بیتردید یکی از تجربههای تلخ تاریخ، ظلم و ستم بر حقوق و امنیت زنان است، از جمله، تهدید امنیت آنها در بیرون از منزل و آسیبهایی که به اقتضای شرایط روحی و جسمی بر ایشان وارد میشود.
آزارهای خیابانی پدیده شومی است که در sطح جهان قربانیان فراوانی دارد و امروزه یکی از دغدغههای قابل توجه کارشناسان مسائل اجتماعی و مدیران جامعه میباشد، به طوری که با رویکردهای متفاوتی این مسئله را تبیین نمودهاند.
تحلیلگران اجتماعی با توجه به آسیبهای فردی و اجتماعی آزارهای خیابانی و تکثّر روزافزون و متنوع آن، ضرورت طرح، بررسی و برنامهریزی در مواجهه با آن را بیان میکنند. ترس و ناامنی، فشارهای روانی، مخدوش شدن شخصیت و کاهش مشـارکت اجتماعی زنـان کمترین پیـامد آزارهای خیـابانی است که جبرانش نیـازمند هزینههای مالی و انسانی سنگینی است. بدین لحاظ جهت بررسی علمی این موضوع، در آغاز مفهوم آزار خیابانی تعریف و تحدید میشود.
تعریف آزار خیابانی
دو واژه آزار خیابانی و آزار جنسی از جهت مفهوم و مصداق بسیار به هم نزدیک میباشند.
«آزار جنسـی»، مفهومی روانشنـاختی اسـت و نـاظر به رفتـاری لذتجویانه از سوی جنس مخالف (مردان) است که رنج و اذیتی را بر طرف مقابل (زنان) تحمیل میکند.
سازمان بهداشت جهانی در قطعنامه خشونت علیه زنان، آزار جنسی را چنین تعریف کرده است: «هر نوع رفتار خشن و وابسته به جنسیت که موجب آسیب جسمی، روانی یا رنج زنان میشود، چنین رفتاری میتواند با استفاده از تهدید، اجبار یا سلب مطلق اختیار و آزادی در جمع یا خفا رخ دهد.»[1]
بنابراین در ماهیت این مقوله، نارضایتی و عدم تحمل از سوی جنس مخالف وجود دارد. از این منظر، آزار خیابانی، هر نوع تخّیل جنسی است که در ملأ عام، خارج از خانه و در اماکن عمومی به مرحله بیان و عمل رسیده و موجبات اذیت روحی و روانی فرد بزه دیده را فراهم میکند.
مطابق نگرشهای لیبرالیستی، رفتارهای جنسی که از نوع آزار و مزاحمت جنسی باشد و باعث استرس، اضطراب، خشم، ترس، درماندگی و… شود؛ مذموم شمرده میشود و روابط جنسی همجنسان یا ناهمجنسان با یکدیگر، چنانچه براساس میل و رغبت دو طرف انجام گیرد، هیچ قبحی ندارد. اما در فرهنگ اسلامی چنین نگرشی وجود ندارد. از منظر اسلامی، روابط جنسی به دو دسته مشروع و نامشروع تقسیم میشود. رفتار جنسی نامشروع گاه با خشونت، آزار و اذیت انجام میشود. دین اسلام مخالف هر نوع رفتار جنسی نامشروع است، خواه با رضایت یا عدم رضایت باشد و زمانی که بزهکاری جنسی، همراه با آزار و اذیت باشد، آزار جنسی است و اگر فردی در مقابل رفتاری که ماهیت جنسی و التذاذ جنسی دارد تمکین نشان دهد، آن رفتار جزء مقوله آزار جنسی نخواهد بود، بلکه نوعی انحراف جنسی است و عواقب خاص خود را دارد. در قوانین اسلام انحراف جنسی همراه با آزار جنسی شدیدتر مجازات میشود. در ماده 82 قانون مجازات اسلامی، زنای به عنف و اکراه، موجب اعدام زانی میشود، در حالی که اگر به عنف و اکراه نباشد، در بعضی صور موجب اعدام نیست.
انواع آزارهای خیابانی
آزار خـیابانـی هر روز میتواند به شکلی نو و بدیع ظاهر شود و هوسرانی سیری ناپذیر با استخدام قوة خیال، طرحی نوین را در اشباع غریزه جنسی بکار گیرد و وسایل تکنولوژیکی، حمل و نقل و ارتباطات را در خدمت مزاحمتهای جنسی قرار دهد. در یک تقسیمبندی کلی انواع آزارهای خیابانی عبارتند از:
1)ـ آزار گفتاری
این نوع آزار از جلوههای زشت و شایع مزاحمتهای خیابانی است که فرد مزاحم با مخاطب قرار دادن زن، الفاظی را با نیت شهوانی و به منظور لذتجویی بکار میبرد. در این نوع آزار، بانوان، در حال عبور از خیابان و خرید از بازار یا برگشت به خانه با افراد حقیر و منحرف مواجه میشوند که تمام ارزش و هویت خود را تحت الفاظی رکیک به نمایش میگذارند. تمسخر به ظاهر فرد یا تعریف از او، فحش و ناسزاگویی و تهدید و توهین، از جمله آزارهای لفظی مزاحمان خیابانی است.
2)ـ آزار رفتاری
در این نوع آزار نیز شخص فاعل با حرکات و رفتار مخالف شئون و حیثیت زنان، آنها را در معابر و اماکن عمومی مورد آزار جنسی قرار میدهد. نظیر آنکه برخی افراد مزاحم از طریق بوقهای ممتد خیابانی، روشن و خاموش کردن چراغ و ایست و گریزهای افراطی و معنادار در برابر بانوان منتظر تاکسی، موجب هتک حرمت نوامیس میشوند یا با وسیله نقلیة موتوری به سمت آنها یورش میبرند یا راه عبور آنها را میبندند یا آنها را تعقیب میکنند یا با استفاده از ازدحام و شلوغی جمعیت در اتوبوس یا اماکن عمومی به تعرض بدنی اقدام میکنند یا با نگاههای ممتد شهوانی و آزاردهنده، آزادی آنان را سلب میکنند و … که تمام این موارد از مصادیق آزارهای خیابانی است. گاه این آزارها با استفاده از خشونت، تهدید و با سلاح سرد انجام میشود.[2]
پیامد آزارهای خیابانی
انحرافات اجتماعی معمولاً آسیبهای متعددی را میآفرینند. به طور کلی پیامدهای آزار خیابانی را میتوان در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی مورد بررسی قرار داد.
1)ـ پیامدهای فردی
1-1) تأثیر بر فرد بزهکار
ـ تخریب هویت جنسی
مزاحمین خیابانی به تناسب نوع تربیت خانوادگی و میزان فرهنگپذیری و لذت حاصل از تخّیل جنسی در قالب گفتار و رفتار، تمایل به تکرار آن دارند. تکرار آزار جنسی باعث پیدایش طبیعت ثانویه در چنین افرادی میگردد؛ به گونهای که آزارشان را در سطح جامعه تعمیم میدهند. این هویت جنسی جدید، میل به گزینش همسر را از آنها سلب میکند، در حالی که مطابق فرهنگ و آداب اسلامی هویت جنسی، راه خاصی را جهت ارضای غریزة جنسی نشان میدهد.
ـ بیقیدی و رهایی مطلق
مزاحمان خیابانی به دنبال سوژه مورد نظر خود، بدون مقصد خاصی درخیابانها به پرسه زدن و ولگردی میپردازند. این موضوع میتواند سایر انحرافات اجتماعی را به دنبال داشته باشد که مهمترین و خطرناکترین آنها تشکیل باند انحراف و خردهفرهنگ بزهکاری است.
ـ مغفول گذاردن تکالیف
بیتردید مزاحمت خیابانی فرصتها را از مزاحمین سلب میکند و مانع انجام وظائف آنها در محیط خانه، مدرسه و محل کار میشود؛ هر چند که در اغلب موارد، فرد بزهکار به چنین آسیبهایی توجهی ندارد. همچنین این رفتار مذموم، فرد را از رعایت و توجه به اصول اخلاقی و مذهبی غافل مینماید.
ـ احساس شرم و بیارزشی
احساس گناه و شرم در برخی اوقات و ساعات میتواند اعتماد به نفس را از آنها سلب کرده و در میانسالی به احساس خود کمبینی یا بیارزشی منتهی شود.[3]
2-1) تأثیر بر فرد بزهدیده
ـ سلب امنیت فردی
زنانی که مورد آزار خیابانی بودهاند یا این وقایع را شنیدهاند، در خیابانها احساس امنیت و آسودگی ندارند. ترس و بیاعتمادی نسبت به افراد و احتمال سودجویی، روح و روان آنها را آزرده میکند.
ـ خدشه به حیثیت و منزلت انسانی
هیچ فردی انتظار ندارد که دیگران منزلت او را پایمال کنند، آسیبی که از این جهت متوجه فرد میشود، عواقب خطیری از قبیل افسردگی، تحقیر و خود کمبینی، افزایش خستگی، رنجش و کاهش نشاط را به دنبال دارد.
ـ احساس بدبینی به جنس مخالف
یکی از پیامدهای طبیعی، ولی زیانبار آزارهای خیابانی، ایجاد احساس بدبینی زنان نسبت به جنس مرد است. یعنی وجود چنین آسیبهایی میتواند ترسیم کننده چهره نامطلوبی از مردان، خصوصاً افراد ناشناس برای زنان باشد. این بدبینی به نوبه خود مانع هر نوع معاشرت انسانی بین دو جنس مخالف خواهد بود. احساس بدبینی گاه به تنفّر جنسی میانجامد و زن را در موضع پرخاشگری نسبت به جنس مرد قرار داده و در زندگی زناشویی اختلالاتی ایجاد میکند.
ـ تخریب روابط بین فردی و گروهی
فرد بزهدیده ممکن است توانایی خود را در ایجاد ارتباط متعادل با دیگران و حتی خانواده از دست بدهد. هرچند این مشکل برای اشخاص دارای هویت سالم و ثابت کمتر ایجاد میشود، زیرا آنها احساس میکنند که مورد ظلم و ستم واقع شدهاند، هرچند فردی که حقوقش به ناحق ضایع شده و به میزان قدرت خود دفاع کرده است، نباید احساس شرمندگی کند.
ـ آسیبهای جسمی
آزارهای خیابانی گاه با خشونت و ضرب و شتم همراه است، به خصوص زنانی که در مقابل مهاجم تسلیم نمیشوند و از خود دفاع میکنند، دچار آسیبهای جسمی میشوند.
2)ـ پیامدهای خانوادگی
ـ تهدید حیثیت خانواده
بخشی از آسیبها به خانواده بزهدیده منتقل میشود، نظیر مخدوش شدن منزلت و حیثیت خانوادة فرد که به جهت تعلق او به خانوادهاش، این آثار و پیامدها به سایر اعضای خانواده سرایت میکند. لذا احساس توهین و تخریب منزلت فرد، آتشی است که دامن خانواده را میگیرد. خانوادههایی که یکدیگر را میشناسند، همسایگانی که با هم ارتباط دارند، اطلاع آنها از وضعیت فرد بزهدیده، ممکن است عزت و آبروی خانواده را مخدوش کند.
ـ ایجاد تنش در درون خانواده
گاه مزاحمتهای خیابانی باعث جدال و تنش در روابط گرم و صمیمی اعضای خانواده میشود. شوهر، همسرش را و پدر، دخترش را… توبیخ میکند، این تنشها سبب پیامدهای دیگری از قبیل شک و بدبینی، ممانعت خروج از منزل یا عدم اجازه جهت کار و تحصیل …. میگردد.
ـ سلب امنیت خانوادهها
یکی از عوارض شایع مزاحمتهای خیابانی، سلب امنیت خانواده است. به گونهای که والدین کمتر جرأت خواهند کرد که فرزندان خود را در محیط ناامن جامعه روانه کنند. اضطراب، نگرانی، دغدغه و ترس، آرامش آنها را سلب میکند، در نتیجه شادابی و طراوت لازم را در محیط خانه نخواهند داشت.
3)ـ پیامدهای اجتماعی
هر چند آسیبهای معطوف به فرد و خانواده، از اهمیت زیادی برخوردارند، اما این آسیبها در فضای جامعه مضاعف میشوند؛ زیرا جامعه و فشار اجتماعی بر فرد و خانواده تأثیرگذار است، جامعه ظرف فرهنگ است و افراد بهگونهای اجتماعی میشوند که فرهنگ اقتضا میکند، بنابراین آسیبهای اجتماعی بسیاری از افراد، خانوادهها و نهادهای اجتماعی را تحت پوشش قرار میدهد.
آزارهای خیابانی و توسعه آن در سطح شهر، حجب و حیا را که عامل مهمی در کنترل اخلاقی است، فرسایش میدهد و همه کسانی را که حیای اجتماعی، مانع ارتکاب علنی فساد اخلاقی آنان میگردد، به صحنه میکشاند و کلیت شهر را محیط خلوت آزار جنسی توسط آنان قرار میدهد.
ـ کاهش مشارکت اجتماعی زنان
با افزایش مزاحمتهای خیابانی، مشارکت اجتماعی و فرهنگی زنان، خصوصاً زنان محجبه کاهش مییابد. زیرا طبیعی است که هر گاه خروج از منزل و موقعیت مطمئن، مقارن با آزارهای خیابانی باشد، ترس از عواقب و خطرات آن دامنه فعالیت آنها را کاهش میدهد یا هزینه چنین مشارکتی را افزایش میدهد.
ـ آشفتگی در روابط اجتماعی
جامعه سالم، از روابط اجتماعی معقول و مطلوبی برخوردار است و شهروندان از طریق الگوهای قابل پیشبینی رفتار، کنش متقابل دارند. چنانچه به واسطه دخالت متغیری ناهمگون، معادلات رفتاری تغییر کند و رفتار آدمیان قابل پیشبینی نباشد، با وضعیتی به نام آشفتگی اجتماعی یا آنومی مواجه خواهیم شد. در جامعة آشفته، ارزشها، مطلوبیت اجتماعی و کارکرد خود را از دست میدهند و هنجارها بدون ممانعت اجتماعی شکسته میشوند.
آزارهای خیابانی در روندی رو به گسترش، روابط بین فردی و گروهی را از جهت کمّی و کیفی تحت تأثیر قرار میدهد. از جهت کمّی؛ ارتباط فرد آسیبدیده به اشخاص خاص، منطقه و قلمرو فیزیکی معینی محدود میشود و نمیتواند با هر کسی ارتباط انسانی برقرار کند و رفت و آمدهای او کاهش مییابد. از جهت کیفی، رفتارها قابل پیشبینی نیست، هنجارها و ارزشها مراعات نمیشود. در چنین فضایی قبح اجتماعی آزار جنسی شکسته میشود و در نتیجه فشار اجتماعی بر علیه آن کاهش مییابد. حاصل این موارد، آشفتگی در روابط اجتماعی از جهت اخلاقی و فرهنگی است.
ـ تأثیر منفی در فرآیند جامعهپذیری
فرآیند جامعهپذیری و انتقال ارزشهای جامعه به درون فرد، مقولهای است که به وسیله نهادهای مختلف اجتماعی از قبیل خانواده و مدرسه و از خلال ارتباطات افراد و گروههای اجتماعی پدید میآید. جامعهپذیری به ویژه در سنین کودکی و نوجوانی، فرآیندی نیست که با آگاهی و توجه افراد صورت بگیرد، بلکه در اغلب موارد ناآگاهانه و غیر گزینشی است.
آزارهای خیابانی که در منظر کودکان و نوجوانان و جوانان به وقوع میپیوندد، فرآیند مستمر جامعهپذیری را در مقوله ارتباطات بهنجار و امنیت شهروندان، به مخاطره میاندازد. آنها ابتدا بدون آگاهی و گزینش دقیق از خوبی یا بدی، چنین رفتارهایی را به عنوان گذران اوقات فراغت و سرگرمی میدانند و سرانجام خود به مزاحمین خیابانی و بزهکاران حرفهای تبدیل میشوند.
ـ کاهش حساسیتها و افزایش بیتفاوتی اجتماعی
نظارت و دفاع از ارزشهای اجتماعی در جوامع گوناگون به یک اندازه نیست. در فرهنگها و جوامع مختلف، افراد تحت تأثیر باورها و ایدئولوژیهای خاص خود و نیز به میزان تعلّق و وابستگی به ارزشهای اجتماعی، در مقابل هنجارشکنان مقاومت میکنند، اما دو عامل سبب کاهش دفاع مردم در حفظ این ارزشها میشود:
1)ـ زمانی که تعلق و وابستگی آنها به این ارزشها کاهش مییابد.
2)ـ زمانی که احساس کنند دفاع آنها تأثیری در حفظ ارزشها ندارد یا هزینة سنگینی به دنبال دارد.
بـا افـزایش مزاحمتهای خیـابـانی، از وابستگی و گرایش اعضای جامعه بـه حفظ ارزشها کاسته میشود و با دیدن کثرت مزاحمتهای خیابانی، افراد نقش خود را در محافظت از ارزشها کمرنگ میبینند. زیرا آنها هر روز شاهد مزاحمتهای متعدد افراد شرور نسبت به زنان هستند و مسأله مزاحمت و آزار به عنوان مسأله روزمره و عادی جامعه درمیآید که مجبور هستند آن را تحمل کنند، مجموع این شرایط وجدان عمومی را نسبت به وقوع ناهنجاریهای اخلاقی، بیتفاوت میکند و صرفاً نوعی تعجب روانی را به جای پافشاری بر سلامت ارزشهای اجتماعی، بر پیکر جامعه تزریق میکند.
اگر امروزه در شهرهای بزرگ در مقابل انبوهی از چشمهای نظارهگر، انواعی از آزارهای خیابانی به نوامیس جامعه صورت میگیرد و گاه پاسخ مناسبی را از مردم دریافت نمیکند، ناشی از نوعی بیتفاوتی اجتماعی در برابر منحرفین است.
ـ ترویج فساد اخلاقی و تبدیل آن به ارزش اجتماعی
«کثرت دعوت به انحراف در ملأعام، قباحت اجتماعی آن را به تدریج زایل مینماید و تهدیدی جدی برای اکتساب ارزشهای اخلاقی نوجوانان میباشد، از سوی دیگر، چه بسا تعدادی از افراد سالم جامعه نیز در چنین شرایطی به انحراف کشیده شوند؛ نتیجه قهری تداوم چنین وضعیتی، هنجارمندی رفتارهای ضداخلاقی و انحراف افراد سالم و آسیبپذیری آنها در مقابل این انحراف و در نهایت گسترش فساد و فحشا و ایجاد خدشه و خلل در بنیانهای خانواده خواهد بود.»[4]
ـ تزلزل ارزشهای اخلاقی
ثبات ارزشهای اخلاقی در جامعه، با وجود انحرافات اخلاقی (از جمله آزارهای خیابانی) ممکن نیست. اگر خیابانهای شهر شاهد بروز مصادیق مختلف آزار خیابانی باشد، معنویت و ارزشهای اخلاقی به تدریج تضعیف میشود و آرامش روحی اعضای جامعه برهم خواهد خورد.
طرح و نقد برخی نظریات تبیین کننده
هرچند برای تبیین این معضل اجتماعی تبیینهای مختلفی ارائه شده است، اما در این نوشتار سه نظریه مطرح میگردد.
1ـ به اعتقاد برخی تحلیلگران مسائل جامعه، منشاء اختلالات اجتماعی نظیر آزارهای خیابانی گذار جامعه از مرحله سنتی به مدرن است. آنها معتقدند که «دگرگونی، تحول، تنش و بحران در ذات جوامعی وجود دارد که به تدریج بازنمادها، موازین و نگرشهای سنتی کارکردهای خویش را از دست میدهند»[5] و تطبیق با دنیای جدید دچار مشکل میشود. «ریشه بسیاری از مسائل اجتماعی و ناهنجاریهای رفتاری در سطوح فردی، جریانها و اقشار اجتماعی، حتی در سطح تعاملات حزبی و سیاسی، ناشی از عدم تعیّن و سیال بودن و طیف گونگی نظام ارزشی در شرایط فعلی جامعه است.»[6] این دسته از محققان اجتماعی، «گذر از جامعه سنتی به مدرن و شبه مدرن» را واقعیتی اجتناب ناپذیر قلمداد کرده و عمده مسائل اجتماعی و تعارضات فردی و گروهی موجود در جامعه را به ماهیت سیالی و گذرایی جامعه نسبت میدهند. جامعهای که با نفوذ ارزشهای جوامع مدرن و تضعیف ارزشهای سنتی، ثبات خود را از دست داده و دچار «وضعیت تثبیت نشده» میباشد.
این تفکر در رویکردی افراطی، ناهنجاریهای موجود را بیش از آنکه هنجارشکنی بداند، «هنجارهای توافق نشده» تلقی میکند، لذا در مواجهة با آن، به جای مجازات متخلّف، راههای دستیابی به وفاق ارزشی را پیشنهاد و تأیید میکند.[7] به طور مثال یکی از تبیینهای مبتنی بر پارادایم «دوران گذار»، مسأله تأخیر سن ازدواج و پیامدهای حاصله است. در این تبیین بیان شده است که موضوع ازدواج در فرهنگ سنتی سه ویژگی عمده داشته که اکنون تغییر کرده است:
1ـ در گذشته، سن ازدواج با سن بلوغ و فشار نیاز جنسی تطابق داشت.
2ـ هرچند ارضای جنسی خارج از قلمرو خانواده به طور رسمی تجویز نمیگردید، اما در فرهنگ عمومی (به ویژه در مورد انحرافات جنسی پسران و مردان) با نوعی تساهل و اغماض همراه بود. همجنس بازی، وجود خانههای فساد و فحشا و محلههای بدنام، ارضای غریزه جنسی را با مشکل جدی مواجه نمیکرد.
3ـ مراعات هنجارهای مربوط به حجاب شرعی شرایط تحریکپذیری جنسی را کاهش میداد.
اما در حال حاضر هرسه ویژگی دستخوش تغییر شده است: اولاً: سن ازدواج به تأخیر افتاد. ثانیاً: مجاری غیررسمی ارضای غریزه جنسی از طریق کنترل رسمی با انسداد بیشتری مواجه شد. ثالثاً: با پیشرفت روز افزون تکنولوژی، عوامل تحریکزای غریزه جنسی امکان کنترل همه جانبه را به شدت کاهش داده است. لذا ما با فاصلهای عمیق بین نظام ارزشی و هنجارهای رسمی و واقعیت جاری مواجه هستیم.[8] در این مثال مسائل اجتماعی از دریچه «دورانگذار» و براساس پارادایم خاصی تبیین شده است که مفروضات و لوازم بیشماری را به دنبال دارد.
در همین موضوع، تناقضات بسیار وجود دارد. به طور نمونه این موضوع که در فرهنگ سنتی با ارضای جنسی خارج از قلمرو خانواده با تساهل برخورد میگردید، به فرض صحت، به معنای گریز از هنجارها و روی آوردن به ناهنجارهای جنسی است، در این صورت این عقیده که ارضای خارج از مجاری رسمی، معضل غریزه جنسی را کاهش میدهد، عین تناقضگویی است، زیرا بروز ناهنجارهای جنسی (نظیر همجنسبازی و محلههای بدنام) به معنی کاهش معضل جنسی نیست، بلکه عین معضل جنسی است. به علاوه افزایش سن ازدواج و انسداد مجاری غیرمشروع ارضای جنسی، ارتباطی با دوران گذار ندارد، بلکه به عوامل خاصی مرتبط است. نکته قابل توجه آنکه عوامل تکنولوژیکی تحریکزا بیشتر شده است که البته این وضعیت نیز از خصوصیات دوران گذار نیست، بلکه از ویژگیهای ذاتی صاحبان تکنولوژی است که در خدمت تخریب فرهنگ کلیه جوامع، به ویژه جوامع اسلامی میباشد.
مطابق این پارادایم علت اساسی، مسائل اجتماعی قرار گرفتن در «مرحلهگذار» است. بر این مبنا، باید روند عبور از مراحل گذار و رسیدن به مقصد، سرعت بگیرد. قهراً در این نظریه، بازگشت به سنت و فرهنگ گذشته جامعه هدف نمیباشد، بلکه رسیدن به هویتی جدید مدنظر است. این هویت ممکن است در نظر برخی افراد کاملاً متمایز از هویت فرهنگی گذشته باشد یا همراه با تغییراتی بنیادین در ارزشها و هنجارهای گذشته، نوعی همخوانی با ارزشهای جدید تلقی شود.
در نقد و بررسی چنین چارهجوییهایی میتوان بیان کرد که اولاً در کیفیت مسائل اجتماعی ایران، اجماع و اتفاق نظری وجود ندارد. به عبارت دیگر، فقدان و تضعیف تعلق به ارزشهای مذهبی به عنوان مسأله اجتماعی مورد اتفاق همگان نیست. عدهای از محققین اظهار داشتهاند که براساس تحقیقات، عدم تعلق به ارزشهای مذهبی یا عدم اذعان به مطلوبیت آنها، مسأله امروز جامعه نیست، بلکه تعارض بین ارزشها و کنشهای برخی از نوجوانان و جوانان، مسأله امروز جامعه است. یعنی جوانان با وجود اینکه ارزشهای مذهبی را ارزش میدانند، اما درعمل خلاف آن را مرتکب میشوند، لذا باید به دنبال این مسأله بود که چه عواملی باعث مسکوت گذاردن ارزشهای مذهبی و عدم تأثیر ارزشها در رفتار نوجوانان و جوانان شده است.[9]
ثانیاً علاج آسیب فرهنگی از طریق انفعال فرهنگی نه تنها درمان آن نیست، بلکه مرض را تشدید میکند. پذیرش «دوران گذار» صرفاً ناظر به پیشرفت تکنولوژی و توسعه نیست، بلکه به طور ضمنی و گاه آشکارا، انفعال در مقابل ارزشها و فرهنگ غیرمادی مغرب زمین را به دنبال دارد. چنین نگاهی به جای احیای فرهنگ خودی، زمینه فسخ و امحای آن را پرورش میدهد.
2ـ برخی از کارشناسان مسائل اجتماعی بر این باور هستند که چون روابط سالم و طبیعی بین دختر و پسر را تحمل نمیکنیم و فاصلهای افراطی میان زنان و مردان ایجاد کردهایم، لذا شاهد پیامدهایی در قالب آزارهای خیابانی هستیم.[10] برخی با نگاه تاریخی به مسأله، بیان میکنند که رویکرد تاریخی ما در روابط زن و مرد ناشی از افراط و تفریط بوده و زنان به عنوان موجودات ثانویه انگاشته میشوند که برآورندة خواستههای مردان هستند. این رویکرد افراطی، زمینهساز چنین مزاحمتهایی شده است. برخی نیز معتقدند که حیطه روابط دختر و پسر به شکل درست مورد بحث قرار نگرفته است، لذا جوانان یا به لاابالیگری روی میآورند یا به سمت اعتیاد و پرخاشگری گرایش مییابند. آنها با تأکید بر این نکته که یکی از علل تفاوتهای جنسی، شناخت یکدیگر برای ازدواج است و با توجه به اینکه شناخت دختر و پسر، نیازمند کنترل و نظارت است، خواستار تعیین حیطههای روابط دختر و پسر جهت شناخت هر چه بیشتر از یکدیگر میباشند.[11]
در این تحلیل، ضمن تأکید بر محدودیت روابط دختر و پسر، لجام گسیختگی این روابط را عامل لاابالیگری میشمارد. شناخت دختر و پسر برای ازدواج قطعاً مبتنی بر ایجاد روابط سالم فیمابین است، اما چگونه میتوان این روابط سالم را تعریف کرد؟ اگر بتوانیم این روابط را نهادینه کنیم و از سوی دیگر، انزجار اجتماعی را از روابط نامشروع تقویت نمائیم، در آن صورت میتوان به ایده فوق نزدیک شد.
صرفِنظر از روابط انسانی که در سنت و فرهنگ تاریخی جامعه ما وجود دارد، بسیاری از خانوادهها میتوانند بهترین نوع این روابط را ترسیم کنند، اما با توجه به توسعه روابط اجتماعی (از سطح محلی به ملّی و فراملّی) و قالبهای جدیدی که در این روابط پدید آمده است، تأکیدی بر انحصار قالب رفتار، نظیر ازدواج با شیوة وساطت نمیشود و شیوة آشنایی دختر و پسر منحصر به قالب خانواده نیست، زیرا حرکت جامعه و تاریخ، قالبهای گوناگون و جدیدی را فراروی آدمیان قرار میدهد، مهم این است که چه صورتی را بر اندام این قالبها میپوشانیم. از هر مقولهای که برای تأمین معادله شناخت دختر و پسر استفاده شود، شکل و صورت آن نمیتواند بدون چارچوب معینی باشد.
در پاسخ به این ایده که فاصله زن و مرد در جامعه یا وجود پیشینه افراطی این فاصله در تاریخ جامعه ما، زمینهساز آزارهای خیابانی است، ضرورت دارد که گذشتة فرهنگی جامعه را مرور نمود. آیا آزارهای خیابانی در سنت و فرهنگ این مرز و بوم وجود داشته است؟!
به اعتراف محققان مغرب زمین، امروزه در این جوامع روابط بین زن و مرد در محیطهای کاری به گونهای است که اغلب به روابط جنسی میانجامد، به همین جهت مراکز کار و ادارات از جذابیت خاصی (برای مردان مزاحم) برخوردار است.[12] بسیار اتفاق میافتد که مزاحمت جنسی و تن دادن به آن، در دنیای غرب، وسیلهای برای ارتقای شغلی، عدم تنزل به مقام پائینتر یا عدم اخراج از محیط کار باشد. طبق یک آزمایش تصادفی در ایالات متحده آمریکا، 42 درصد از 000/10 آزمودنی، در محل کار خود مورد مزاحمت جنسی قرار میگیرند.[13]
مدل علّی تبیین آزارهای خیابانی
آزار خیابانی همانند هر انحراف دیگری، از شرایط فردی، خانوادگی و اجتماعی متأثر میباشد. سؤال این است که چه ویژگیهای روانی در فرد، او را وادار به آزار خیابانی میکند؟ محیط اجتماعی و جامعه چگونه انگیزة آزار خیابانی را در فرد پدید میآورد؟
مدلی که این تحقیق در تبیین آزار خیابانی برگزیده است، مبتنی بر عوامل متعدد روانشناختی و جامعهشناختی است. آزار خیابانی رفتاری است که فرد در میان انبوهی از زمینههای غریزی و تربیتی یاد میگیرد و زمینههای اجتماعی بستر آن را فراهم میکند.
با تأکید بر نقش محوری شخصیت انسان و قدرت گزینش او در عرصه رفتار و کنش، به دنبال عوامل و زمینههای روانی و اجتماعی آزارخیابانی، نخست از زمینههای فردی و روانی و در مرحله دوم از زمینههای خانوادگی و در پایان این بخش، از عوامل اجتماعی آن بحث خواهد شد.
تکثر عوامل مختلف بزهکاریهای جنسی نباید، مانع نگاه سیستمی و ساختاری شود؛ زیرا در غیر این صورت مبارزه با عوامل مؤثر غیرممکن خواهد بود. به عبارت روشنتر، در میان عوامل و زمینههای اجتماعی آزارخیابانی و سایر بزهکاریها، نوعی رابطه علّی وجود دارد، به طوری که مجموعه عوامل فوق، پیوسته و سیستمی است، به همان صورت که سایر زمینههای فردی و خانوادگی را باید در این سیستم به صورت یکپارچه ملاحظه کرد.
1)ـ زمینههای فردی
روانشناسان در تبیین رفتار فردی رویکردهای متفاوتی را نشان دادهاند. در رویکرد نیاز و انگیزه، رفتار آدمی به منزله بازتابی از نیازهای زیربنایی او ارزیابی میشود. جهت رفتار و شدت آن، در نظریههای نیاز، تحت تأثیر ماهیت و الگوی نیاز قرار دارد. نیازها بر انگیزههای افراد تأثیر گذاشته و انگیزههای رفتار را ایجاد میکند. عنصر فشار خارجی هم برانگیزش مؤثر است، یعنی تحریک خارجی باعث پیدایش میل به دستیابی یا اجتناب از چیزی میشود.[14]
همچنین «ارزش مشوق» از عواملی است که در ایجاد انگیزش و تعیّن رفتار مؤثر است. ارزش مشوق، توانایی یک عمل، در ارضای نیاز فرد است. به عبارت دیگر «ارزش مشوق، نوعی برآورد شخصی از این موضوع است که یک عمل چقدر به آن نیاز مرتبط است.»[15]
مهمترین نیازی که آزار جنسی و آزار خیابانی را شکل میدهد، معمولاً نیاز جنسی است. نیاز جنسی مانند هر نیاز غریزی، صرفاً اشباع خود را طلب میکند و چگونگی ارضای این نیاز را به آدمی نمیآموزد. از سوی دیگر عوامل تحریکزای خارجی (فشار) با برآوردی که فرد از میزان ارتباط رفتار خاص با نیاز جنسی خود دارد (ارزش مشوق) سبب پیدایش انگیزش و تعیّن رفتار جنسی خاص میشود. به عبارت صریحتر، جوان، تحت تأثیر نیاز جنسی، ممکن است بدون توجه به ضرورت همگام بودن نیازها و رفتارها، در اثر تجربهای که از عوامل تحریکزای خارجی دارد، با مشاهده جنس مؤنث در خیابان، گمان کند مزاحمت جنسی میتواند نیاز او را، هرچند ناقص و با احتمال خطر برآورده نماید.
علاوه بر نیاز جنسی، نیازهای دیگری هم در انسان وجود دارد که میتواند نیاز جنسی را تقویـت کرده و در تعیّنبخشی آزار خیـابانی مؤثر باشد. مثلاً انسان نیـاز به توجه، احترام و محبت دیگران دارد. اگر فرد در محیط خانواده، جز تحقیر و سرزنش نبیند، این نیازها اشباع نشده است، لذا هر زمان زمینهای برای بروز آنها فراهم شود، ممکن است به شکل افراطی ظاهر شود. احساس تنهائی و ضعف در دوستیابی، نقیصهای است که گاه در شکلهای نابهنجار مثل آزار خیابانی جبران میشود.
مطابق برخی از نظریههای یادگیری اجتماعی، در شرطی شدن رفتار، تجربه مستقیم فرد لازم نیست، بلکه با مشاهده میتوان این پاسخها را فرا گرفت. همچنین انتظارات مطلوب یا نامطلوب فرد، بر اعمال و احساسات او، تأثیر شدیدی دارد.[16] در مسأله آزار خیابانی، مشاهده مستقیم یا غیرمستقیم رفتار کسانی که به شکلهای مختلف اقدام به آزار خیابانی میکنند، نوعی یادگیری را در ارضای نیاز جنسی به همراه دارد.
از نظر «مازلو»، بالاترین نیاز در سلسله مراتب نیازها، نیاز به خودشکوفایی است. هر انسانی، میل به خودشکوفایی دارد. این میل، وسیله قرار نمیگیرد، بلکه برخلاف بسیاری از نیازهای دیگر، هدف است، تا فرد به کمال مطلوب دست یابد، کسانی که در اثر موانعی، به احساس و نیاز خودشکوفایی نرسند، در واقع در کسب هویت انسانی با چالش مواجه میشوند. پوچی، بیهویتی، لذتگرایی مفرط و دیگر آسیبهای روانی و اجتماعی، از عدم اشباع نیاز به خودشکوفایی واقعی سرچشمه میگیرد.
در ادبیات دینی توجه ویژهای به شناخت قدر و قیمت «خود» و خودشکوفایی شده است، به طوری که پی بردن به شرافت گوهر خویش، مایه حفظ آن از دنائت و پستی شهوت میشود.
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) میفرمایند:«خدا رحمت کند کسی را که قدر خود را بشناسد و از مرز خود تجاوز ننماید.»[17] و «هرکس به ارزش خویش ناآگاه باشد، غیر از خود هر ارزش دیگری را هم نادیده میگیرد.»[18]
مطابق این دو روایت، شناخت قدر و قیمت خویش، مایه حفظ شخصیت و عدم تجاوز از مرز خویش است، و عدم شناخت از جایگاه و ارزش خود سبب انحطاط و تجاوز به دیگران است.
خودشکوفایی به معنی حقیقی کلمه و شناخت قدر و جایگاه خویش در هستی، پیامدهای بسیار مهم و پرفایدهای را به دنبال دارد. حضرت امیرالمؤمنین (ع) در این مورد میفرمایند: «من عرف شرف معناه صانه عن دنائة شهوته و زورمناه»،[19] «هرکس شرافت گوهر خویش را درک کند، آن را از پستی شهوترانی و فریب آرزو نگه میدارد.»
یـکـی از زمـینـههای مهـم آزارهـای خـیابـانـی کـه در راسـتـای مـوضـوع خودشکوفایی است، ضعف فرهنگی مزاحمین خیابانی است. یعنی احساسات، عواطف، افکار و ارزشهای این افراد در اثر نشناختن جایگاه انسانی و ارزشی خود، در سطحی ابتدایی و گاه غیرانسانی شکل گرفته و باقی مانده است. فقر و بیکاری هم اگرچه در گرایش این افراد به بزهکاری مؤثر است، اما متغیر اصلی و مستقل نیست.
از دیگر زمینههای مؤثر روانی در خصوص آزار خیابانی بلوغ زودرس، عدم نظارت والدین، اظهار قدرت و رشد یافتگی جنسی، عدم توانایی جنسی و ارضای نادرست آن، احساس رهایی و آزادی مطلق و… است. گاه زمینههای روانی در فرد بزهدیده نیز وجود دارد که از جمله آنها تمکین و رضایت در مصاحبت با جنس مخالف و التذاذ در قالب شوخی، طنز و… میباشد که میتواند مقدمه رفتارهایی گردد که موافق نظر بزهدیده نیست. آشنائیهای قبلی، خلوت نشینیها، مسافرت و سیروسیاحتها به احتمال زیاد به خشونتهای جنسی میانجامد.[20]
2)ـ زمینههای خانوادگی
اگر خانواده به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی که در ایجاد و شکلدهی هویت فرزندان مؤثر است، نقش فعال خود را از دست بدهد، باید منتظر عواقب سوء اخلاقی و حتی بحران هویتی فرزندان بود. در جامعه معاصر، عوامل متعددی وجود دارند که چنین نقشی را از خانواده سلب کرده یا تضعیف میکنند. تلویزیون در درون خانواده، به عنوان یک عامل بدیل، شبانهروز درجامعهپذیری کودکان و نوجوانان نقش ایفا میکند. شبکههای ماهوارهای، نوارهای ویدئویی، سینما و غیره نقش نظارتی خانواده را در معرض تزلزل قرار میدهند.
بـه طـور کلی بـرخی از عوامـل مؤثـر خانـوادگی در گـرایش فـرد بـه رفتـارهای ضد اجتماعی نظیر آزار خیابانی عبارتند از:
ـ عدم آگاهی نسبت به انتقال ارزشها
مراعات حالات روحی و روانی فرزندان در سنین مختلف، نیازمند شیوههای تربیتی خاصی است تا فرزندان به تدریج با ارزشها آشنا شوند. آشنانبودن خانوادهها با چنین فرآیندی، سبب افراط و تفریطهای تربیتی میشود.
ـ بیتفاوتی و سهلانگاری در تربیت فرزندان
برخی خانوادههای اهل دانش و فرهنگ، از فرزندان خود غفلت میکنند یا اهمیتی برای ابعاد مختلف تربیتی قائل نمیشوند یا اهل مسامحه و سهلانگاری میباشند. چنین روحیهای میتواند فرزندان را در دام صیادان حرفهای در عرصه اخلاق و فرهنگ قرار دهد.
ـ عدم اعتقاد به ارزشهای مطلوب
برخی از خانوادهها، هیچ اعتقادی به ارزشهای اسلامی و انسانی ندارند و منشأ انتقال ضد ارزشها به فرزندان میباشند. زمانی که پدر خانواده بزهکار است و دچار انواع مزاحمتها و آزارهای جنسی است، بدون تردید فرزندی همانند خود را پرورش میدهد. وجود سابقه بزهکاری درمیان اعضای خانواده، میتواند عامل یادگیری سایر اعضای خانواده باشد.
ـ اشتغالات زیاد والدین
متأسفانه در برخی از خانوادهها، تربیت و نظارت بر فرزندان جزء اشتغالات والدین نمیباشد، در نتیجه با کوتاهی والدین در انجام این وظیفه، دیگران این نقش را ایفا میکنند.
ـ اختلافات خانوادگی
اختلافات، مشاجرات، نزاع و درگیری در خانواده، امنیت و آرامش فرزندان را سلب میکنـد. سـلب امنیـت موجب میشـود تا برای فـرار از ایـن آزارهای روانـی و تخلیه عقدههای حقارت، به جایگزینهای نامناسب نظیر دوستان ناسالم، گروههای نابهنجار، فیلمهای ضداخلاقی و … روی آورند و خرده فرهنگ بزهکاری را بپذیرند.
ـ تبعیض در تربیت
برخی خانوادهها در تربیت جنسی کودکان، بین فرزندان دختر و پسر تفاوت قائلند و به تربیت جنسی پسران، کمتر اهمیت میدهند و نظارت آنان بر رفتار جنسی پسران، کمتر یا مغفول است. چنین نگرش تبعیض آمیز تربیتی، موجب میشود تا فرزندان ذکور در خارج از خانه، از کنترل والدین به دور باشند. بسیاری از این عوامل میتواند زمینة ناهنجاری و آزارخیابانی مردان علیه زنان را فراهم کند.
3)ـ زمینههای اجتماعی
آزار خیابانی آسیبهایی مبتنی بر جنسیت است که در خیابان، شهر و در متن جامعه بر فـرد بزهدیده (عمدتاً زنـان) وارد میشود. اما ایـن آسیب علیرغم میل فـرد بزهدیده، چگونه در فضای عمومی مجال ظهور و بروز مییابد؟! بدون تردید عوامل و زمینههایی در متن جامعه حضور دارند که بستر رخدادها و رفتارها را فراهم میکند. برخی از این زمینههای اجتماعی عبارتند از:
ـ تهاجم فرهنگی
یکی از مشکلات فرهنگی معاصر، تبلیغات ویرانگری است که مسخ کنندة فرهنگها میباشد. در اینجا تبلیغ و تغییر فرهنگی با مقولات سیاسی و به خصوص اقتصادی گره میخورد و هویت جدیدی مییابد. تغییر فرهنگ در این وضعیت، با الگوی سلطهگری عجین شده و خصیصه توسعهطلبی فرهنگی را به همراه دارد.[21]
تهاجم فرهنگی از جهت کمیت و کیفیت برنامهها قابل توجه است. به عنوان مثال براساس آمارهای 10 سال گذشته، وزارت دفاع آمریکا در سراسر جهان دارای یک شبکه با 38 فرستنده تلویزیونی و 20 فرستنده رادیویی بوده است و به اعتراف فیلیپ کومبس، معاون اسبق وزیر کشور آمریکا، تعداد پیامگیران خارجی نسبت به شنوندگان آمریکایی خارج از کشور، بیست به یک درحال افزایش است. ضمن آنکه آژانس اطلاعات ایالات متحده (اوسیا) نیز برای پیامگیران خارجی پیام میدهد. صدای آمریکا، بازوی رادیویی اوسیا، برای پیامگیر خارجی، با وسعتی ناشناخته پیام میفرستد.[22] امواج الکترونیکی با تصاعدی شبیه تصاعد هندسی در حال افزایش است. شرکتهای الکترونیکی بزرگی مثل سی.بی.اس و ان.بی.سی و ای.بی.سی به طور سرسامآوری بخشهای مختلف جهان را تحت پوشش اطلاعات و پیامرسانی خود دارد. الگوهایی که این امواج برای جوامع مختلف به ویژه جوامع اسلامی ترسیم میکنند، میتواند زوال آنها را به آسانی ممکن کند. «خطاها و شکستها در کشاورزی و صنعت، حتی اگر فاجعه آمیز باشند، باز جبران پذیرند. الگوهای فرهنگی، وقتی مستقر شدند، به شکل پایانناپذیری پایدار میمانند.»[23]هربرت شیلر به عنوان اندیشمند منتقد جامعه آمریکا صریحاً اعلام میدارد که همانندسازی فرهنگی در ایالات متحده سالها است که به اجرا در آمده و اینک سراسر جهان را تهدید میکند.[24]
تهاجم رسانهای به دو بخش خارجی و داخلی تقسیم میشود، هرچند منشاء تهاجم از داخل همان مراکز قدرت جهانی هستند. چاپ و توزیع انواع مطبوعات انحرافی در زمینه داستانپردازی ضداخلاقی، تولید و توزیع نوارها و دیسکتها و سیدیهای مبتذل و ضداخلاقی که از مجاری خاصی در دسترس جوانان قرار میگیرد، یکی از ریشههای مهم بزهکاری و آزار خیابانی است. حتی فیلمهایی که از تلویزیون پخش میشود و بسیاری از آنها سوژههای جنسی را در قالبی غیرمطلوب به نمایش میگذارند، در فـرهنگسـازی مسائل جنسی مؤثـرند، در حـالی که بسیـاری از جوانـان بـه جهت مشکلات شغلی، تحصیلی و بالارفتن سن ازدواج، قادر به تشکیل خانواده نمیباشند.
ـ آرایش و عملکرد سازمانها و نهادهای فرهنگی
همانطور که تهاجم فرهنگی، برنامهای کلان و پیچیده و با مدیریتی پویا است، مقابله نیز باید متناسب و متناظر با آن باشد. لذا نخستین سنگر و پایگاه که مورد این تهاجم واقع میشود، سازمانها و نهادهای فرهنگی و غیر فرهنگی است. اگر تهاجم کارساز شود، فقط به توانایی مهاجم مربوط نمیشود، بلکه عدم توانایی تهاجم شده را در مقابله نشان میدهد. بدون تردید وجود مزاحمتهای خیابانی و سایر بزهکاریها و مصادیق خشونت علیه زنان نشان میدهد که تهاجم صورت گرفته و کارساز بوده که این وضعیت میتواند حاکی از ضعف کارکردی نهادها و دستگاههای فرهنگی در زمینه مسائل فرهنگی باشد.
ـ خرده فرهنگهای معارض
«در این زمان، خرده فرهنگهای معارض به عنوان عکسالعملی در برابر فرهنگ مسلط جامعه، به صورت پدیدهای اجتماعی مطرح شده است. خرده فرهنگهایی که سنـتگریزی، احسـاس تنهایی، بیـگانگی اجتماعی و کاهش گرایشهای مذهبی و اخلاقی از ویژگیهای آن است و مظاهر این خرده فرهنگها به صورت رفتـارهای انحرافی نظیر رابطه نـامشروع دختـر و پسر، پـارتیهای شبانه، بدلباسی، بیحجابی و… در سطح جامعه نمایان است.»[25]
زنان و دختران خیابانی با آرایشها و پوششهای نامناسب و متنوع، زمینه تحریک احساسات و بروز بزهکاری را فراهم میکنند و متأسفانه سبک و شیوه زندگی آنان از سوی برخی از دختران در ملأعام و مجامع عمومی تقلید شده و زمینهساز آزارهای خیابانی گردیده است.
ـ گروههای مرجع و عملکرد نخبگان
چگونگی عملکرد اخلاقی و پایبندی نوجوانان و جوانان به ارزشهای مذهبی تحت تأثیر تعلقی است که آنها به گروه مرجع خود دارند. هرگاه گروه مرجع، ارزشهای دنیاگرایانه و لذتطلبانه را دنبال کنند، به تبع آنها، افراد هم علیرغم گرایش مثبت به ارزشهای مذهبی، در عمل رفتارهایی مغایر با ارزشها را انجام میدهند.
میزان تعهد و پایبندی نخبگان به ارزشهای دینی و پرهیز آنها از هر نوع کجروی، در گرایش و پایبندی جوانان و نوجوانان به این ارزشها تأثیر مثبت و مستقیمی دارد. اگر گرایشها و ارزشهای مدیران، نخبگان و حاکمان، تغییر کند، گرایشهای اجتماعی را به دنبال خود میکشاند. به تعبیر امیرالمؤمنین علی (ع): «اذا تغیّرت نیّة السلطان تغیّر الزمان»،[26] «هرگاه نیت سلطان تغییر کند، زمانه دگرگون میشود.» مطابق روایت فوق، نخبگان حاکم در سطوح مختلف فرهنگی و مدیریتی به جهت مباشرت و معاشرت با امور مردم، هر تصمیم آنها، در فرهنگسازی جامعه اثرگذار است. گریز و دلزدگی از ارزشهای دینی، گاه مستند به دوگانگی نخبگان حاکم در گفتار و رفتارشان است.
ـ نابرابری طبقاتی
وجود تبعیض، عدم توزیع عادلانه منزلت اجتماعی و ثروت، برخی را در فقر و تنگدستی و عدهای را در ثروتهای بادآورده فرو برده است. این وضعیت، امید جوانان را در دستیابی به جایگاه مناسب و شایسته، تأمین و تشکیل زندگی مناسب سلب میکند. در چنین شرایطی، افراد به انگیزههای متفاوت هنجارها و قواعد اجتماعی را زیر پا میگذارند که میتواند منجر به بروز انواع انحرافات نظیر مزاحمت خیابانی شود.
ـ نقش دوستان و همسالان
یکی از نیازهای نوجوانان و جوانان، وابستگی و تعلق به دیگران است. این نیاز در فرآیند اشباع، فرد را به همانندسازی سوق میدهد. بخشی از این نیاز، توسط گروه دوستان و همسالان تأمین میگردد، بدیننحو که آنها از یکسو تحت تأثیر غریزه جنسی و از سوی دیگر تجربه آزار خیابانی، دوست خود را در یک فضای پرهیجان، جذاب و شاد به سوی بزهکارهای جنسی از جمله مزاحمتهای خیابانی میکشانند.
ـ تصاویر نادرست از آزار خیابانی
برخی نوجوانان و جوانان مزاحم، این عمل را نوعی تسلط و قدرت مردانه میدانند و آن را از خصوصیات دورة جوانی میشمارند و گاه این عمل را صرفاً نوعی تفنّن و تفریح قابل دسترس تلقی میکنند. آنها این تصاویر نادرست را برای توجیه رفتار خود که در واقع از انگیزههای دیگری برانگیخته شده است، بکار میبرند.
ـ کتمان مزاحمتها
یکی از زمینههای ایجاد و تشدید آزارهای خیابانی، کتمان مزاحمتها از ناحیه فرد بزهدیده است. گاه برخی زنان که در خیابان، پارک، محیط آموزشی و مجامع عمومی دیگر مورد تعرض و آزار قرار میگیرند، به دلیل برخی مسائل فرهنگی، از جمله ترس از آبرو و حیثیت خود، آن را کتمان کرده و به اطلاع خانواده و مراجع قضایی نمیرسانند. این پدیده، جسارت مزاحمین را در تکرار آزار به دنبال دارد.
یکی از زمینههای کتمان مزاحمت، این نگرش عرفی است که تمام زنان آزار دیده زمینه سودجوئی مزاحمان را فراهم میکنند و کوتاهیها و تقصیرها متوجه آنها است. به نظر میرسد این پیشفرض فرهنگی متأثر از پیشینه فرهنگی و سنتی است. زیرا در زمان گذشته مزاحمتها متوجه کسانی بود که خود زمینه بزهکاری را ایجاد میکردند، اما امروزه مسأله تغییر کرده است. خطر مزاحمت، به بانوان با حجاب جامعه هم سرایت کرده است.
ـ بیتفاوتی در مقابل بروز آزارهای خیابانی
بیتفاوتی در مقابل آزار و اذیتهای خیابانی و عدم نقش نظارتی و فشار اجتماعی علیه بزهکاران، یکی از زمینههای تشدید این معضل است.
کاهش نظارت اجتماعی میتواند علل مختلفی داشته باشد؛ به طور نمونه ممکن است، فردی که میخواهد تذکر اخلاقی بدهد احتمال دهد از سوی افراد مزاحم مورد فحاشی، ضرب و شتم، تهدید و درگیری فیزیکی قرار گیرد. از سوی دیگر ممکن است مجبور شوند که در مراجع قضایی پاسخگو باشند.
برای رفع بیتفاوتیها، باید در فرهنگ عمومی وجوب شرعی نهی از منکر و اهمیت و فوائد آن و نیز آسیبهای ترک آن به شکلهای مختلف بازگو شود. از سوی دیگر نوع برخورد مراجع قضایی در مقابل بزهکارانی که علیه مردم مدافع موضع میگیرند و نیز در برابر کسانی که نهی از منکر کردهاند، بسیار مهم است. از جهت سوم، باید احساسات و عواطف اجتماعی را حول محور الزامات انسانی و ایمانی گرم نگه داشت، زیرا روابط گرم و احساس تعلق به یکدیگر پایه نظم اجتماعی است، به گونهای که کموکیف نظم و اخلاق اجتماعی در گرو روابط عاطفی است، لذا هرچه روابط با یکدیگر به سردی گراید، به همان نسبت اعتماد اجتماعی و نظم و تعهد اجتماعی تضعیف میشود.[27]
راهکارهای مقابله با آزار خیابانی
ـ بسیج عمومی و احیای غیرت اسلامی
وقتی نیروی انتظامی به جهت کثرت و شیوع مزاحمتها نتواند به طور کامل پاسخگو باشد، بسیج عمومی میتواند فرهنگ موجود را تحت تأثیر قرار دهد. نقطه شروع این بسیج همگانی، زنده کردن غیرت و حمیّت اسلامی است که ریشهای عمیق در تاریخ و فرهنگ مسلمانان دارد و میتواند بیتفاوتیها را کاهش دهد.
ـ امر به معروف و نهی از منکر
«ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر»،[28] «باید برخی از شما (مردم را) به خیر و صلاح دعوت کنند.» علم و آگاهی به «خیر»، از دعوت به خیر متفاوت است. علم و آگاهی، یکبار اتفاق میافتد، اما تعبیر «یدعون الی الخیر» نشانه استمرار فرهنگسازی خیرات و نیکیها در جامعه است. به تعبیر علامه طباطبائی(ره)، اگر آگاهی نسبت به خیر و معروف تکرار نشود (معروف عمل نگردد)، استمرار نخواهد یافت، لذا جامعه شایسته، باید سرمایه علم مفید و عمل صالح را حفظ کند.[29]
در ادامه این آیه میفرماید: «و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر». بعد از مرحله دعوت به خیر و تغییر فرهنگ عمومی باید به وسیله امر به معروف و نهی از منکر به تعمیق و محافظت از فرهنگ اقدام نمود. احیای امر به معروف و نهی از منکر باعث به حاشیه راندن اشرار و بزهکاران میشود و ترک این اصل، اشرار را بر امور مؤمنین مسلط میکند.[30]
ـ کارآمدی سیستم قضایی
علاوه بر قوانین مربوط به حدود و دیات که درصدد ایجاد نظم و کنترل اجتماعی است، در بخش تعزیرات هم قانونگذار در ماده 619 قوانین مجازات اسلامی، مجازات مربوط به مزاحمت خیابانی را تا 74 ضربه شلاق و دو تا شش ماه حبس تعزیری تعیین کرده است.
در برخی موارد هنگام برخورد مردم با مزاحمین خیابانی حرکات ناشایست و گستاخانه نظیر بکارگیری الفاظ رکیک، زشت، درگیری فیزیکی ایجاد میشود که ضروری است زمینه نهی از منکر از سوی حکومت به طور قانونی فراهم شود تا دفاع از حریم جامعه به همراه حفاظت از حقوق شهروندان، سیستم قضائی را کارآمدتر کند.
محروم کردن فرد مزاحم از حقوق اجتماعی، به تناسب نوع مزاحمتهای خیابانی توسط وی، میتواند ضمن اجرای مجازات، در پیشگیری از وقوع موارد مشابه در جامعه مؤثر باشد.
ـ همسو نمودن ساختارهای اجتماعی با ارزشها و متمرکز نمودن مراکزمبارزه با منکرات
پراکندگی مجموعة عوامل و مراکز مؤثر فرهنگی و اجتماعی که گاه مستقل عمل میکنند، مسیر برخورد با منکرات اجتماعی را از ابعاد مختلف مخدوش میکند و وحدت رویه در زمینه سیاستگذاریها و شیوههای مقابله را سلب میکند. اختلافات نظری یا سلیقهای یک بخش با بخش دیگر نیز میتواند روند کلی سیستم را کند میکند و نظارت و پرسشگری مسئولانه بخشهای مختلف را از بین ببرد. بنابراین ضروری است تا در زمینه منکرات اجتماعی (پیشگیری، مقابله و درمان) سیستم منظمی بوجود آید.
ـ فرهنگسازی رسانهای
به اعتقاد صاحبنظران ارتباطات، مطبوعات و تلویزیون در ایجاد و حفظ عفت عمومی و احیای روحیه دفاع از ارزشها و مقابله با بزهکاران، نقش مؤثری دارند.
لزوم تغییر نگرش به سوی آنچه که بایسته است، مهمترین رسالت رسانهای است. ضروری است برای تغییر نگرشها در مسأله آزار خیابانی با استفاده از رسانههای جمعی به موارد ذیل توجه نمود:
مخاطبان رسانه میتواند شامل عموم مردم، افراد بزهدیده و مزاحمین باشد. در هر صورت به اقتضای مخاطب، شیوه تغییر نگرش متفاوت است. برای تغییر نگرش افراد مزاحم و بزهکار، باید ماهیت زشت عمل و پیامدهای مختلف خانوادگی، هویتی و دینی در قالب هنر ارائه شود. در مورد زنان بزهدیده باید اطلاعاتی درباره خطرات رفتارهای انفعالی و پذیرش مزاحمت، پیامدهای عدم اطلاع به خانواده و مراکز قانونی و شیوههای نجات ارائه شود. تغییر نگرش مردم باید درباره قباحت این رفتار، وظیفه عمومی جامعه در حراست محیط از آلودگیهای اخلاقی و ضرورت فریضه امر به معروف و نهی از منکر باشد.
نگرش مردم در مورد دختری که امداد میجوید، باید تغییر کند و او را باید زن مسلمان بیپناهی بدانند که از مردم استمداد میجوید.
کتمان مزاحمتها از سوی بانوان باید در دستور کار قرار گیرد و از آن به عنوان زمینههای تشدید آزارها یاد شود. این موضوع آموزش داده شود که گزارش مزاحمت به خانواده یا مراجع قانونی عیب نیست، بلکه رفع عیب است.
ـ نظارت خانواده بر رفتار فرزندان
نظارت خانواده بر رفتار جوانان و کنترل مشفقانة آنها میتواند مسیر درست زندگی را به جوانان نشان دهد. ابراز مهر و عطوفت و پرکردن فضای خالی تعلقات جوانان به وسیله مهرورزی و شخصیت دادن به فرزندان، کنترل گرایشهای جنسی دختر و پسر و آموزش آداب و سنن در رفتار با جنس مخالف، میتواند پیشگیری خوبی را به عمل آورد.
ـ خویشتنداری نخبگان
عملکرد نخبگان در تولید، نشر و تعمیق فرهنگ، رابطه مستقیمی با گرایش اجتماعی جوانان به سوی ارزشها دارد. افزایش رغبت نخبگان به ثروت، منزلت و رقابت در کسب امتیازات مادی، برای آن دسته از جوانانی که از مزایای تحصیل، تخصص و تعهد بهرهای ندارند، ارمغانی جز شهوترانی و بزهکاری نخواهد داشت. به ویژه آنکه گرایشهای مادی نخبگان به وسیله ایدئولوژی خاصی توجیه و پشتیبانی میشود. بنابراین، نخبگان باید خود را هرچه بیشتر با سطوح متوسط جامعه همخوان کنند.
ـ رعایت هنجارهای اجتماعی
بسیاری از آزارهای خیابانی، با نقش فرد مورد تهاجم، قابل دفع است. کسانی که با ترس و انفعال، با مسأله برخورد کردهاند، بیشتر مورد آزار قرار گرفتهاند. لذا باید برخی از راهکارها در سطح فردی مورد توجه قرار گیرد:
ـ پرهیز از دوستی با افراد ناشناس و عدم مجالست با افراد و خانوادههای بیبندوبار؛
ـ رعایت احتیاط در استفاده از وسایل نقلیه، (در فرض مشکوک بودن در حد امکان از سوار شدن پرهیز شود)؛
ـ رعایت حجاب و متانت در گفتار و رفتار برای جلوگیری از سودجویی جنسی؛
ـ اطلاع خانواده و مراکز قضایی در صورت بروز آزارهای جنسی؛
ـ دفاع فردی در مقابل مزاحمان و تسلیم نشدن در برابر اصرار آنها؛
هر قدر روح ترس و تسلیم در برابر آزارهای خیابانی بیشتر حاکم شود، طمع افراد شرور در اقدام وقیحانه آنها بیشتر میشود.