مهدی هاشمی؛ یک یادگیرنده
مهدی هاشمی؛ یک یادگیرنده
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

تمام احساسی که از «ایران مال» گرفتم


نمای یکی از راهروهای ایران مال
نمای یکی از راهروهای ایران مال

پنجشنبه هفته گذشته با لیلا رفتیم فیلم سینمایی قصر شیرین را دیدیم. به دلیل گذشت زمان زیادی از اکران فیلم، پردیس سینمایی ایران مال جزو معدود جاهایی بود که این فیلم را روی پرده داشت. از لحظه ورود به این مرکز خرید، حس خاصی داشتم. با توجه به اینکه بخش‌های زیادی از آن هنوز افتتاح نشده، همه راهروها خلوت بود.
ما به دنبال پیدا کردن سالن‌های سینما بودیم که مردم را در حال عکاسی در جای جای مسیر دیدیم. اگر بخواهم با اغراق بگویم، تعداد موبایل‌های در حال عکس و فیلم گرفتن بیشتر از آدم‌های آنجا بود.

آن فضایی که اسمش را هم گذاشته‌اند باغ کتاب، یک جور عجیبی بود و حس خوشایندی برای من نداشت؛ به هر طرف که سر می‌چرخاندی عده‌‌ای در حال عکس و فیلم گرفتن بودند اما وصف کامل اوضاع به صورت متنی از توان من خارج است.
خلاصه بعد از کلی پیاده‌روی سالن سینما را پیدا کردیم. لیلا بلیط سالن وی‌آی‌پی را خریده بود؛ صندلی‌ها بیزینس کلاس بودند!
جو و فضای سالن‌های منتهی به سینما هم عجیب بود
تا حدی که وقتی به آنجا رسیدم دلم برای سینماهای واقعی تنگ شد.
تمام این حرف‌ها و فضاها یک طرف، توالت یک طرف دیگر.
در اصل همان جا بود که یک علامت سوال بزرگ در من شکل گرفت که این همه تجملات، لاکچری بازی و کارهای بیخودی برای چیست؟ از کجا آمده؟ چرا آمده؟

چیزهایی که در ایران مال میدیدم برایم قابل فهم نبود.

آیا مفهوم مدرنیته اینهمه گنگ است؟
خلاصه بعد از فیلم ذهن من بیشتر درگیر این سوال‌ها بود که مدرنیته را در گوگل جستجو کردم. وارد صفحه رامین جهانبگلو در ویکی‌گفتآورد شدم و متن زیر گویی تمام همان لحظه من بود. تمام حسی که من از ایران مال گرفتم!

«جوانان ایرانی اکثراً دچار نوعی سردرگمی و گمگشتگی فلسفی هستند و به قول معروف نمی‌دانند کدام تخته شناوری را در این اقیانوس موّاج جهانی بچسبند و خود را از تلاطم امواج نجات ندهند، ولی به هر حال همهٔ آن‌ها چه در داخل و چه در خارج خود را ایرانی حس می‌کنند. البتّه یک ایرانی با هزار و یک مشکل. مشکلات روحی و روانی که نتیجهٔ آن را در طلاق‌های متعدّد میانِ جوانان ایرانی می‌بینیم، مشکلات اقتصادی که موجب شده است اکثراً به دنبال ارزش‌های مالی باشند و مشکلاتِ دینی و فلسفی که در نوعی نیهلیسم و بی‌اعتقادی خلاصه می‌شود…».
در «تمدّن و تجدّد» نشر مرکز، چاپ ۱۳۸۲، ص ۸۱

«جالب اینجاست که وقتی شما با هم وطنان ما صحبت می‌کنید می‌بینید که اکثراً نگرش مٌثله شده‌ای در موردِ هویّتِ ایرانی دارند و این امر در تاریخ معاصر ایران بسیار مشاهده می‌شود. اسلامی‌ها می‌گویند تاریخ و هویّتِ ایرانی یعنی تشیّع و بس. آن‌هایی که به ما قبلِ اسلام علاقه دارند می‌گویند اسلام را باید کنار گذاشت چون ما، قبل از اسلام زرتشتی بوده‌ایم و می‌بایستی به ایرانِ بزرگ و سلطنتی بازگشت. طرفداران بی‌چون و چرای غرب هم می‌گویند بیاییم غربی شویم و خود را از دردسرِ تاریخ ایران و اتّفاقاتِ آتی خلاص کنیم… انسان ایرانی کیست؟ به نظر من انسان ایرانی حاصلی از هر سه این گفتمان هاست. او هم به اسلامِ شیعه با تمامِ منضماتش اعتقاد دارد، حتّی اگر مدرن هم باشد روزه می‌گیرد … ضمناً به ایران باستان هم علاقه دارد و برای کورش و داریوش احترام خاصّی دارد… پس انسان ایرانی لایه‌های فرهنگی یا تمدّنی یا بهتر بگویم انسان شناختی و متافیزیکی گوناگونی دارد که به این سادگی نمی‌توان یکی را به نام دیگری از بین برد. از جای دیگری بیرون می‌زند و قد علم می‌کند. انقلاب ایران نمونهٔ بارز آن است.»
در «تمدّن و تجدّد» نشر مرکز، چاپ ۱۳۸۲

اگر شما هم به این مرکز خرید رفتید، تجربه‌ خود را با من به اشتراک بگذارید.

ایران مالمرکز خریدمدرنیتههویت اجتماعیهویت فردی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید