((این متنی که یکم شبیه تاریخچش همش رو چرت و پرت از خودم نوشتم. ولی به نظرم مقدمه خوبیه نگید تاریخ اصلی اینطور بوده))
اگه از گذشته تا الان به صنعت بازی های ویدیویی نگاهی بندازیم در جای جای اون ژانر های مختلفی به چشم میخوره که اومدن و رفتن. در دوران های اولیه قبل از به وجود آمدن چیزی به اسم (مدل) برای کارکتر ها, خیلی از بازی های جذاب و خفن با صحنه های حماسی, به شکل کلمه عرضه میشد! یعنی قشنگ بازیکن میرفت Zork یا The Hitchhiker's Guide to the Galaxy رو با عشق نصب میکرد, یک دفترچه راهنما که با بازی عرضه شده بود رو میخوند و بعد بازی اینطور شروع میشد:
شما توی یک کلبه هستید...
{تایپ کن تا کیف کنی}
حالا مینوشتی ( برو بالا) میگفت بن بسته, پایین بن بسته, چپ بن بسته ولی اگه راست بری یه راهرو هست که تهش میری تو یک جنگل تا گم بشی چون قبلش یادت رفته از توی اون کلبه نردبون رو ور داری...
تا اینکه بازی ها تونستن به شخصیتشون شکل و شمایل و گیم پلی های مختلفی به خودشون بدن و نسل بازی های متنی یا (Text-Based Adventure) منقرض شد.
این صنعت پیشرفت کرد و بازی های مختلفی اومدن که یه سری ها توشون نه خون بود نه اسلحه نه هیچی. قشنگ یه بیل به بازیکن میدادن و یه زمین و میگفتن برو مزرعه مال تو داخلش کیف کن. احتمالا Harvest Moon یا Animal Crossing بیاد تو ذهنتون. بازی هایی که هدفشون قشنگ سرگرم کردن و ایجاد یک حس زیبا از راحتی هست که الان بهشون میگن Cozy games و گل سر سبدشونن Stardew Valley.
تو همین مواقع مردم حوس نوستالژی کردن اما نسل بازی های متنی نه تنها گذشته بود بلکه اگه کسی سراغشون میرفت از ترس افزایش آمار مطالعه دست به خرابکاری میشد. اینجا بود که کم کم Visual Novel پدید اومد. دسته ای از بازی ها که پتانسیل زیادی دارن و رسما همه چی از توش از آب دراومده. از بازی های کاراگاهی (Hotel Dusk) ,دادگاهی (Pheonix Wright) و علمی تخیلی ( Stein's gate ) گرفته تا محصولاتی که ممکنه بابت داشتنشون از دایره انسان ها ترد و کارتن خواب بشید. تو همین نیم ساعتی که اینارو نوشتم شاید پنج تا ازشون عرضه شده باشه.
چند سال اخیر بازی هایی که عموما Cozy شناخته میشن دارن رشد چشمگیری رو توسط بازی ساز های مستقل تجربه میکنن. نمونه های دیگه میشه به A Short Hike, ABZÛ, Donut County و جنسی که الان مورد بحث قرار میگیره Coffee Talk اشاره کرد.
بازی Coffee Talk یک اثر مستقل در ژانر Visual Novel و Cozy قرار میگیره که توسط استدیو مستقل Toge Productions در اندونزی تهیه شده و سال ۲۰۲۰ برای تقریبا تمام پلتفرم های موجود عرضه شد. بازی توی همین سال روایت میشه و توی دنیایی جریان داره که مدل فانتزی شهر سیاتل به حساب میاد. فانتزی به این دلیل که تمام شخصیت هایی که توی این دنیا زندگی میکنن از انواع موجودات فانتزی در اومدن مثل گرگینه٬ خون آشام٬ الف و ارک و خیلی دیگه... همچنین انسان... و گربه.
الهامات فضای بازی گفته میشه از انیمه های دهه نود میلادی گرفته شد و سبک های زیبای پیکسل آرت (Pixel Art) برای طراحی و سبک موسیقی lo-fi chillhop استفاده شده که اگه تو یوتیوب دنبال این سبک موسیقی برای درس خوندنتون رفته باشید میدونید عجب جنسای نابی میتونن باشن.
حالا وقتشه خود بازی رو بندازیم وسط. وقتی روی آیکون بازی از دستکاپ وارد بازی میشید٬ یک موزیک دلچسب پخش میشه و منوی بازی براتون میاد بالا((قبلش باید اسم شخصیت خودتون رو بنویسید که من اسم کوچیک خودمو نوشتم... خیلی حس بهتری موقع بازی میداد چون همه به این اسم صداتون میزنن)). به شکل پیکاسو طوری پس زمینه بازی سیاه و از پنجره های تیکه تیکه متحرک, نمایی از آباژور٬ بارون و یک کنج دنج رو نشون میدن و هی تغییر میکنن. همینجا شما میفهمید که این بازی یعنی ریلکسیشن!
بعد از زدن گزینه استارت و مشاهده یک کات سین خیلی کوتاه برای اینکه با دنیای بازی آشنا بشید٬ به اون دنیا وارد میشید.
پنجشنبه٬ ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۰
زنی مو سبز وارد کافتون میشه و میگید: Welco- Oh, It's You
و قصه آغاز میشود...
هسته اصلی گیم پلی بازی... خوب خوندن مکالمات و گفت و گو هست. شخصیت های متفاوتی میبینید که داستان بخشی از زندگی خودشون چه کاری چه عاشقانه باهاتون در اشتراک میزارن. Freya که وفادار ترین مشتریتون هست به عنوان یک ژورنالیست و نویسنده تجربیات و بگو مگوهاشو باهاتون در اختیار میزاره. داستان کشمکش های پدردختری٬ عشق و بحث از خودگذشتگی دو طرفه٬ جنگ٬ عقل و احساس و ... در جای جای این بازی در انتظارتونه. هر شخصیت رفتار٬ گذشته و شرایط منحصر به فردی داره. برعکس چیزی که ممکنه تو ذهنتون باشه قرار نیست انتخاب ها سختی در پیش و روتون باشه و همونطور که الان بهشون میگن٬ بازی Choice Matter باشه. البته بخش دیگه ای که گیم پلی بازی رو از خودش تشکیل میده قهوه درست کردنه... خوب ناسلامتی یه کافی شاپ زیر دستتونه. شما باید نوشیدنی مناسب رو برای کسی که میخواد درست کنید تا مثلا پایان خوبش نسیبتون بشه که چیز سختیم نیست و اگه مشکلم باشه بعدا گوگل در کنارتونه.
شخصیتی که شما تو نقششید (( باریستا کافه )) هم با مشتری ها گفت و گو میکنه و با چند حرف کاری میکنه همگی سفره دلشون رو خالی کنن براتون. وقتی این دیالوگ هارو میخونید و بگو مگو هارو میشنوید و در کنارش موسیقی چیل پخش میشه٬ اون احساسی که مد نظر بازی ساز بوده بهتون منتقل میشه٬ ریلکسیشن و آرامش.
اینکه شما چجور با این اشخاص ارتباط بر قرار میکنید و هرکس از موانعی که جلوش هست و باید ردشون کنه میگه٬ اینکه کافه شما محلیه که افراد این شادی رو باهاتون اشتراک میزارن و اینکه شما از اول تا شکوفایی شخصیت ها باهاشون در ارتباط هستید امید به زندگی رو تو دلتون تازه میکنه.از دست دادن شغل٬ رابطه٬ اظطراب موقعیت٬ پذیرش جامعه و مشکلاتی دیگه که شخصیت ها باهاشون دست و پنجه نرم میکنن.
کاوش در ذهن این افراد به شکل خلاقانه ای به بازیکن القا میشه. پس تا اینجا باید متوجه شده باشید که داستان این بازی هیچ کم کسری نداره.
گرافیک این بازی به شدت به فضاش میخوره٬ شخصیت ها و واکنششون جوری به تصویر کشیده شدن که مخاطب رو سر جاش بنشونه.
زمان گیم پلی بازی بیشتر بستگی به سرعت خوندن خودتون داره ولی معمولا زیاد نیست و ۴ ساعته به اتمام میرسه.
در انتها اگه با خوندن توضیحات لذت بردید به نظرم میتونه تجربه جذابی براتون باشه. امیدوارم لذت برده باشید.