پیشنوشت یک: در این مطلب یکی از رایجترین مدلهای درآمدی مورد استفاده در شبکههای اجتماعی را با هم مرور میکنیم. مدل خیلی ساده است. اما توجه نکردن به آن باعث خیلی از آفتهایی شده که این روزها جامعه با آنها درگیر است.
هجومهای یک شبه برای خرید برخی کالاها یکی از مصادیق کوتاهمدت این آفتهاست. تغییر رفرنسهای جامعه و عوض شدن جای «رسانه» و «پیام» به نظرم مهمترین مصداق بلندمدت برای آن است. از طرفی هم عدم توجه به این مدل درآمدی ساده باعث شده سیاستگذار هم راه را اشتباه برود و به دنبال سیاستهای محدودکننده باشد.
پیشنوشت دو: شاید برای شما هم پیش آمده باشد. در حال کار هستید و ناگهان نیاز دارید خیلی سریع چیزی را در موبایلتان چک کنید و به کارتان ادامه بدهید.
پیامی که قبلاً برای کسی فرستادهاید، عکسی که از مدرکی گرفتهاید، آلارم گذاشتن برای یک کار مشخص و…
در این میان چشمتان به لوگوی تلگرام میافتد که عددی قرمزرنگ روی آن ظاهر شده یا دو رقمی شده یا مثل مال من ۳ رقمی شده. وسوسه میشوید که این عدد را حذف یا کم کنید. وارد تلگرام می شوید و شروع میکنید به گشتن بین گروهها و کانالها و «چک کردن» آنها.
زمانی به خودتان میآیید و میبینید برای چک کردن سریع چیزی گوشی را برداشتهاید و گاهی حتی فراموش میکنید قرار بود چه چیزی را چک کنید.
یک پژوهش نشان داده امریکاییها روزی ۸۰ بار گوشی خود را چک می کنند (منبع). این عدد در پژوهش دیگری برای millennialها (تقریباً معادل واژۀ «دهۀ هفتادیها» که ما به کار می بریم) ۱۵۰ بار در روز بوده (منبع).
اما اصل بحث
روزانه دهها پیام در تلگرام به چشممان میآید درباره موضوعات متنوع. از رازهای لاغر شدن و خواص قهوهها و دمنوشها تا آخرین اتهامات و افشاگریها دربارۀ افراد و دولتها و غیره. ما هم از سر دغدغهمندی، علاقۀ شخصی، کنجکاوی و یا سرگرمی و وقتگذرانی آنها را میبینیم. متنی میخوانیم، ویدیویی دانلود میکنیم، وقتی صرف میکنیم و نهایتاً آنها که به نظرمان جالبتر بودند را برای دیگران هم فوروارد میکنیم.
به نظرم خواندن و استفاده کردن از این نکات پراکنده فینفسه بد نیست. زمانی تبدیل به آفت میشود که خودآگاهی ما به حاشیه رانده شود. بهشخصه زیاد شنیدهام که فردی روی موضوعی که خوانده یا شنیده پافشاری میکند. اصلیترین استدلالش هم این است که «ایناها تو تلگرام نوشته!».
خودآگاهی یعنی اینکه در برابر این حجم قابل توجه از اطلاعات، صرفاً ماشین دریافت و بازنشر نباشیم. کسب این خودآگاهی هم راه و روش دارد و من مدتی است به دنبال یاد گرفتن و تمرین آنها هستم.
شناخت مدل درآمدی
به نظرم اولین گام خودآگاهی در این مسیر، شناختن فرایند تولید محتوا در تلگرام (یا محیط های مشابه) است. اصلیترین منبع محتوا در تلگرام هم، کانالها هستند.
فلسفۀ وجودی بخش قابل توجهی از این کانالها کسب درآمد است. در واقع بستری به اسم «کانال تلگرام» فراهم شده که راهاندازی و تولید محتوا در آن به مراتب آسانتر از سایر ابزارهای متقدمتر مثل وبلاگ و وبسایت هست. پس طبیعتاً توجه بیشتری را به خود جلب میکند. هر کسبوکاری هم یک مدل درآمدی دارد.
مدل درآمدی این کانالها ساده است: کانال راه بنداز، محتوا تولید کن، مِمبر زیاد کن، تبلیغ بگیر.
این مدل البته برای همان «بخش قابل توجه» است که موضوع این مطلب هستند. کانالهای دیگری هم با مدلهای دیگر هستند که اولاً نسبتاً قلیل هستند و ثانیاً عوالم آنها جداست!
در این مدل، میزان درآمد از تبلیغ، با تعداد مِمبر رابطه مستقیم دارد. شاید بگویید «چشم بسته غیب گفتی؟! اینکه واضح است!». بله واضح است و از فرط وضوح است که به چشم نمیآید.
دارندۀ کانال تعدادی آدم استخدام میکند و آنها با یک لپتاپ و یک خط اینترنت شروع به تولید رگباری پستهایی میکنند که هریک دارای جذابیتی برای گروهی از مردم است.
عکس لو رفتۀ فلان سلبریتی، بریدهای از مصاحبۀ فلان شخصیت سیاسی، جملات انگیزشی و انتساب آنها به دکتر شریعتی و پروفسور سمیعی و داستایوفسکی، فواید چای سبز و خواص دمنوشهای لاغری و نکات بازاریابی و فروش و رفتار و…
اما همگی یک ویژگی مشترک دارند: سوار بر موج اخبار روز هستند.
این پستها اول روی کانال گذاشته میشود و توسط همان کارمندان محتوا در هزاران کانال و گروه همکار و غیر همکار به اشتراک گذاشته میشود. از اینجا کار گروه دوم کارمندان آغاز میشود. این گروه بسیار سخاوتمند هستند و بابت کاری که میکنند دستمزدی هم نمیگیرند.
اینها همان مخاطبان این پیامها هستند یعنی من و شما! اینکه چرا ما کارمندان این سیستم محسوب میشویم به همان مدل درآمدی ظاهراً ساده برمیگردد.
همانطور که بالاتر هم چشم بسته غیب گفتم، گرفتن تبلیغ برای کانال به دو عامل بستگی دارد: یکی تعداد ممبر کانال و دیگری میزان مشاهده شدن هریک از پستهای کانال (عددی که در پایین هر پست کنار علامت چشم دیده میشود). در هر دوی اینها من و شما نقش اصلی را ایفا میکنیم.
من و شما با دیدن و بازنشر این پست، هم این عدد را بالا میبریم هم احتمالاً به افزایش ممبر کانال کمک میکنیم (شاید بعضی با دیدن پست سری هم به کانال بزنند و در آن عضو شوند).
افزایش دیده شدن پست (اصطلاحاً وایرال شدن پست) و افزایش تعداد ممبر کانال باعث میشود کانال برای تبلیغدهندهها جذابتر شود و این باعث افزایش تعرفۀ درج آگهی در کانال و نهایتاً افزایش درآمد دارندۀ کانال میشود.
یکی از همین کانالها این ارتباط را علناً در قیمتگذاری نشان داده بود: هزینۀ درج هر آگهی برابر است با تعداد ممبرهای کانال ضربدر ۱۰ ریال
اشکال کار کجاست؟
چه ایرادی دارد؟ کسبوکار است دیگر. مگر نمیگویند با بسته شدن تلگرام nهزار شغل از بین رفته؟ بله. ایرادی ندارد. کسبوکار است و گردش مالی ایجاد میکند. اما مصرفکننده باید بداند چلوکباب نایب میخورد یا ساندویچ فلافل دور میدان آزادی!
اشکال کار اینجاست که آنقدر که مخاطبان عامِ پیامهای این کانالها، محتوای پیامها را جدی میگیرند، تولیدکنندگان پیامها آن را جدی نگرفتهاند. یعنی برای اطمینان از صحت آنها وقت نمیگذارند چون اساساً به صرفه نیست. چون در این صورت یا باید نیروی کار گرانتر استخدام کنند یا اینکه به جای روزی n پست، هفتهای یا دو هفتهای یک پست بگذارند که این هر دو با مدل درآمدی آنها تعارض دارد.
این جدی گرفته شدن محتوای پیام توسط مخاطب را اصلاً ساده نگیرید. زمانی بود که حرفی اگر در تلویزیون زده میشد وحی مُنزَل تلقی میشد (البته هنوز هم تلقی میشود خصوصاً در حوزههای پزشکی).
امروز متأسفانه این اعتبار به رسانه در خصوص تلگرام هم دیده میشود و این آسیب به نظرم ناشی از نشناختن این رسانه و فرایند سادۀ تولید محتوا در آن است. مخاطب معمولاً مقهور رسانه شده و تصور میکند حرفی اگر از رسانه زده می شود حتماً و الزاماً پشتوانه دارد.
چه باید کرد؟
من برای اینکه گرفتار این آفت در شبکههای اجتماعی نشوم راهکارهای زیر را تمرین می کنم:
اول، قبل از عضو شدن در هر کانال سعی میکنم آن را بشناسم و اطمینان پیدا کنم که از جنس آن بخش قابل توجه نباشد. اینطور کانالها را از روی فرکانس پستگذاری، میزان یکپارچگی موضوعات و لحن و اندازۀ پستهای آنها میتوان شناخت. کانالهای خبری را هم محدود به یک یا دو کانال کردهام.
دوم، دربارۀ اخبار و همچنین مطالب علمی، اگر موضوع برایم مهم نیست اصلاً توجهی به پست نمیکنم ولی اگر برایم مهم بود، وقت میگذارم و به دنبال منبع میگردم. سایتهایی مثل «گمانه» در فارسی و snopes.com در انگلیسی کارهای خوبی برای بررسی صحت و سقم شایعات کردهاند. مثلاً این مطلب را در مورد شایعۀ مربوط به یکی از مواد اولیه نوشیدنی ردبول بینید.
سوم، به اشتراک گذاشتن و فوروارد کردن را یک وظیفۀ حیاتی نمیدانم! اصولاً کم فوروارد میکنم. اگر هم مطلبی واقعاً آنقدر برایم جذاب باشد که بخواهم بازنشر کنم، قبلاً سعی میکنم مرحلۀ دوم را با وسواس بیشتری بگذرانم.
اینکه چه چیزی را share کنیم، چطور share کنیم، چه زمانی share کنیم و… مواردی هستند که در قالب بحثی تحت عنوان اتیکت در فضای مجازی یا «نتیکت» در قسمت هشتم از یکی از پادکست های سایت متمم با عنوان اتیکت معرفی شده است.
چهارم (این گام البته برای بهبود نظم شخصی است)، همۀ کانالهایی که عضو هستم را mute میکنم. در تلگرام دسکتاپ هم با فعال کردن work mode، همان کانال های mute شده هم برایم نمایش داده نمیشود.
سعی میکنم در یک زمان مشخص در روز آنها را چک کنم. مطالب مفصلتری هم که لازم است با دقت بیشتر خوانده شود به saved messages میرود برای مطالعۀ آخر هفته.
البته این روالِ ایدهآل من هست. اگر بخواهم درصد میزان انطباق خودم با این ایدهآل را برآورد کنم، در گامهای اول تا سوم بیش از ۸۰ درصد و در گام چهارم بین ۵۰ تا ۶۰ درصد منطبق رفتار میکنم.
به هر صورت، ما در دنیایی زندگی میکنیم که با انواع رسانهها احاطه شدهایم. همۀ رسانهها هم کمابیش با همین مدل درآمدی کار میکنند. نمیتوان همه را از زندگی حذف کرد. همانطور که تلاش برای استفاده از همۀ آنها هم نه شدنی است و نه معقول. طبق معمول باید انتخاب کرد. انتخاب هم هزینه دارد.