پادکست سکه: گفتگو با رامین فروزنده
این یادداشت را تحت تاثیر گفتگوی اخیرم با رامین فروزنده در اپیزود بیست و یکم پادکست سکه در خصوص تحولات اخیر بازار نفت مینویسم. اینجا صرفا قصد دارم توجه ویژه شما را به گوشهای از این اپیزود جلب کنم و البته دعوت کنم شنیدن کل اپیزود را (که به نظرم گفتگوی خوبی شد) از دست ندهید. در این اپیزود از رامین فروزنده خواهش کردم برایمان از سقوط قیمت نفت و رخدادهای پیرامون آن بگوید. رامین که مدیر استراتژی و توسعه شرکت «انرژی دانا» و تخصصش استراتژی و سرمایهگذاری با تمرکز بر صنعت انرژی است، به خوبی و با تسلط سوالات من را پاسخ داد. محورها و سوالات اصلی که در این گفتگو سعی کردم از رامین بپرسم اینها هستند:
گمان میکنم این اپیزود برای افرادی که دوست دارند بدانند در بازار انرژی در جهان چه میگذرد، مفید باشد؛ هرچند احتمالا سوالات و ابهامات زیادی میماند برای مطالعه بیشتر خودمان یا اپیزودهایی که در آینده در سکه به آن میپردازیم. در ضمن، رامین کانال ارزشمندی با عنوان «اقتصاد و نفت» دارد که میتونید تحلیلهای روز بازار نفت و انرژی را در این کانال دنبال کنید.
اما در این گفتگو علاوه بر مطالب متعددی که مطرح شد، چند نکته اساسی توجه من را جلب کرد و عنوان این یادداشت هم به آن مربوط است. سعی میکنم در این یادداشت به طور خلاصه به آنها بپردازم:
نه! مساله این نیست! نکته مهمی که رامین به خوبی توضیح داد غلط بودن یک باور قدیمی بود که متاسفانه هنوز در ذهن سیاستگذاران ما جا خوش کرده است. مدتها تصور میشد منابع نفتی محدود و در افق زمانی میانمدت تمام شدنی است، و طبعا هر چه زمان میگذرد ارزش واقعی آن بیشتر میشود. بنابراین کشورهای نفتخیزی مثل ایران بهتر است در استخراج نفت عجله نکنند. توجیه دیگر هم این بود که منابع زیرزمینی یک ثروت بین نسلی هستند و ما حق نداریم آنها را بیش از حد (سهم نسل خودمان) استخراج کنیم. در واقع برای مدتها مساله اصلی تحلیلگران بازار انرژی «پیک عرضه نفت» بود و این که چه زمانی عرضهی نفت به اوج خودش میرسد و از آن پس کمتر و کمتر میشود و محدودیت آن بر اقتصاد کشورها فشار میآورد. اما پیشرفت تکنولوژی (بهرهوری تولید)، ظهور انرژیهای تجدیدپذیر و حتی کشف ذخائر مختلف و متنوعتر نفت و گاز به ما نشان داد این باور غلط است. آنچه در این میدان اهمیت دارد «پیک تقاضای نفت» است نه عرضهی آن. به عبارت دیگر خیلی زودتر از آن که عرضهی نفت در جهان محدود شود، تقاضا برای آن فروکش خواهد کرد و آن جاست که روزی برسد که ما نفتی در زیر زمین داشته باشیم که خواهانی ندارد!
بنابراین مساله این نیست که تا کِی نفت داریم. مساله اصلی این است که تا کِی نفت ما خریدار دارد. به نظر میرسد به اندازه کافی متوجه این موضوع مهم نیستیم و داریم این فرصت خدادادی و ارزشمند را به سرعت از دست میدهیم.
باز هم نه! نه تنها زیادهروی نمیکنیم که در استخراج نفت کوتاهی جدی روبروییم. اگر توضیحاتی که در بالا آمد را بپذیریم، در واقع نفت یک دارایی ارزشمند است که به نظر میرسد ارزش واقعی آن در طول زمان در حال کاهش است. خب، در این شرایط استراتژی درست برای استخراج چیست؟ طبیعی است که در چنین شرایطی باید همه ظرفیت خود را معطوف و استخراج حداکثری نفت و تبدیل آن به یک دارایی ارزشمند دیگر بکنیم. در این صورت هم قبل از بیارزش شدن نفت آن را میفروشیم، از کاهش ارزش آن جلوگیری میکنیم، علاوه بر آن با سرمایهگذاری منابع حاصل از فروش نفت به منابع جدیدی دست مییابیم و نه تنها نسل حاضر به خوبی از منافع آن بهرهمند میشود بلکه میتوانیم سهم نسلهای آتی را بپردازیم.
البته میدانم که اینجا یک «اگر» بزرگ وجود دارد: اگر سیاستمداران و سیاستگذاران فعلی طمع نکنند و به بهانههای مختلف (افزایش حقوق کارمندان دولت، افزایش انواع یارانهها و ...) به جای سرمایهگذاری بلندمدت به عواید حاصل از استخراج نفت دستبرد نزنند! به هر حال تا بیش از این دیر نشده باید برای این «اگر» هم فکری بکنیم!
نه! متاسفانه باز هم پاسخ منفی است. رامین در خصوص ارتباط تحریمها و نفت ایران به دو نکته بسیار مهم اشاره کرد:
اول این که اگر ما با استخراج حداکثری نفت تلاش میکردیم سهم بیشتری در بازار نفت داشته باشیم، هزینهی تحریم برای امریکا بسیار بیشتر بود. فراموش نکنیم که رییسجمهور امریکا طبق قانون داخلی این کشور موظف است تنها تا جایی با ابزار تحریم به ایران فشار بیاورد که عرضه نفت در بازار جهانی با مشکل روبرو نشود و متاسفانه میبینیم که در این زمینه موفق هم بوده است. هرچند تقریبا ایران از بازار نفت کنار گذاشته شده، همچنان عرضه نفت بر تقاضا مسلط است. در حالی که اگر ایران سهم بیشتری از این بازار را در دست داشت، (و البته مانند عربستان سرمایهگذاریهای قابل توجهی در خارج از کشور انجام داده بود!) دیگر تحریم ایران به این سادگی نبود!
دوم این که اگر استخراج و فروش نفت ایران در انحصار دولت نبود، تحریمها نمیتوانست تا این اندازه اثربخش باشد. به عبارت دیگر قبل از تحریم اگر به بخش خصوصی به اندازه کافی میدان داده میشد تا مسیرها و مقاصد فروش نفت را متنوع کند تحریمها فروش نفت ایران را قفل نمیکرد. حتی بعد از تحریم هم اعتماد و ورود بخش خصوصی میتواند در دور زدن تحریمها بسیار راهگشا باشد. اما ظاهرا عدم اعتماد تاریخی به بخش خصوصی که هنوز در ذهن برخی تداعیکننده چپاول و غارت ثروت ملی است از یک سو و این باور باطل که نفت در آینده ارزشمندتر خواهد شد، موانع جدی در برابر این تصمیم حیاتی حاکمیت است.
لطفا سکه را در اپلیکیشنهای تخصصی پادکست (پادگیرها) بشنوید:
Apple Podcast, Google Podcast, Anchor, Castbox, Namlik