محمد مهدی ثابت عهد
محمد مهدی ثابت عهد
خواندن ۹ دقیقه·۱۰ ماه پیش

آیا داشتن فرزند در طولانی مدت باعث خوشبختی افراد می‌شود؟

یکی از یافته های پایدار در تحقیقات علوم اجتماعی این است که والدین نسبت به افراد بدون فرزند، از سطح خوشبختی پایین‌تری برخوردارند. اکثر مطالعاتی که این یافته را گزارش کرده‌اند بر داده‌های ایالات متحده متکی بوده‌اند. جنیفر گلس، جامعه شناس، به همراه همکارانش با تحلیل داده های ۲۲ کشور، نتایج به دست آمده در آمریکا را در یک چشم انداز وسیع‌تر قرار داده‌اند. هیچ کشوری به اندازه آمریکا شکاف قابل توجهی بین سطح خوشبختی والدین و افراد بدون فرزند ندارد. در واقع، والدین آمریکایی در این کشور به‌طور قابل توجهی نسبت به خویشاوندان انگلیسی زبان خود در انگلستان و استرالیا از سطح خوشبختی پایین‌تری برخوردارند. جالب اینجاست که در برخی کشورها مانند نروژ و مجارستان، والدین در واقع از افراد بدون فرزند شادتر هستند.

تحقیق گلس همچنین با بررسی تفاوت‌های کشوری در حمایت‌های دولتی از والدین - از جمله مرخصی با حقوق والدین، روزهای تعطیل یا بیماری اجباری قانونی، و انعطاف‌پذیری محیط کار - معتبرترین توضیح را تا به امروز در مورد علت ناراحتی والدین ارائه می‌کند. این عوامل رابطه بین خوشبختی و والدین شدن را توضیح می‌دهند. به عبارت دیگر، می‌توان گفت که درگیری بین کار و خانواده دلیل اصلی پایین‌تر بودن سطح خوشبختی والدین نسبت به بزرگسالان بدون فرزند است. ذاتِ پدر و مادر شدن به خودی خود باعث کاهش خوشبختی نمی‌شود و برعکس، لزوماً باعث افزایش آن هم نمی‌شود. البته که بسیاری از والدین با این حرف مخالفند. آن‌ها در حالی که سختی‌های پدر و مادر بودن را پذیرفته‌اند، اما بلافاصله از پاداش‌های آن نیز سخن می‌گویند.

آیا اثرات داشتن فرزند بر خوشبختی والدین ماندگار است؟ برای بررسی این سوال، می توان نظر بزرگسالان مسن را جویا شد. با این هدف، رابطه بین داشتن فرزند و خوشبختی در آمریکایی های بین سنین ۵۰ تا ۷۰ سال را بررسی شد. انتخاب این محدوده سنی به دو دلیل است: اول، تقریباً ۹۰٪ از بزرگسالان تا سن ۵۰ سالگی صاحب فرزند می‌شوند - عملاً همه کسانی که قصد والد شدن دارند در این سن به آن رسیده‌اند. دوم، اکثر والدین در این دوران لانه خالی کرده‌اند - کمتر از ۴۰٪ از آمریکایی‌های این گروه سنی هنوز فرزند خردسالی در خانه دارند. محدوده سنی به ۷۰ سال ختم می‌شود تا بزرگسالانی که وارد مرحله پیری شده‌اند، در نظر گرفته نشوند.

تا به حال تحقیقات کمی به تأثیر داشتن فرزند بر خوشبختی والدین مسن پرداخته‌اند.

یک مطالعه هیچ ارتباطی بین والدین لانه خالی بودن و خوشبختی پیدا نکرد.

مطالعه دیگری نیز برای مردان هیچ ارتباطی نیافت، اما نتایج به دست آمده برای زنان پیچیده‌تر بود و به کیفیت روابط مادر با فرزندانش بستگی داشت.

برای بررسی ارتباط بین داشتن فرزند و خوشبختی، از داده‌های بیش از ۴۰ سال نظرسنجی اجتماعی عمومی (General Social Survey) استفاده شد. این نظرسنجی ملی به صورت سالانه یا دوسالانه از سال ۱۹۷۲ انجام شده و طیف گسترده‌ای از موضوعات اجتماعی را پوشش می‌دهد. داده‌های به دست آمده شامل نمونه‌ای تقریباً ۱۴،۰۰۰ بزرگسال در محدوده سنی ۵۰ تا ۷۰ سال است. این حجم از داده به پژوهشگران امکان می‌دهد بررسی کنند که آیا مزایا یا معایب داشتن فرزند بر خوشبختی والدین با گذشت زمان تغییر کرده است یا خیر. به‌طور خاص، گلس هم بر روی سطح کلی خوشبختی و هم بر خوشبختی زناشویی تمرکز کرد.

یکی از یافته های ثابت در تمامی تحلیل ها این است که والدین مسن تر با فرزندان خردسال که هنوز در خانه هستند، حدود 5 تا 6 درصد نسبت به هم سن و سال های خود که لانه خالی کرده اند از سطح خوشبختی پایین تری برخوردارند. این اختلاف از نظر آماری معنی دار است (p < 0.001). این موضوع در شکل 1 نیز به تصویر کشیده شده است.

با اینکه حضور فرزندان در خانه باعث کاهش خوشبختی مردان می‌شود، اما صرفاً پدر بودن تاثیری قابل توجه بر میزان شادمانی آنها ندارد. در مورد زنان، داشتن فرزند با کاهش 3 تا 4 درصدی در سطح خوشبختی همراه است که این کاهش از نظر آماری اندکی معنی‌دار است (p < 0.10).

این اختلاف ناچیز است، به خصوص اگر آن را با کاهش قابل توجه خوشبختی ناشی از داشتن فرزندان خردسال در خانه مقایسه کنیم. یک احتمال این است که میزان خوشبختی در بین والدین متفاوت باشد: شاید داشتن خانواده‌ای کوچک باعث خوشبختی شود، اما داشتن فرزندان زیاد نه (یا برعکس). به همین دلیل، شکل ۲ به بررسی تأثیر تعداد فرزندان بر خوشبختی زنان می‌پردازد. شایان ذکر است که چنین ارتباطی برای مردان مشاهده نشد، بنابراین نتایج مربوط به مردان به نمایش درنمی‌آید.

همانطور که شکل ۲ نشان می‌دهد، تأثیرات منفی فرزند داشتن بر خوشبختی زنان، کاملاً برای زنانی با خانواده‌های کوچک صادق است. به طور خاص، زنانی که تنها یک فرزند دارند، ۷ درصد نسبت به زنان بدون فرزند احتمال کمتری دارد که خود را “بسیار خوشحال” گزارش دهند (p < ۰.۰۱). زنان با دو فرزند کمی نسبت به همتایان بدون فرزند خود کمتر خوشحال هستند، با اختلاف ۴ درصدی (p < ۰.۱۰). برای زنان با سه فرزند یا بیشتر، تفاوت قابل توجهی در خوشبختی وجود ندارد؛ سطح خوشبختی آن‌ها از نظر آماری قابل تشخیص از زنان بدون فرزند نیست.

این تفاوت‌ها را چگونه می‌توان توضیح داد؟ بدیهی است که مراقبت از تنها یک یا دو فرزند آسان‌تر است، بنابراین نتایج من خلاف شهود است. یک احتمال این است که افرادی که فرزندان بیشتری دارند، احتمالاً بیشتر به خانواده خود متعهد هستند و عمیقاً به والد بودن پایبند هستند. «خانواده‌گرایی» نیرویی به اندازه کافی قوی نیست که عملاً والدین را از افراد بدون فرزند خوشحال‌تر کند، اما به نظر می‌رسد که اثرات منفی والد شدن را جبران می‌کند.

اینطور که گفته شده، بسیاری از افراد فرزندان کمتری از آنچه می‌خواهند دارند و این موضوع احتمالا برای مادران با خانواده‌های کوچک بیشتر صدق می‌کند (برخی زنان بدون فرزند برعکس، اصلا قصد مادر شدن نداشته‌اند). شاید این عدم تحقق ترجیحات اندازه خانواده به نحوی باعث کاهش خوشبختی شود. این منطقی‌تر به نظر می‌رسد تا اینکه فرض کنیم خانواده‌های کوچک‌تر به خودی خود باعث می‌شوند زنان نسبت به زنان بدون فرزند یا مادران خانواده‌های بزرگ، کمتر خوشحال باشند.

به نظر می‌رسد هیچ ارتباطی بین داشتن فرزند و خوشبختی برای مردان وجود ندارد، اما این موضوع با افزایش قابل توجه خوشبختی پدران در طی چند دهه اخیر در تضاد است، در حالی که برای زنان چنین افزایش خوشبختی مشاهده نشده است. در سال ۱۹۷۲، اولین سال نظرسنجی اجتماعی عمومی، گزارش شده بود که احتمال "بسیار خوشحال بودن" پدران، به میزان ۲۰٪ کمتر از مردان بدون فرزند است. اما این مزیّت خوشبختی برای پدران، به مرور زمان به طور پیوسته افزایش یافته است. تا سال ۲۰۱۶، احتمال توصیف خود به عنوان "بسیار خوشحال" در پدران نسبت به مردان بدون فرزند، ۴۰٪ بیشتر شد. در مقابل، جریمه خوشبختی برای مادران در طول زمان ثابت مانده است، که با نتایج ارائه شده در شکل ۱ همخوانی دارد.

افزایش میزان خوشبختی مردان که با پدر شدن همراه است چندان جای تعجب ندارد. در گذشته، مسئولیت‌های فرزندپروری بر عهده مادران بود و پدران نقش کمرنگ‌تری داشتند. آن‌ها تامین‌کننده مالی محسوب می‌شدند و شاید نقش تنبیه‌کننده را هم بر عهده داشتند («صبر کن تا پدرت بیاید!»)، اما زمان بسیار کمتری را نسبت به مادران با فرزندانشان می‌گذراندند. این رویه با ظهور فمینیسم موج دوم در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و متعاقباً حرکت به سمت جامعه‌ای عادلانه‌تر شروع به تغییر کرد. تحقیقات لیانا سایِر، جامعه‌شناس، نشان داد که مردان متاهل در سال ۱۹۹۸ به طور متوسط سه برابر زمان بیشتری را صرف مراقبت از کودک نسبت به سال ۱۹۶۵ می‌کردند. افزایش زمان صرف شده برای مراقبت از کودکان با افزایش سرمایه‌گذاری والدین همزمان شد و درنهایت منجر به افزایش فواید پدر شدن برای خوشبختی فردی گردید.

تأثیر فرزندان بر رضایت زناشویی

بررسی دیگری به جای خوشبختی فردی، تأثیر فرزندان بر رضایت زناشویی را بررسی کرده است. نتایج تقریباً مشابه نتایج قبلی است: داشتن فرزند باعث کاهش رضایت زناشویی زنان (p < 0.05) می‌شود، اما تأثیری بر مردان ندارد. نکته قابل توجه این است که داشتن فرزندانی که همچنان در خانه هستند، هم برای مردان و هم برای زنان باعث کاهش رضایت زناشویی می‌شود.

تأثیر پدر شدن بر رضایت زناشویی مردان بسیار ناچیز است و صرفا ۱ درصد است. این اختلاف آنقدر کم است که می‌توان گفت تاثیری وجود ندارد. حتی وجود فرزندان در خانه روی رضایت زناشویی مردان تقریبا هیچ تاثیر معناداری ندارد (اگرچه کمی کاهش می‌دهد).

اما داستان برای زنان متفاوت است. مادران ۶ تا ۸ درصد کمتر از زنان بدون فرزند از زندگی مشترکشان راضی هستند (این اختلاف از نظر آماری قابل توجه است). وجود فرزندان در خانه هم همین میزان روی رضایت زناشویی مادران تاثیر منفی دارد. اگر این دو تاثیر را با هم جمع کنیم، می‌بینیم که ۶۸ درصد از زنان بدون فرزند که بچه در خانه ندارند، از زندگی مشترکشان راضی هستند، در حالی که این میزان برای مادران با بچه در خانه به ۵۴ درصد کاهش می‌یابد.

در بخش بعدی این تحقیق، بررسی شد که آیا تعداد فرزندان روی رضایت زناشویی مردان و زنان تاثیر متفاوتی دارد یا خیر. نتایج هیچ تفاوت چشمگیری نشان ندادند. به طور کلی مادران، صرف نظر از تعداد فرزندانشان، از زندگی مشترک خود نسبت به زنان بدون فرزند راضی‌تر نیستند.

وقتی صحبت از تأثیر فرزندان بر خوشبختی والدین در میانسالی می‌شود، دو روایت مختلف وجود دارد. روایت اول مربوط به داشتن فرزندان خردسالی است که در خانه زندگی می‌کنند و تقریباً همیشه باعث کاهش خوشبختی والدین می‌شود. تحقیقات نشان می‌دهد که هم مردان و هم زنان با وجود فرزندان خردسال در خانه، از سطح پایین‌تری از خوشبختی شخصی و زناشویی برخوردارند. معمولاً فرزندان سر و صدا و مشغله ایجاد می‌کنند و به نظر می‌رسد تأثیر منفی آن‌ها بر والدین مسن‌تر بیشتر است.

اما تأثیر صرف داشتن فرزند بر خوشبختی چطور؟ در این مورد، تاثیر جنبه‌ی جنسیتی پیدا می‌کند: مادران نسبت به زنان بدون فرزند احساس خوشبختی کمتری می‌کنند، اما پدر شدن باعث افزایش خوشبختی مردان می‌شود. همانطور که قبلاً اشاره کردم، این در گذشته اینطور نبود، اما با افزایش مشارکت پدران در تربیت فرزندان طی ۴۵ سال اخیر، این روند تغییر کرده است.

والدین همیشه مشتاقند از سختی‌ها و لذت‌های داشتن فرزند صحبت کنند، اما بررسی بی‌طرفانه‌ای که در این تحقیق انجام شده، این حکمت رایج را زیر سوال می‌برد. شاید کودکان با توجه به محدودیت‌های ابزارهای سنجش روانی مورد استفاده در این تحقیق، مزایایی داشته باشند که به راحتی قابل مشاهده نباشند. از طرف دیگر، نتایج این پژوهش می‌تواند به بزرگسالان بدون فرزند اطمینان دهد که انتخاب آن‌ها برای فرزند نداشتن، الزاماً به معنی محکوم شدن به ناخوشبختی نیست.


خوشبختیفرزندخانوادهمشاوره خانوادهدانش خانواده
علاقه مند به بازاریابی محتوا و عاشق نوشتن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید