تا چند ساعت دیگر مجمع عمومی عادی سازمان نصر تهران (نوبت دوم) برگزار میشود. این یادداشت را در شرایطی مینویسم که درد تمام وجودم را گرفته. صبح باید برای پیگیری مسائل صنفی کسبوکارهای حوزه پیامک انبوه به سازمان تنظیم مقررات میرفتم. دردی غیرمعمول زمینگیرم کرد. اکنون که میخواهم این یادداشت را بنویسم درد کمتر شده، ولی هست. فردا ۸ صبح قرار است مجمع سازمان نصر تهران برگزار شود؛ ۸ دستور دارد که آخرین آن برگزاری انتخابات هیئت مدیره و بازرس سازمان است.
همانطور که قابل حدس بود در روزهای گذشته برخی به بهانه انتخابات پردهدری کردند و مرزهای اخلاق را رد کردند. من به همراه دیگر اعضای تیم همآفرینی و البته کاندیداهای مستقل در انتخابات، میثاقنامهای را امضا کردیم که ما را از عبور از مرزهای اخلاقی منع میکند. برای فرد صنفی انجام کار صنفی وابسته به صندلی نیست؛ کار صنفی کردن برای من چیزی از جنس کنشگری مرزی است. حرکت در مرزها هم قاعدتا دردناک است و پرهزینه. برخی تلاش میکنند با زدن ضربهای نامی برای خودش جور کند.
کار صنفی دوست را به دشمن تبدیل میکند؛ هرچند که بعید است دشمن را به دوست تبدیل کند. برخلاف تصور برخی این صندلیها نیستند که به کسی چیزی میدهند بلکه این کسان هستند که برای صندلیها ارزش خلق میکنند. شخصا در این سالها تلاش کردم تکروی نکنم و بخشی از یک تیم باشم؛ چه این تیم هیئت مدیره دوره ششم باشد چه تیم همآفرینی. کار صنفی کردن یک کار تیمی است و نمیتوان به تنهایی چیزی را جلو برد. در کلام ساده است، ولی تجربه ما در دوره ششم نشان داد حتث تغییراتی ساده در اساسنامه سازمان بعد از ساعتها کار کارشناسی چگونه به دیوار بسته میخورد. سازمان نصر تهران در چارچوبهای بستهای فعالیت میکند که همین کار را برای تغییرات مطلوب سخت میکند؛ ولی اینها مانع نشد که در این سالها دست روی دست بگذاریم. چه در زمینههای محتوایی و چه در زمینههای شکلی کارهایی انجام دادیم که ممکن است دلیل اصلی عصبانیت برخی در این روزها باشد.
سازمان نصر تهران بزرگ شده است و حالا در دوره هفتم یک کار سخت پیش روی اعضای منتخب هیئت مدیره قرار دارد. هیئت مدیره بعدی باید بتواند از این فرصتی که ایجاد شده استفاده کند و با ایجاد سرمایه اجتماعی برای توسعه بازار کسبوکارهای فناوری گام بردارد. در سالهای اخیر چالشهایی رخ داد که از حیطه کنترل هیئت مدیره سازمان نصر تهران بیرون بود. ولی در این میان من شاهد بودم که تک تک اعضای هیئت مدیره برای حفظ کیان این نهاد صنفی چگونه از خودشان مایه گذاشتند.
در این مدت دو ماموریت پیش روی خودم داشتم؛ یکی ورود کسبوکارهای حوزه فناوریهای مالی به سازمان نصر و دیگری توسعه برند و نام نصر.
در راستای ماموریت اول کمیسیون فینتک شکل گرفت که تلاش کرد منشا تاثیر باشد بدون این که خللی در فعالیت انجمنهای دیگر ایجاد کند. کمیسیون فینتک تعامل را سرلوحه کار خودش قرار داد و سعی کرد پلی میان کسبوکارهای بزرگ و کسبوکارهای کوچک باشد. از دل این جمع کمیسیون لندتک خلق شد و کارگروههای تخصصی فعال تاثیرگذار بر حوزههای فناوریهای مالی. امروز شاهد این هستیم که کسبوکارهای هلدینگ حوزه فناوری مالی کشور و PSPها برای فعالیت صنفی سازمان نصر را انتخاب میکنند. حالا در کنار رستههای نرمافزار، سختافزار و خدمات فناوری میتوانیم از حضور رسته جدید فناوریهای مالی صحبت کنیم.
و اما در زمینه محتوا؛ کارهایی مانند بخش محتوایی الکامپ و روز فناوری و فعالیتهای متعددی که سازمان نصر تهران در زمینه ترویج حوزه فناوری انجام داده امروز سازمان نصر را به نهادی شناختهشده در میان تنظیمگرها تبدیل کرده است. امروز نه فقط وزارت ارتباطات و سازمان فناوری اطلاعات بلکه نهادهایی مانند بانک مرکزی، بیمه مرکزی، سازمان بورس، وزارت اقتصاد، وزارت صمت، مجلس، مرکز ملی فضای مجازی و دهها نهاد تصمیمساز و تصمیمگیر این نهاد مهم صنفی را میشناسند و در موضوعات متعدد طرف مشورت قرار میدهند.
سازمان نصر در این دوره تعامل اثربخشی با نهادهای صنفی دیگر از اتاق بازرگانیها گرفته تا انجمنهای تخصصی در پیش گرفت و این کاری است که باید ادامه پیدا کند.
در این مدت نقش کوچکی در این مسیر داشتم و در صورتی که فردا منتخب کسبوکارهای معظم فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران باشم تلاش میکنم همین راه را ادامه دهم. در دوره جدید بیشترین زمان را باید برای شنیدن و صحبت کردن با کسبوکارها صرف کرد. تصور میکنم به دلیل چالشهای بیرونی و درونی سه سال گذشته نهاد صنفی نصر آن گونه که باید در ارتباط دو طرفه با کسبوکارها موفق نبود. البته که نسبت به قبل بهبودهایی حاصل شد، ولی معتقدم در ادامه گفتوگو و تعامل بیشتری باید در دستور کار قرار گیرد.
برای همین هیئت مدیره بعدی از همان روز اول باید تغییرات جدی در ساختار دبیرخانه و کمیسیونها و رستهها را شروع کند و با برنامهریزی زمینه تغییر روبهجلو را فراهم کند. سازمان نصر نهاد صنفی است که از دل کسبوکارها بیرون آمده و برای زنده ماندن آن باید از خود هزینه کرد. حالا اگر برخی هم سنگ برداشتند و زدند به ما فدای سر صنف؛ قطار در حال حرکت از برخی سنگ هم میخورد ولی مهم این است که به راهش ادامه دهد.
حالا که میخواهم این یادداشت را تمام کنم درد بیشتر شده و امیدوارم که بتوانم در مجمع روز سهشنبه صبح حاضر شوم. فردا هر چه که رخ دهد باز هم روزی از روزهای خداست و از پسفردا همه باید دست به دست هم بدهیم که صنف برای صنف باقی بماند، آن هم در این روزهای سخت فعالیت اقتصادی.