتاق بالا میرفت و شب خراب میشد.تا اینکه لنگ کفش دختر عمویش روی آجرها جا ماند.
وقتی نیستی:هر سال برایش جشن تولد میگیرند ولی در عکسش هنوز پانزده ساله است.
آبی آسمانی:به ابرهای خاکستری نگاه می کند میداند امروز شوهر دهقانش با او مهربان خواهد بود.