بکتاش آبتین متولد ۱۳۵۳، شاعر و فیلمساز از پنجم مهر ۱۳۹۹ در زندان اوین در حال گذراندن محکومیت ششساله خود بود. وی در زندان دو بار مبتلا به کرونا شد. چندی پیش انتشار تصاویر پاهای زنجیرشده وی به تخت بیمارستان انتقادات افکار عمومی را برانگیخت بهگونهای که رئیس سازمان زندانها نیز به این موضوع واکنش نشان داد و در توییتر نوشت: «در خصوص کیفیت اعزام آقای بکتاش آبتین به بیمارستان، با عوامل خاطی برخورد شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.»
او از اواسط دهه ۷۰ در زمینه ادبیات به فعالیت مشغول بود. از مجموعه شعرهای او میتوان به «مژهها، چشمهایم را بخیه کردهاند»، «و پای من که قلم شد نوشت برگردیم»، «خلوت»، «پتک» و «در میمون خودم پدربزرگم» اشاره کرد. او همچنین فعالیت سینمایی خود را از اوایل دهه ۸۰ خورشیدی آغاز کرده و مستندهایی پیرامون زندگی هنرمندانی نظیر لوریس چکناواریان، علیشاه مولوی، همایون خرم و... ساخته بود.
ساعد باقری، شاعر پیشکسوت به درگذشت بکتاش آبتین در زندان بر اثر کرونا واکنش نشان داد و در یادداشتی در روزنامه همدلی نوشت: «عکس او را بسته به زنجیر در بیمارستان ندیدیم؟ هشدار درباره وخامت حالش داده نشد؟ کسی که در اینهمه سختگیری امنیتی حکم ششساله دریافت کرده، بدون دیدن و خواندن کیفرخواست هم میشود فهمید که به چه جرمهایی متهم شده. گرچه در کیفرخواست هم عضویت کانون، تهیه کتاب تاریخچه کانون، شرکت در مراسم سالگرد شاملو! از همه رسواتر، شرکت در مراسم سالگرد قربانیان قتلهای زنجیرهای (که این مورد قتلها را بیانیه رسمی وزارت اطلاعات هم ناروا و سرخود اعلام کرده، یعنی قربانیان مظلوم واقعشده بودند و جانشان بهناحق ستانده شده بود و آنگاه شرکت در مراسم سالگرد کسانی که جمهوری اسلامی هم قتل آنها را فجیع و ناروا دانسته، جرم محسوب میشود!) اعلام کرده. به بکتاش آبتین ظلم شد و شیعه امیرالمؤمنین نمیتواند این ماجرا را زیرسبیلی رد کند. سخنوریها و طنز تلخ گفتن هامان را و گیر سه پیچ دادنهایمان را گذاشتهایم برای فلان سوتی فلان وزیر و فلان وکیل و بهمان مدیر.»
رضا صائمی روزنامه نگار نوشت: با مرگ بکتاش آبتین، مدام تصویر در بند او بر تخت بیمارستان به ذهنم هجوم میآورد. تصویری که گرچه روایت درد است، اما نشانی از درمان هم در آن پیداست. تصویری که چگونه زیستن او را صورت بندی میکند... نویسنده و شاعری که قدرت زنجیر و زنجیر قدرت، او را از خواندن باز نداشت گرچه خودش بازداشت بود! آن زنجیرها میتواند نماد بازدارندههای بسیاری برای آگاهانه زیستن در روزگار ما باشد. از روزمره گیهایی که فرصت خواندن و تفکر را از ما میگیرند تا گیر و گرفتاریهای زندگی که بهانههای ممتد نخواندنهای ماست!. جبرِ قدرت و معیشت از یک سو و بندِ کار و یار از سوی دیگر، زنجیرهایست که ما را از خواندن، از آگاهی و اراده معطوف به آگاهی باز میدارد... آبتین، اما با جانی غمگین و بدنی در بند، کتاب را رها نمیکرد که این تنها مقاومت رهایی بخش است... پای معرفت را هم که تخت ِ بند قدرت کنند، دست طلب، دست از آگاهی برنمی دارد. به قول حافظ: دست از طلب ندارم تا کام من برآید... یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید!... جانش به جانان رسید، اما به جبر جور و جهل تن نداد!... یادش جاودان
?
پس از انتشار خبر درگذشت این شاعر اداره کل زندانهای استان تهران اطلاعیهای صادر کرد... در این اطلاعیه آمده است: زندانی آبتین (مهدی) بکتاش که به جرم تبلیغ علیه امنیت ملی کشور دوران محکومیت پنج سال حبس خود را در بازداشتگاه اوین سپری میکرد، در تاریخ ۱۴آذرماه سال جاری با علائم سینوزیت به بهداری مراجعه و طبق تجویز پزشک داروی مربوطه را دریافت کرد. خدمات درمانی و تکمیلی نامبرده با مراجعه بعدی وی به بهداری در روزهای ۱۵ و ۱۶ تاریخ مذکور نیز ادامه پیدا کرد. بااینوجود جهت درمان دقیقتر مراحل غربالگری و تشخیص بیماری، انجام تست کرونا نیز از وی به عمل آمد که تست کرونا منفی اعلام شد.
در ادامه به دلیل بروز برخی علائم بعدی شامل سرفه و تب، به تشخیص پزشک بیمارستان بازداشتگاه، جهت اقدامات بیشتر درمانی و تشخیص احتمال بیماری کرونا، نامبرده به بیمارستان طالقانی اعزام شد. بااینحال پس از دو روز بستری در بیمارستان، شرایط عمومی وی نامساعد اعلام شد و به بخش مراقبتهای ویژه انتقال یافت. با اخذ و تمدید مرخصی نامبرده، وی به تشخیص خانوادهاش به یکی از بیمارستانهای خصوصی منتقل میگردد که متأسفانه طی ۳۵روز بستری در آن بیمارستان باوجود تلاش پزشکان نامبرده فوت میکند.