ویرگول
ورودثبت نام
محمد مهدی ثابت عهد
محمد مهدی ثابت عهد
خواندن ۱۳ دقیقه·۹ ماه پیش

مطالعات آینده‌نگری: نظریه‌ها و روش‌ها

این مقاله رو چو دوست داشتم به فارسی ترجمه کردم و گفتم شما اگه دوست داشتید بخونید. لینک اصلی مقاله https://www.bbvaopenmind.com/en/articles/futures-studies-theories-and-methods/ است.

در گذشته، مطالعات آینده‌نگری بر پیش‌بینی آینده متمرکز بود. اما امروزه، این رشته گسترش یافته و به کاوش در آینده‌های جایگزین و بررسی جهان‌بینی‌ها و اسطوره‌هایی که زیربنای آینده‌های ممکن، محتمل و مطلوب هستند، پرداخته است. این فصل چارچوب مفهومی برای مطالعه آینده‌نگری ارائه می‌دهد. همچنین، از مطالعات موردی برگرفته از مطالعات پیش‌نگری سازمانی، نهادی و ملی برای توضیح نظریه‌ها و روش‌ها استفاده می‌شود.

آینده پژوهی
آینده پژوهی


مقدمه:

مطالعات آینده‌نگری به طور سیستماتیک آینده‌های ممکن، محتمل و مطلوب را بررسی می‌کند، از جمله جهان‌بینی‌ها و اسطوره‌هایی که زیربنای هر آینده هستند. در پنجاه سال گذشته، مطالعه آینده از پیش‌بینی صرف، به ترسیم نقشه‌های آینده‌های جایگزین و سپس تلاش برای شکل‌دهی به آینده‌های مطلوب تغییر کرده است. این تلاش‌ها هم در سطوح جمعی بیرونی و هم در سطوح فردی داخلی صورت می‌گیرند.

در طول این دوره، مطالعات آینده‌نگری از تمرکز بر دنیای عینی بیرونی به رویکردی چندلایه تغییر یافته است که در آن نحوه‌ی نگرش افراد به جهان، آینده‌ای را که می‌بینند شکل می‌دهد (Inayatullah, 2002). در این رویکرد انتقادی آینده‌نگری - چرخش پساساختارگرایی - دنیای بیرونی تحت تأثیر دنیای درونی قرار می‌گیرد و به طور حیاتی، دنیای درونی یک فرد تحت تأثیر واقعیت بیرونی شکل می‌گیرد. در حالی که بسیاری از افراد مطالعات آینده‌نگری را برای کاهش ریسک و اجتناب از آینده‌های منفی، به ویژه بدترین حالت، در آغوش می‌گیرند، دیگران به طور فعال به سمت ایجاد آینده‌های مطلوب، چشم‌اندازهای مثبت از آینده حرکت می‌کنند (Masini, 1983). بنابراین، شناسایی آینده‌های جایگزین، رقص سیالی از ساختار (وزن تاریخ) و عاملیت (ظرفیت تأثیرگذاری بر جهان و ایجاد آینده‌های مطلوب) است.

به عبارت ساده‌تر، مطالعات آینده‌نگری می‌توانند به ما کمک کنند تا:

  • آینده‌های مختلف را شناسایی کنیم و آنها را بهتر درک کنیم.
  • احتمال وقوع هر یک از آینده‌ها را ارزیابی کنیم.
  • برای شکل‌دهی به آینده‌ای مطلوب، برنامه‌ریزی کنیم.

با افزایش ریسک‌های جهانی، حداقل در ادراک عمومی، مطالعات آینده‌نگری با اشتیاق توسط تیم‌های رهبری اجرایی و بخش‌های برنامه‌ریزی در سازمان‌ها، مؤسسات و ملت‌های سراسر جهان پذیرفته شده است. این مطالعات به راحتی به عنوان یک عملکرد اجرایی با ارائه تصویر بزرگ جا می‌گیرند، اما همچنان تنش‌های ملموسی بین چارچوب‌های برنامه‌ریزی و آینده‌نگری وجود دارد. برنامه‌ریزی به دنبال کنترل و بستن آینده است، در حالی که مطالعات آینده‌نگری به دنبال باز کردن آینده و بررسی آینده‌های جایگزین هستند.

این بخش از متن به چند نکته کلیدی اشاره می‌کند:

  • افزایش ریسک‌های جهانی: نویسنده استدلال می‌کند که ادراک ریسک‌های جهانی افزایش یافته است، که منجر به افزایش تقاضا برای مطالعات آینده‌نگری شده است.
  • پذیرش گسترده: مطالعات آینده‌نگری به طور گسترده توسط سازمان‌ها، مؤسسات و ملت‌ها در سراسر جهان پذیرفته شده است.
  • نقش مطالعات آینده‌نگری: این مطالعات به عنوان یک عملکرد اجرایی با ارائه «تصویر بزرگ» آینده عمل می‌کنند.
  • تنش بین برنامه‌ریزی و آینده‌نگری: وجود تنش بین برنامه‌ریزی که به دنبال کنترل آینده است و مطالعات آینده‌نگری که به دنبال باز کردن آن است، برجسته شده است.
  • تحول در تمرکز: مطالعات آینده‌نگری از تمرکز بر «آینده» به سمت بررسی آینده‌های جایگزین حرکت کرده است.

درک این نکات برای درک اهمیت و چالش‌های مرتبط با مطالعات آینده‌نگری در دنیای امروز ضروری است.

برای درک آینده(ها)، نیازمند یک چارچوب نظری منسجم هستیم. چهار رویکرد برای آینده‌نگری بسیار مهم هستند (Inayatullah 1990):

1. پیش‌گویانه: بر اساس علوم اجتماعی تجربی. این رویکرد بر پیش‌بینی آینده مبتنی بر داده‌ها و شواهد متمرکز است.

2. تفسیری: بر درک تصاویر رقیب از آینده تمرکز دارد، نه بر پیش‌بینی آن. این رویکرد به دنبال فهم دیدگاه‌های مختلف درباره آینده و تأثیر آنها بر شکل‌گیری آن است.

3. انتقادی: از تفکر پساساختارگرایی نشات گرفته و بر پرسش‌هایی مانند «چه کسی از تحقق آینده‌های خاص سود می‌برد؟» و «کدام روش‌ها به انواع خاصی از مطالعات آینده‌نگری امتیاز می‌دهند؟» تمرکز دارد. این رویکرد به بررسی قدرت و ایدئولوژی در شکل‌دهی به دیدگاه‌های ما درباره آینده می‌پردازد.

4. یادگیری/پژوهش مشارکتی-اقدامی: رویکردی دموکراتیک‌تر است که بر توانمندسازی ذینفعان برای توسعه آینده خودشان تمرکز دارد. این رویکرد بر اساس فرضیات آنها درباره آینده (مثلاً اینکه آینده خطی یا چرخه‌ای است) و آنچه برایشان مهم است، عمل می‌کند.

در حالی که ادعاهای مطلق درباره حقیقت در این رویکردها کنار گذاشته می‌شوند، اما این بدان معنا نیست که انتخاب روش معرفتی بی‌اهمیت است. هر تصمیمی که درباره دانش می‌گیریم، واقعیت را به شیوه‌ای خاص برجسته می‌کند (Shapiro 1992; Foucault 1973).

بنابراین، برای درک آینده(ها) به طور کامل، نیاز به استفاده از ترکیبی از این رویکردها داریم. با در نظر گرفتن مجموعه‌ای متنوع از دیدگاه‌ها و روش‌ها، می‌توانیم درک دقیق‌تری از آینده‌های بالقوه داشته باشیم و برای شکل‌دهی به آینده‌ای مطلوب تلاش کنیم.

در حالی که یک نظریه برای آینده مفید است، اما همچنان به یک چارچوب مفهومی برای درک آینده نیاز داریم. یکی از این چارچوب‌ها، «شش ستون» است که توسط Inayatullah در سال 2008 ارائه شده است.

ستون اول «نقشه‌برداری از آینده» است که روش اصلی آن «مثلث آینده» است. این مثلث آینده‌های محتمل، مطلوب و ممکن را نشان می‌دهد و به درک مسیرهای مختلفی که آینده ممکن است پیش برود کمک می‌کند.

ستون دوم «پیش‌بینی آینده» است که در آن تحلیل مسائل نوظهور (Molitor, 2003) به عنوان روش کانونی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این روش بر شناسایی و ارزیابی مسائل جدید و در حال ظهور تمرکز دارد که می‌توانند تأثیر قابل توجهی بر آینده داشته باشند.

ستون سوم «زمان‌بندی آینده» است که از مفهوم تاریخ خرد، میانه و کلان (Galtung & Inayatullah, 1997) به عنوان مفیدترین روش‌ها استفاده می‌کند. این روش به درک چگونگی تحولات گذشته و ارتباط آنها با آینده کمک می‌کند.

ستون چهارم «عمیق‌سازی آینده» است که بر تحلیل لایه‌های علّی (Inayatullah, 2004) به عنوان پایه و اساس تأکید دارد. این روش به بررسی علل و عوامل زیربنایی که شکل‌دهنده‌ی آینده هستند می‌پردازد.

ستون پنجم «ایجاد گزینه‌های جایگزین» است که مهم‌ترین روش آن برنامه‌ریزی سناریو می‌باشد. این روش به شناسایی و ارزیابی آینده‌های مختلف و انتخاب بهترین مسیر برای حرکت کمک می‌کند.

ستون ششم «تبدیل آینده» است که مهم‌ترین روش‌های آن چشم‌اندازی و پس‌نگری (Boulding, 1995) هستند. چشم‌اندازی به ایجاد تصویری مطلوب از آینده کمک می‌کند، در حالی که پس‌نگری به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه می‌توان به آن آینده دست یافت.

در مجموع، چارچوب شش ستون یک ابزار جامع و کاربردی برای درک و شکل‌دهی به آینده ارائه می‌دهد.

از پیشامدرن تا مدرن

در دوران پیشامدرن، مردم برای درک آینده به طالع‌بینی روی می‌آوردند. هدف طالع‌بینی این بود که افراد را از حوادث خطرناک آگاه کند تا از آنها اجتناب کنند. برای این کار، طالع‌بینان از ستاره‌ها و سایر پدیده‌های طبیعی برای پیش‌بینی آینده استفاده می‌کردند.

با این حال، اعتقاد به سیستم طالع‌بینی ضروری بود. زیرا هشدارها و پیش‌بینی‌های طالع‌بینان بر اساس اصول کلی و انتزاعی بود و نمی‌توانستند با جزئیات آینده را پیش‌بینی کنند. به همین دلیل، آینده در دوران پیشامدرن به‌عنوان یک امر اجتناب‌ناپذیر تلقی می‌شد.

در مطالعات آینده‌نگری مدرن، این دیدگاه تغییر کرده است. در این مطالعات، پرسشگری و دیدگاه‌های متفاوت نه تنها پذیرفته می‌شوند، بلکه برای استحکام و انعطاف‌پذیری ضروری هستند. به این معنا که آینده به‌عنوان یک امر قطعی و از پیش تعیین‌شده دیده نمی‌شود، بلکه مجموعه‌ای از احتمالات است که می‌توان آنها را با هم سنجید و بهترین گزینه را انتخاب کرد.

در گذشته، مطالعات آینده‌نگری بر پیش‌بینی آینده متمرکز بود. این پیش‌بینی‌ها بر اساس اطلاعات موجود و فرضیه‌های خاصی درباره‌ی آینده انجام می‌شدند. هدف از این پیش‌بینی‌ها، کمک به تصمیم‌گیرندگان برای اتخاذ تصمیمات بهتر بود.

با این حال، مطالعات آینده‌نگری مدرن دیدگاه متفاوتی نسبت به آینده دارند. آنها معتقدند که آینده یک امر قطعی و از پیش تعیین‌شده نیست، بلکه مجموعه‌ای از احتمالات است. بنابراین، مطالعات آینده‌نگری مدرن به جای پیش‌بینی آینده، به بررسی و تحلیل آینده‌های مختلف می‌پردازند.

این تغییر دیدگاه به دلایل مختلفی رخ داده است. یکی از دلایل این است که سرعت تغییر فناوری به طور چشمگیری افزایش یافته است. این امر باعث شده است که پیش‌بینی آینده دشوارتر شود.

دلیل دیگر این تغییر دیدگاه، ترس از آینده است. مردم در گذشته از آینده می‌ترسیدند و به دنبال راه‌هایی برای کنترل آن بودند. آنها معتقد بودند که با پیش‌بینی آینده می‌توانند از آن جلوگیری کنند یا آن را به نفع خود تغییر دهند.

با این حال، مطالعات آینده‌نگری مدرن معتقدند که ترس از آینده ناشی از عدم درک آن است. آنها معتقدند که با درک بهتر آینده، می‌توانیم از آن استقبال کنیم و آن را به نفع خود شکل دهیم.

در گذشته، جهان به گونه‌ای بود که می‌شد آن را پیش‌بینی کرد و با آن برنامه‌ریزی کرد. اما با افزایش ریسک‌ها و تغییرات در جهان، این امکان به تدریج از بین رفت.

در این شرایط، مطالعات آینده‌نگری به امری ضروری تبدیل شده است. این مطالعات به سازمان‌ها کمک می‌کنند تا درک بهتری از آینده داشته باشند و بتوانند برای آن آماده شوند.

سازمان‌های مختلف از مطالعات آینده‌نگری به روش‌های مختلفی استفاده می‌کنند. برخی از آنها از آینده‌نگران به عنوان مشاوران استفاده می‌کنند تا به آنها کمک کنند تا تصمیمات بهتری بگیرند. برخی دیگر از آینده‌نگران برای توسعه ظرفیت داخلی استفاده می‌کنند. و برخی دیگر نیز مدیران ارشد خود را برای شرکت در دوره‌های آموزشی در زمینه مطالعات آینده‌نگری می‌فرستند.

در این میان، بحث‌هایی در مورد اینکه بهترین مکان برای قرار دادن مطالعات آینده‌نگری در سازمان‌ها کجاست، وجود دارد. برخی معتقدند که مطالعات آینده‌نگری باید در بخش برنامه‌ریزی قرار گیرد، زیرا هر دو با زمان آینده سروکار دارند. اما برخی دیگر معتقدند که تفاوت‌های مهمی بین این دو وجود دارد.

در ادامه، به برخی از این تفاوت‌ها اشاره می‌کنیم:

  • هدف مطالعات آینده‌نگری، پیش‌بینی آینده نیست، بلکه درک آینده است. مطالعات آینده‌نگری به سازمان‌ها کمک می‌کند تا با شناسایی روندها و عوامل کلیدی، تصویری کلی از آینده داشته باشند.
  • مطالعات آینده‌نگری بر تنوع و احتمالات تمرکز دارد. مطالعات آینده‌نگری به سازمان‌ها کمک می‌کند تا با در نظر گرفتن چندین سناریو، برای آینده آماده شوند.
  • مطالعات آینده‌نگری یک فرآیند مستمر است. مطالعات آینده‌نگری به سازمان‌ها کمک می‌کند تا به طور مداوم درک خود را از آینده به‌روز کنند.

با توجه به این تفاوت‌ها، می‌توان نتیجه گرفت که مطالعات آینده‌نگری یک ابزار ارزشمند برای سازمان‌ها است. این مطالعات به سازمان‌ها کمک می‌کند تا در دنیای پرمخاطره و متغیر امروز، موفق شوند.

برنامه‌ریزی، سیاست و مطالعات آینده‌نگری

در مقایسه با برنامه‌ریزی، رویکرد آینده‌نگری به آینده به گونه‌ای متفاوت می‌نگرد. این رویکرد:

  • افق زمانی طولانی‌تری دارد، از پنج تا پنجاه سال (حتی هزار سال) به جای یک تا پنج سال. این بدان معناست که آینده‌نگران تلاش می‌کنند تا تصویری جامع‌تر و بلندمدت‌تر از آینده ارائه دهند.
  • افق سوم (20 تا 30 سال) را با افق دوم (5 تا 20) و افق اول (حال تا پنج سال) مرتبط می‌کند. این امر به آینده‌نگران کمک می‌کند تا بین زمان حال و آینده‌ی دورتر ارتباط برقرار کنند.
  • متعهد به آینده‌های جایگزین اصیل است که در آن هر سناریو اساساً با دیگری متفاوت است. این بدان معناست که آینده‌نگران به دنبال پیش‌بینی آینده‌ای واحد نیستند، بلکه به دنبال شناسایی طیف گسترده‌ای از احتمالات هستند.
  • متعهد به تفسیرهای متعدد از واقعیت است. این بدان معناست که آینده‌نگران به دنبال درک واقعیت از زوایای مختلف هستند، از جمله از طریق اسطوره‌شناسی، معنویت و سایر دیدگاه‌های غیرسنتی.
  • بیشتر مشارکتی است. این بدان معناست که آینده‌نگران تلاش می‌کنند تا طیف گسترده‌ای از ذینفعان را در فرآیند آینده‌نگری درگیر کنند.
  • از روش‌های مختلف دانستن به‌طور آگاهانه استفاده می‌کند. این بدان معناست که آینده‌نگران از ابزارها و روش‌های مختلفی برای جمع‌آوری اطلاعات و درک آینده استفاده می‌کنند، از جمله از روش‌های خلاقانه مانند درام و بازی.
  • بیشتر به فرآیند آینده‌نگری اهمیت می‌دهد. این بدان معناست که آینده‌نگران معتقدند که فرآیند آینده‌نگری به اندازه‌ی نتیجه‌ی آن مهم است.
  • اگرچه یک تکنیک است، اما بسیار عمل‌گرا نیز است. این بدان معناست که آینده‌نگران تلاش می‌کنند تا یافته‌های خود را برای ایجاد آینده‌ای بهتر به کار گیرند.
  • به اندازه یک رشته آکادمیک، یک جنبش اجتماعی مشارکتی نیز هست. این بدان معناست که آینده‌نگری علاوه بر جنبه‌ی آکادمیک، یک جنبش اجتماعی است که تلاش می‌کند تا جامعه را به سمت آینده‌ای بهتر هدایت کند.

از دیدگاه برنامه‌ریزی، آینده‌نگری یک ابزار ارزشمند است، اما باید به گونه‌ای استفاده شود که به برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری لطمه نزند.

برنامه‌ریزان از آینده‌نگری استفاده می‌کنند تا تصویری از آینده ایجاد کنند که به آنها کمک کند تا تصمیمات بهتری بگیرند. اما آنها نگران این هستند که آینده‌نگری باعث ایجاد اختلال در برنامه‌ریزی یا سیاست‌گذاری شود.

آینده‌نگران معتقدند که آینده‌نگری می‌تواند به برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری کمک کند. آنها استدلال می‌کنند که آینده‌نگری با شناسایی احتمالات مختلف، به برنامه‌ها انعطاف‌پذیری می‌بخشد.

رشد مطالعات آینده‌نگری

دولت‌ها به دنبال اطلاعاتی هستند که به آنها کمک کند تا سیاست‌های بهتری اتخاذ کنند. مطالعات آینده‌نگری یکی از این ابزارها است.

مطالعات آینده‌نگری، به همراه تحلیل سیستم‌ها، به دولت‌ها کمک می‌کند تا اثرات تصمیمات سیاستی را در درازمدت درک کنند.

برخی معتقدند که مطالعات آینده‌نگری صرفاً یک نوع تجزیه و تحلیل سیاستی بلندمدت است. اما تفاوت‌های مهمی بین این دو وجود دارد.

مهم‌ترین تفاوت این است که مطالعات آینده‌نگری به دنبال زیر سوال بردن مفروضات اساسی است. این امر به دولت‌ها کمک می‌کند تا آینده‌های جایگزین را تصور کنند و سیاست‌هایی اتخاذ کنند که انعطاف‌پذیرتر و سازگارتر باشند.

تحلیل سیاست‌گذاری بر بررسی امکان‌پذیری سیاست‌های خاص متمرکز است. این امر به دولت‌ها کمک می‌کند تا تصمیمات آگاهانه‌تری اتخاذ کنند، اما لزوماً به آنها کمک نمی‌کند تا آینده‌های جدیدی را تصور کنند.

آینده در برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری

در برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری، آینده اغلب به عنوان یک ابزار برای افزایش احتمال دستیابی به یک سیاست خاص استفاده می‌شود. این کار اغلب با پیش‌بینی آینده و سپس اتخاذ سیاست‌هایی برای دستیابی به آن آینده انجام می‌شود.

آینده‌ای که از این طریق تصور می‌شود، معمولاً یکتا و از پیش تعیین‌شده است. این آینده بر اساس فرضیات خاصی در مورد جهان بنا شده است، و فرضیات معمولاً از چارچوب‌های سیاسی و اقتصادی موجود نشات می‌گیرند.

این رویکرد به آینده دارای چندین محدودیت است. اول، آینده همیشه غیرقابل پیش‌بینی است، و حتی بهترین پیش‌بینی‌ها نیز می‌توانند اشتباه باشند. دوم، فرضیات موجود در مورد جهان ممکن است نادرست باشند، و این می‌تواند منجر به سیاست‌هایی شود که به نتایج نامطلوب منجر می‌شوند.

مطالعات آینده‌نگری یک رویکرد جایگزین به آینده در برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری است. این رویکرد به آینده به عنوان یک پدیده‌ی چندگانه و غیرقابل پیش‌بینی می‌نگرد.

مطالعات آینده‌نگری به جای پیش‌بینی آینده، به دنبال شناسایی طیف گسترده‌ای از احتمالات است. این کار با استفاده از روش‌هایی مانند سناریوسازی، تحلیل مسائل نوظهور و تفکر آینده انجام می‌شود.

هدف از مطالعات آینده‌نگری این است که به سیاست‌گذاران کمک کند تا برای طیف گسترده‌ای از آینده‌ها آماده شوند. این امر به آنها کمک می‌کند تا سیاست‌هایی اتخاذ کنند که انعطاف‌پذیر و سازگار باشند.

مطالعات آینده‌نگری همچنین به دنبال توسعه‌ی ظرفیت فردی و سازمانی برای ابداع آینده‌های مطلوب است. این امر با استفاده از روش‌هایی مانند گفتگوی آینده، مشارکت آینده و آینده‌شناسی مشارکتی انجام می‌شود.

جمع بندی:
در برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری، آینده اغلب به عنوان یک ابزار برای افزایش احتمال دستیابی به یک سیاست خاص استفاده می‌شود. این کار اغلب با پیش‌بینی آینده و سپس اتخاذ سیاست‌هایی برای دستیابی به آن آینده انجام می‌شود.

آینده‌ای که از این طریق تصور می‌شود، معمولاً یکتا و از پیش تعیین‌شده است. این آینده بر اساس فرضیات خاصی در مورد جهان بنا شده است، و فرضیات معمولاً از چارچوب‌های سیاسی و اقتصادی موجود نشات می‌گیرند.

این رویکرد به آینده دارای چندین محدودیت است. اول، آینده همیشه غیرقابل پیش‌بینی است، و حتی بهترین پیش‌بینی‌ها نیز می‌توانند اشتباه باشند. دوم، فرضیات موجود در مورد جهان ممکن است نادرست باشند، و این می‌تواند منجر به سیاست‌هایی شود که به نتایج نامطلوب منجر می‌شوند.

مطالعات آینده‌نگری یک رویکرد جایگزین به آینده در برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری است. این رویکرد به آینده به عنوان یک پدیده‌ی چندگانه و غیرقابل پیش‌بینی می‌نگرد.

مطالعات آینده‌نگری به جای پیش‌بینی آینده، به دنبال شناسایی طیف گسترده‌ای از احتمالات است. این کار با استفاده از روش‌هایی مانند سناریوسازی، تحلیل مسائل نوظهور و تفکر آینده انجام می‌شود.

هدف از مطالعات آینده‌نگری این است که به سیاست‌گذاران کمک کند تا برای طیف گسترده‌ای از آینده‌ها آماده شوند. این امر به آنها کمک می‌کند تا سیاست‌هایی اتخاذ کنند که انعطاف‌پذیر و سازگار باشند.

مطالعات آینده‌نگری همچنین به دنبال توسعه‌ی ظرفیت فردی و سازمانی برای ابداع آینده‌های مطلوب است. این امر با استفاده از روش‌هایی مانند گفتگوی آینده، مشارکت آینده و آینده‌شناسی مشارکتی انجام می‌شود.

در مجموع، مطالعات آینده‌نگری یک رویکرد جامع‌تر به آینده در برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری است. این رویکرد به سیاست‌گذاران کمک می‌کند تا برای طیف گسترده‌ای از آینده‌ها آماده شوند و آینده‌های مطلوب را بسازند.

ادامه این مقاله را در مطلب بعدی بخوانید.

مطالعات آینده‌نگریآینده پژوهیآینده نگریآیندهپول
علاقه مند به بازاریابی محتوا و عاشق نوشتن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید