Mehdi Afsharzadeh
Mehdi Afsharzadeh
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

آقازاده‌های محترم! ببخشید که ما مزاحم‌تان هستیم

با گذشت بیش از یک ماه از حادثه تلخ استادیوم مشهد، انگار پرونده را باید خاتمه یافته قلمداد کنیم. با همه تاکیداتی که از رییس‌جمهور و رییس مجلس و وزیر کشور و بقیه داشتند تا موضوع بررسی و با خاطیان برخورد شود، حالا مشخص است که قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد. گویی همان توضیحات نصفه نیمه نیروی انتظامی برای خاتمه ماجرا کفایت می‌کرد. با این وجود معلوم نیست که چرا اول کار همه جوگیرانه به دنبال پیگیری بودند و چرا بعد اینقدر راحت با ماجرا کنار آمدند.

قضیه مشهد را به عنوان الگویی برای بسیاری از اتفاقات رخ داده در کشور می‌توان مد نظر داشت. این مشابه همان روندی است که مثلا برای کشتن پلنگ قائمشهر شاهد بودیم. رخدادی دلخراش و غیرمسئولانه که سر و تهش با کمی داستان‌بافی هم آمد. این که پلنگ می‌خواسته به مامور محیط‌زیست صدمه بزند و این که دکتر و متخصص دور بوده‌اند و ترافیک بوده و همان روایت‌های آشنا. ناامید کننده است و البته غیرمنطقی نیست. وقتی اسپری کردن در چشم زن و بچه مردم کسی را نمی‌آزارد و به تصمیمی وادار نمی‌کند، چرا مرگ یک پلنگ باید حساسیت‌برانگیز باشد.

اما اجازه بدهید بگوییم که این بی‌خیالی و بالاتر از آن اعتماد به نفس و پررویی دارد رواج پیدا می‌کند و همه‌گیر می‌شود. این روزها هیچ فساد و رسوایی را پیدا نمی‌کنید که عده‌ای با گردن برافراشته و قیافه حق‌به جانب از آن دفاع نکنند و دنبال توجیهش نباشند. وقتی که پرونده‌های میلیاردی با لبخند و روی گشاده بایگانی می‌شود، سخت می‌شود انتظار داشت کسی بابت یک سفر ترکیه و خرید سیسمونی یا خوشگذرانی در دوبی بخواهد خم به ابرو بیاورد و آزرده خاطر شود. نکته و سختی ماجرا اینجاست که این اشتباهات و خطاها برای عده‌ای تبدیل شده به عادت. قیافه حق به جانب می‌گیرند و حتی این وسط خود را قربانی می‌دانند. برای همان قصه سفر به ترکیه به «سیسمونی‌گیت» مشهور شد و بسیاری از مردم محروم را رنجاند، چه گریبان‌ها که چاک نشد. از عضو شورای شهری که برای دختر و داماد آقای رییس دل می‌شوزاند و معتقد بود خیلی هم خوب کاری کرده‌اند برای تفریح به استانبول رفته‌اند تا دویست و خرده‌ای نماینده که نامه امضا کردند و از رییس حمایت کردند. وحشتناک نیست؟ برای موضوعاتی که جای دیگر دنیا می‌توانست به استعفا و عذخواهی و تشکیل پرونده بیانجامد، باید جواب هم پس بدهیم که چرا منتقدیم.

حالا اگر به کشتی‌های نفتی پسر مسئولان اعتراض کنید سیاسی‌کاری و سیاه‌نمایی کرده‌اید و باید خجالت بکشید. اگر به خانه‌های بالای شهر و حقوق‌های نجومی و انتصابات فامیلی انتقادی کنید، ممکن است کارتان به دادگاه و زندان بکشد. خیلی‌ها یادشان رفته که شعارهای بلند انقلاب چی بود و چرا خون‌های بسیار ریخته شد. اوضاع طوری است که انگار آن شعارها را فقط مردم مظلوم و طبقه فرودست داده‌اند. انگار تحریم و شرایط بد اقتصادی را ما درست کرده‌ایم و این مسئولان هستند که دارند عذاب می‌کشند.

هر روز هم با بی‌تفاوتی و وقاحت بیشتری مواجهیم. بخشی از مسئولان که نه به نهیب دلسوزان کشور اهمیتی می‌دهند و نه به گرسنگی و فشار بیشتری که روی گرده مردم است. نه برایشان تورم و گرانی مهم است و نه از حال و روز بازنشستگان و بیکاران جامعه دردشان می‌گیرد. هر روز یاد حرف‌های مجری صادق تلویزیون می‌افتیم که می‌گفت اگر خوشتان نمی‌آید از مملکت بروید. واقعا وضعی شده که انگار مردم زیادی‌اند و جای معدودی آقازاده و رانتخوار و قدرت‌طلب را تنگ کرده‌اند. خیلی ببخشید که گاهی اعتراض می‌کنیم. خیلی شرمنده‌ایم که مزاحم‌تان می‌شویم و بابت فشارها ناله‌ای می‌کنیم. ما را حلال کنید.

آقازادهمهدی افشارزادهخبرنگار آزادحقوق زناناستادیوم
سردبیر سابق سایت نقدآنلاین و نقد روز / خبرنگار آزاد / فعال حقوق بشر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید