میزان همبستگی اجتماعی و تعلق خاطر به سرزمین در میان اعضاء یک جامعه در شرایط بحرانی مانند بلایای طبیعی، جنگ و تهاجم خارجی، بحران اقتصادی، فقر و امثالهم خود را نشان میدهد، نه در شعارها و شعرهای بیمعنی و پوچ و "وطنم وطنم" کردن های مجریان و خوانندگان اجارهای صدا و سیما...
علاقه به وطن به صرف باد کردن رگ گردن در گفتن خلیج عربی توسط مجری فلان شبکه، یا توهین به فلان ورزشکاری که به تیم ایران گلزنی کرده است یا غیرتی شدن برای مسافران عراقی و... نیست.
علاقه مردم به وطن در نحوه بزرگداشت بزرگان فرهنگ و هنر و حفظ میراث فرهنگی و تاریخی، وطن دوستی در نحوه احترام به حقوق و حق حیات "دیگری"، حفظ و حراست از منابع طبیعی مانند جنگلها و کوهها و رودها و دریاها، وطن دوستی در نحوه رانندگی و معامله و کاسبی و تجارت، وطن دوستی در نحوه انجام مسئولیتی که بر عهده داریم و نحوه مواجههی یک ملت با بحران خود را نشان میدهد.
این میزان پرونده باز در دادگاهها، این سلاطین نوظهور قند و شکر تا چای و مرغ، این مافیای سکه و ارز و طلا، این مسئولان و آقازاده های خانه برانداز، این میزان از عدم احترام و عدم پذیرش حقوق دیگری، این میزان تلاش برای نابودی مفاخر فرهنگی و منابع طبیعی، این میزان رشوه و اختلاس و دزدی، این میزان توهین و تمسخر قومیتی، این میزان اعمال خشونت و دگماتیسم، این میزان کوته بینی جناحی و فرقهای، این میزان محتکر و کلاه بردار، این میزان جنگل خواری و کوه خواری و رود خواری، این میزان فرار مالیاتی و در کل این میزان از عدم تعهد اجتماعی نشانگر آن است که ما با چیزی به نام علاقه به وطن یا وطن دوستی بیگانه هستیم و وطن برایمان جز چند گل تیم ملی در جام جهانی و نام خلیج فارس مفهوم دیگری ندارد.
باید به خاطر داشت که ژاپن و آلمان نه با "آلمانم آلمانم" کردنهای خواننده هایشان و نه با "نام جاوید ژاپن" خواندن های صرف به این جایگاه رسیدهاند. باید به خاطر داشت آنچه که ویرانه های به جا مانده ناشی از هزاران تن بمب شیمیایی و اتمی در آلمان و ژاپن را به قدرت اول اقتصادی آسیا و اروپا تبدیل کرد، فهم عقلانی و آگاهانه از کلیتی با سرنوشت مشترک به نام یک "ملت" بود. در آلمان پس از ویرانی جنگ یا در ژاپن تخریب شده با بمب های اتم، نمونه های قابل بیان و چندانی از میل مردم برای مهاجرت به قاره یا کشورهای دیگر ثبت نشده است. آلمان و ژاپن با گذر از حکومت فاشیستی و تخریب هولناک توسط بمب های متفقین در عرض بیست سال دوباره خود را احیا نموده و به جمع پنج قدرت برتر اقتصادی جهان رسیدند.
آلمانیها و ژاپنیها به این باور رسیده بودند که ملتی که به سرزمین و خانه خود تعلق خاطر داشته باشد را هیچ دیکتاتور یا بمب اتمی نمیتواند نابود ساخته و زمین گیر نماید. ژاپن و آلمان پس از جنگ جهانی دوم به خوبی به جهانیان ثابت کردند که قدرت اصلی مردم یک کشور نه کلاهک های هستهای و رهبران پرخاشگر و جنگ طلب است و نه چاه های فراوان نفت و گاز، بلکه نوع نگاه و نگرش مردم به مفاهیمی مانند سرزمین و زیستگاه مشترک است.