مهاجرت کردن یا نکردن؛ مسئله این نیست!
تصور کنید صبح خود را در یکی از روزهای بارانی لندن شروع میکنید. مطابق معمول به سراغ گوشی خود میروید تا ببینید در این کره خاکی چه اتفاقاتی رخداده. اولین خبر درباره سودان است. هزاران کودک در اثر گرسنگی فوت کردهاند و سازمان ملل هم در اقدامی زیبا اظهار تأسف کرده است.
شما هم سری به نشانه تأسف تکان میدهید و پس از خوردن قهوه راهی محل کار خود میشوید. خب کجای این اتفاق جذاب است؟! اصلاً همین روزمرگی و هیجان نداشتن بهترین دلیل برای مهاجرت نکردن نیست؟
بیایید چنین شرایطی را با کشور خودمان مقایسه کنیم تا بهتر بتوانیم به سؤالات مطرحشده پاسخ دهیم. صبح بلند میشوید و خوشحال از اینکه امروز پس از قرضهای بسیار، یکی از خودروهای پیشرفته تولید ملی را میخرید. ناگهان پس از دیدن اخبار، چشمتان از حدقه درمیآید.
((به دلیل کمک به هممیهنان خود در جهت بهبود سلامت جسمانی آنها، قیمت خودروی پراید به دویست میلیون تومان رسید)). واقعاً کدام کشوری میتواند با درایت خود کاری کند تا شما در طول بیستوچهار ساعت چندین بار غافلگیر شوید؟ زندگی بدون این اتفاقات غیرقابلپیشبینی چه فایدهای دارد؟
ایجاد هیجان توسط مسئولین تنها یکی از دلایلی است که همه ما را مجاب میکند در کشورمان بمانیم. برویم با دلایل بیشتری برای ماندن در کشورمان آشنا شویم.
واقعاً نمیتوانیم حرفهای مهاجرین را درک کنیم. مگر میشود آدم هشت ساعت بهصورت مفید کار کند؟ چرا باید برای پیشرفت این میزان از کار سخت را به جسم خود تحمیل کنیم؟
در نظر بگیرید در کشوری زندگی میکنید که یک ساعت زمان صبحانه، یک ساعت زمان ناهار و یک ساعت گردش بیجهت در اداره را نداشته باشید. عذابآور است که این موارد را از زندگیمان حذف کنیم.
هر شخصی که مهاجرت میکند بخشی از استعدادهای ذاتی خود را از دست میدهد. مثلاً یکی از مهمترین استعدادهای ما، تفکر حل مسئله است. در ایران میتوانیم انجام یک پروژه را تا آخرین ساعات تحویل آن به تعویق بیندازیم. درنهایت هم برای توجیه فراخی خود یکی از اقوام را به کشتن می دهیم و آن را دلیلی برای انجام ندادن پروژه میدانیم.
اگر که در ادارات دولتی کار میکنیم در اکثر اوقات دلمان میخواهد سری به گوشیهایمان بزنیم. در چنین شرایطی اگر اربابرجوعی وارد شود میتوانیم به چشمان او نگاه کنیم و بگوییم: ((سیستم خرابه!)). به همین راحتی ما میتوانیم مسئلهای که به وجود آمده را حل کنیم.
دانشمندان همچنان در حال تحقیق در این زمینه هستند که چه اتفاقی میافتد که شهروندان کشورمان شعار فراخی زیاد و مایع نشاط را فراموش میکنند و ناگهان دلشان هوس دیدن مردمان چشم آبی اروپایی را میکند.
احتمالاً اگر سؤال چرا نباید مهاجرت کنیم را در کشورهای درحالتوسعه میپرسیدند جواب بسیاری از مردم، کمک به پیشرفت و ساختن کشور بود. خوشبختانه ما نیازی به دادن این جواب نداریم. مسئولین دلسوز کشور با تلاش شبانهروزی خود تپههایی پر از موفقیت را فتح کردهاند که دیگر تپهای باقی نمانده است.
ما مردم قدرنشناسی هستیم. تلاشهای شبانهروزی مسئولین را نمیبینیم. آنقدر رفاه برای ما ایجادشده است که خوشی میزند زیر دلمان و هوس مهاجرت میکنیم. متأسفانه تحت تأثیر رسانه ها هستیم. مجری صداوسیما میگوید: ((هر کی نمی خواد جمع کنه از ایران بره)) و ما به سادگی حرف او را گوش میکنیم. برای اینکه از فریب رسانه ها جلوگیری کنیم، در ادامه به سراغ افشای گفتگوهای میان ایرانیان مهاجر و شهروندان خارجی میرویم.
بسیاری از ایرانیانی که به یکی از کشورهای جهان سوم مثل آلمان، کانادا، فرانسه و ... مهاجرت کردهاند همواره گفتگوی مشابهی را با افراد خارجی داشتهاند. مهاجرین میگویند که جمله ((این زمستان را نبین ما هم بهاری داشتیم)) همیشه ورد زبان فرنگیها است.
هنگام تعریف ما از وضعیت حال کشورمان، آنها بهقدری سرخورده و خشمگین میشوند که فقط از گذشته پرافتخارشان صحبت میکنند. معتقدند که روزگاری یکی از ابرقدرتهای جهان بودهاند. کاناداییها میگویند پادشاهی داشتهاند به نام الکس کوروشیلر. او توانسته اولین منشور حقوق بشر رو به نگارش درآورد.
این جملات را وقتی میگویند که ما از فناوریها و شرایط اقتصادی باثبات کشورمان تعریف میکنیم. البته در آخر بحثهای خود با ایرانیها اطمینان خاطر دارند که امپراتوری ما رو به افول است و روزی کاخ ریاست جمهوری ما را تبدیل به کلیسا خواهند کرد.
آنها در پایان گفتگو، شیفته پیشرفت بینظیر کشورمان میشوند. دوست دارند هر چه سریعتر کشور خود را ترک کنند و به ایران بیایند؛ بنابراین پس از پایان چنین گفتگویی، ایرانیان پشیمان میشوند که چرا کشور خود را رها کردهاند. توصیه میکنیم پیش از مهاجرت حتماً با شهروندان کشورهای خارجی گفتگو داشته باشید.
اگر مشاهده کردید که دوست، فامیل و عضوی از خانوادهتان قصد رفتن دارد حتماً این مقاله را به او نشان دهید. بسیاری از مخاطبین ما توانستهاند با این روش، شخصی که تصمیم به مهاجرت داشته را منصرف کنند. تنها یک سؤال همواره ذهن مخاطبان ما را درگیر میکند. پس از نشان دادن مقاله چرا شخص موردنظر میرود تا سری به فرودگاه بزند؟