Mehdi Afsharzadeh
Mehdi Afsharzadeh
خواندن ۳۴ دقیقه·۴ سال پیش

تکثر خشونت در آزارهای خیابانی

بی‌تردید یکی از تجربه‌های تلخ تاریخ، ظلم و ستم بر حقوق و امنیت زنان است، از جمله، تهدید امنیت آنها در بیرون از منزل و آسیب‌هایی که به اقتضای شرایط روحی و جسمی بر ایشان وارد می‌شود.
آزارهای خیابانی پدیده شومی است که در sطح جهان قربانیان فراوانی دارد و امروزه یکی از دغدغه‌های قابل توجه کارشناسان مسائل اجتماعی و مدیران جامعه می‌باشد، به طوری که با رویکردهای متفاوتی این مسئله را تبیین نموده‌اند.
تحلیل‌گران اجتماعی با توجه به آسیب‌های فردی و اجتماعی آزارهای خیابانی و تکثّر روزافزون و متنوع آن، ضرورت طرح، بررسی و برنامه‌ریزی در مواجهه با آن را بیان می‌کنند. ترس و ناامنی، فشارهای روانی، مخدوش شدن شخصیت و کاهش مشـارکت اجتماعی زنـان کمترین پیـامد آزارهای خیـابانی است که جبرانش نیـازمند هزینه‌های مالی و انسانی سنگینی است. بدین لحاظ جهت بررسی علمی این موضوع، در آغاز مفهوم آزار خیابانی تعریف و تحدید می‌شود.
تعریف آزار خیابانی
دو واژه آزار خیابانی و آزار جنسی از جهت مفهوم و مصداق بسیار به هم نزدیک می‌باشند.
«آزار جنسـی»، مفهومی روان‎شنـاختی اسـت و نـاظر به رفتـاری لذت‎جویانه از سوی جنس مخالف (مردان) است که رنج و اذیتی را بر طرف مقابل (زنان) تحمیل می‎کند.
سازمان بهداشت جهانی در قطعنامه خشونت علیه زنان، آزار جنسی را چنین تعریف کرده است: «هر نوع رفتار خشن و وابسته به جنسیت که موجب آسیب جسمی، روانی یا رنج زنان می‌شود، چنین رفتاری می‎تواند با استفاده از تهدید، اجبار یا سلب مطلق اختیار و آزادی در جمع یا خفا رخ دهد.»[1]
بنابراین در ماهیت این مقوله، نارضایتی و عدم تحمل از سوی جنس مخالف وجود دارد. از این منظر، آزار خیابانی، هر نوع تخّیل جنسی است که در ملأ عام، خارج از خانه و در اماکن عمومی به مرحله بیان و عمل رسیده و موجبات اذیت روحی و روانی فرد بزه دیده را فراهم می‌کند.
مطابق نگرش‌های لیبرالیستی، رفتارهای جنسی که از نوع آزار و مزاحمت جنسی باشد و باعث استرس، اضطراب، خشم، ترس، درماندگی و… شود؛ مذموم شمرده می‌شود و روابط جنسی همجنسان یا ناهمجنسان با یکدیگر، چنانچه براساس میل و رغبت دو طرف انجام گیرد، هیچ قبحی ندارد. اما در فرهنگ اسلامی چنین نگرشی وجود ندارد. از منظر اسلامی، روابط جنسی به دو دسته مشروع و نامشروع تقسیم می‌شود. رفتار جنسی نامشروع گاه با خشونت، آزار و اذیت انجام می‌شود. دین اسلام مخالف هر نوع رفتار جنسی نامشروع است، خواه با رضایت یا عدم رضایت باشد و زمانی که بزهکاری جنسی، همراه با آزار و اذیت باشد، آزار جنسی است و اگر فردی در مقابل رفتاری که ماهیت جنسی و التذاذ جنسی دارد تمکین نشان دهد، آن رفتار جزء مقوله آزار جنسی نخواهد بود، بلکه نوعی انحراف جنسی است و عواقب خاص خود را دارد. در قوانین اسلام انحراف جنسی همراه با آزار جنسی شدیدتر مجازات می‌شود. در ماده 82 قانون مجازات اسلامی، زنای به عنف و اکراه، موجب اعدام زانی می‌شود، در حالی که اگر به عنف و اکراه نباشد، در بعضی صور موجب اعدام نیست.
انواع آزارهای خیابانی
آزار خـیابانـی هر روز می‎تواند به شکلی نو و بدیع ظاهر شود و هوسرانی سیری ناپذیر با استخدام قوة خیال، طرحی نوین را در اشباع غریزه جنسی بکار ‎گیرد و وسایل تکنولوژیکی، حمل و نقل و ارتباطات را در خدمت مزاحمت‎های جنسی قرار دهد. در یک تقسیم‌بندی کلی انواع آزارهای خیابانی عبارتند از:
1)ـ آزار گفتاری
این نوع آزار از جلوه‎های زشت و شایع مزاحمت‌های خیابانی است که فرد مزاحم با مخاطب قرار دادن زن، الفاظی را با نیت شهوانی و به منظور لذت‌جویی بکار می‌برد. در این نوع آزار، بانوان، در حال عبور از خیابان و خرید از بازار یا برگشت به خانه با افراد حقیر و منحرف مواجه می‎شوند که تمام ارزش و هویت خود را تحت الفاظی رکیک به نمایش می‎گذارند. تمسخر به ظاهر فرد یا تعریف از او، فحش و ناسزاگویی و تهدید و توهین، از جمله آزارهای لفظی مزاحمان خیابانی است.
2)ـ آزار رفتاری
در این نوع آزار نیز شخص فاعل با حرکات و رفتار مخالف شئون و حیثیت زنان، آنها را در معابر و اماکن عمومی مورد آزار جنسی قرار می‌دهد. نظیر آنکه برخی افراد مزاحم از طریق بوق‎های ممتد خیابانی، روشن و خاموش کردن چراغ و ایست و گریزهای افراطی و معنادار در برابر بانوان منتظر تاکسی، موجب هتک حرمت نوامیس می‎شوند یا با وسیله نقلیة موتوری به سمت آنها یورش می‌برند یا راه عبور آنها را می‌بندند یا آنها را تعقیب می‌کنند یا با استفاده از ازدحام و شلوغی جمعیت در اتوبوس یا اماکن عمومی به تعرض بدنی اقدام می‌کنند یا با نگاههای ممتد شهوانی و آزاردهنده، آزادی آنان را سلب می‌کنند و … که تمام این موارد از مصادیق آزارهای خیابانی است. گاه این آزارها با استفاده از خشونت، تهدید و با سلاح سرد انجام می‎شود.[2]
پیامد آزارهای خیابانی
انحرافات اجتماعی معمولاً آسیب‎های متعددی را می‎آفرینند. به طور کلی پیامدهای آزار خیابانی را می‎توان در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی مورد بررسی قرار داد.
1)ـ پیامدهای فردی
1-1) تأثیر بر فرد بزهکار
ـ تخریب هویت جنسی
مزاحمین خیابانی به تناسب نوع تربیت خانوادگی و میزان فرهنگ‎پذیری و لذت حاصل از تخّیل جنسی در قالب گفتار و رفتار، تمایل به تکرار آن دارند. تکرار آزار جنسی باعث پیدایش طبیعت ثانویه در چنین افرادی می‎گردد؛ به گونه‎ای که آزارشان را در سطح جامعه تعمیم می‎دهند. این هویت جنسی جدید، میل به گزینش همسر را از آنها سلب می‎کند، در حالی که مطابق فرهنگ و آداب اسلامی هویت جنسی، راه خاصی را جهت ارضای غریزة جنسی نشان می‎دهد.
ـ بی‎قیدی و رهایی مطلق
مزاحمان خیابانی به دنبال سوژه مورد نظر خود، بدون مقصد خاصی درخیابان‎ها به پرسه زدن و ولگردی می‎پردازند. این موضوع می‌تواند سایر انحرافات اجتماعی را به دنبال داشته باشد که مهمترین و خطرناک‎ترین آنها تشکیل باند انحراف و خرده‎فرهنگ بزهکاری است.
ـ مغفول گذاردن تکالیف
بی‌تردید مزاحمت خیابانی فرصت‎ها را از مزاحمین سلب می‎کند و مانع انجام وظائف آنها در محیط خانه، مدرسه و محل کار می‎شود؛ هر چند که در اغلب موارد، فرد بزهکار به چنین آسیب‌هایی توجهی ندارد. همچنین این رفتار مذموم، فرد را از رعایت و توجه به اصول اخلاقی و مذهبی غافل می‌نماید.
ـ احساس شرم و بی‎ارزشی
احساس گناه و شرم در برخی اوقات و ساعات می‎تواند اعتماد به نفس را از آنها سلب کرده و در میانسالی به احساس خود کم‎بینی یا بی‎ارزشی منتهی شود.[3]
2-1) تأثیر بر فرد بزه‎دیده
ـ سلب امنیت فردی
زنانی که مورد آزار خیابانی بوده‎اند یا این وقایع را شنیده‎اند، در خیابان‎ها احساس امنیت و آسودگی ندارند. ترس و بی‎اعتمادی نسبت به افراد و احتمال سودجویی، روح و روان آنها را آزرده می‎کند.
ـ خدشه به حیثیت و منزلت انسانی
هیچ فردی انتظار ندارد که دیگران منزلت او را پایمال کنند، آسیبی که از این جهت متوجه فرد می‎شود، عواقب خطیری از قبیل افسردگی، تحقیر و خود کم‎بینی، افزایش خستگی، رنجش و کاهش نشاط را به دنبال دارد.
ـ احساس بدبینی به جنس مخالف
یکی از پیامدهای طبیعی، ولی زیان‌بار آزارهای خیابانی، ایجاد احساس بدبینی زنان نسبت به جنس مرد است. یعنی وجود چنین آسیب‌هایی می‌تواند ترسیم کننده چهره نامطلوبی از مردان، خصوصاً افراد ناشناس برای زنان باشد. این بدبینی به نوبه خود مانع هر نوع معاشرت انسانی بین دو جنس مخالف خواهد بود. احساس بدبینی گاه به تنفّر جنسی می‌انجامد و زن را در موضع پرخاشگری نسبت به جنس مرد قرار داده و در زندگی زناشویی اختلالاتی ایجاد می‌کند.
ـ تخریب روابط بین فردی و گروهی
فرد بزه‎دیده ممکن است توانایی خود را در ایجاد ارتباط متعادل با دیگران و حتی خانواده از دست بدهد. هرچند این مشکل برای اشخاص دارای هویت سالم و ثابت کمتر ایجاد می‌شود، زیرا آنها احساس می‎کنند که مورد ظلم و ستم واقع شده‎اند، هرچند فردی که حقوقش به ناحق ضایع شده و به میزان قدرت خود دفاع کرده است، نباید احساس شرمندگی کند.
ـ آسیب‎های جسمی
آزارهای خیابانی گاه با خشونت و ضرب و شتم همراه است، به خصوص زنانی که در مقابل مهاجم تسلیم نمی‎شوند و از خود دفاع می‎کنند، دچار آسیب‎های جسمی می‎شوند.
2)ـ پیامدهای خانوادگی
ـ تهدید حیثیت خانواده
بخشی از آسیب‎ها به خانواده بزه‌دیده منتقل می‎شود، نظیر مخدوش شدن منزلت و حیثیت خانوادة فرد که به جهت تعلق او به خانواده‌اش، این آثار و پیامدها به سایر اعضای خانواده سرایت می‌کند. لذا احساس توهین و تخریب منزلت فرد، آتشی است که دامن خانواده را می‎گیرد. خانواده‎هایی که یکدیگر را می‎شناسند، همسایگانی که با هم ارتباط دارند، اطلاع آنها از وضعیت فرد بزه‎دیده، ممکن است عزت و آبروی خانواده را مخدوش کند.
ـ ایجاد تنش در درون خانواده
گاه مزاحمت‎های خیابانی باعث جدال و تنش در روابط گرم و صمیمی اعضای خانواده می‎شود. شوهر، همسرش را و پدر، دخترش را… توبیخ می‎کند، این تنش‎ها سبب پیامدهای دیگری از قبیل شک و بدبینی، ممانعت خروج از منزل یا عدم اجازه جهت کار و تحصیل …. می‎گردد.
ـ سلب امنیت خانواده‎ها
یکی از عوارض شایع مزاحمت‎های خیابانی، سلب امنیت خانواده است. به گونه‌ای که والدین کمتر جرأت خواهند کرد که فرزندان خود را در محیط ناامن جامعه روانه کنند. اضطراب، نگرانی، دغدغه و ترس، آرامش آنها را سلب می‎کند، در نتیجه شادابی و طراوت لازم را در محیط خانه نخواهند داشت.
3)ـ پیامدهای اجتماعی
هر چند آسیب‎های معطوف به فرد و خانواده، از اهمیت زیادی برخوردارند، اما این آسیب‎ها در فضای جامعه مضاعف می‎شوند؛ زیرا جامعه و فشار اجتماعی بر فرد و خانواده تأثیرگذار است، جامعه ظرف فرهنگ است و افراد به‌گونه‎ای اجتماعی می‎شوند که فرهنگ اقتضا می‎کند، بنابراین آسیب‎های اجتماعی بسیاری از افراد، خانواده‎ها و نهادهای اجتماعی را تحت پوشش قرار می‎دهد.
آزارهای خیابانی و توسعه آن در سطح شهر، حجب و حیا را که عامل مهمی در کنترل اخلاقی است، فرسایش می‎دهد و همه کسانی را که حیای اجتماعی، مانع ارتکاب علنی فساد اخلاقی آنان می‎گردد، به صحنه می‌کشاند و کلیت شهر را محیط خلوت آزار جنسی توسط آنان قرار می‎دهد.
ـ کاهش مشارکت اجتماعی زنان
با افزایش مزاحمت‌های خیابانی، مشارکت اجتماعی و فرهنگی زنان، خصوصاً زنان محجبه کاهش می‌یابد. زیرا طبیعی است که هر گاه خروج از منزل و موقعیت مطمئن، مقارن با آزارهای خیابانی باشد، ترس از عواقب و خطرات آن دامنه فعالیت آنها را کاهش می‌دهد یا هزینه چنین مشارکتی را افزایش می‌دهد.
ـ آشفتگی در روابط اجتماعی
جامعه سالم، از روابط اجتماعی معقول و مطلوبی برخوردار است و شهروندان از طریق الگو‌های قابل پیش‎بینی رفتار، کنش متقابل دارند. چنانچه به واسطه دخالت متغیری ناهمگون، معادلات رفتاری تغییر کند و رفتار آدمیان قابل پیش‎بینی نباشد، با وضعیتی به نام آشفتگی اجتماعی یا آنومی مواجه خواهیم شد. در جامعة آشفته، ارزش‎ها، مطلوبیت اجتماعی و کارکرد خود را از دست می‎دهند و هنجارها بدون ممانعت اجتماعی شکسته می‎شوند.
آزارهای خیابانی در روندی رو به گسترش، روابط بین فردی و گروهی را از جهت کمّی و کیفی تحت تأثیر قرار می‎دهد. از جهت کمّی؛ ارتباط فرد آسیب‌دیده به اشخاص خاص، منطقه و قلمرو فیزیکی معینی محدود می‎شود و نمی‌تواند با هر کسی ارتباط انسانی برقرار کند و رفت و آمدهای او کاهش می‌یابد. از جهت کیفی، رفتارها قابل پیش‎بینی نیست، هنجارها و ارزش‎ها مراعات نمی‎شود. در چنین فضایی قبح اجتماعی آزار جنسی شکسته می‎شود و در نتیجه فشار اجتماعی بر علیه آن کاهش می‎یابد. حاصل این موارد، آشفتگی در روابط اجتماعی از جهت اخلاقی و فرهنگی است.
ـ تأثیر منفی در فرآیند جامعه‎پذیری
فرآیند جامعه‎پذیری و انتقال ارزش‎های جامعه به درون فرد، مقوله‎ای است که به وسیله نهادهای مختلف اجتماعی از قبیل خانواده و مدرسه و از خلال ارتباطات افراد و گروههای اجتماعی پدید می‎آید. جامعه‎پذیری به ویژه در سنین کودکی و نوجوانی، فرآیندی نیست که با آگاهی و توجه افراد صورت بگیرد، بلکه در اغلب موارد ناآگاهانه و غیر گزینشی است.
آزارهای خیابانی که در منظر کودکان و نوجوانان و جوانان به وقوع می‎پیوندد، فرآیند مستمر جامعه‎پذیری را در مقوله ارتباطات بهنجار و امنیت شهروندان، به مخاطره می‎اندازد. آنها ابتدا بدون آگاهی و گزینش دقیق از خوبی یا بدی، چنین رفتارهایی را به عنوان گذران اوقات فراغت و سرگرمی می‎دانند و سرانجام خود به مزاحمین خیابانی و بزهکاران حرفه‎ای تبدیل می‎شوند.
ـ کاهش حساسیت‎ها و افزایش بی‎تفاوتی اجتماعی
نظارت و دفاع از ارزش‎های اجتماعی در جوامع گوناگون به یک اندازه نیست. در فرهنگ‎ها و جوامع مختلف، افراد تحت تأثیر باورها و ایدئولوژی‎های خاص خود و نیز به میزان تعلّق و وابستگی به ارزش‎های اجتماعی، در مقابل هنجارشکنان مقاومت می‌کنند، اما دو عامل سبب کاهش دفاع مردم در حفظ این ارزش‎ها می‎شود:
1)ـ زمانی که تعلق و وابستگی آنها به این ارزش‎ها کاهش می‌یابد.
2)ـ زمانی که احساس کنند دفاع آنها تأثیری در حفظ ارزش‎ها ندارد یا هزینة سنگینی به دنبال دارد.
بـا افـزایش مزاحمت‎های خیـابـانی، از وابستگی و گرایش اعضای جامعه بـه حفظ ارزش‎ها کاسته می‎شود و با دیدن کثرت مزاحمت‎های خیابانی، افراد نقش خود را در محافظت از ارزش‎ها کمرنگ می‎بینند. زیرا آنها هر روز شاهد مزاحمت‎های متعدد افراد شرور نسبت به زنان هستند و مسأله مزاحمت و آزار به عنوان مسأله روزمره و عادی جامعه درمی‎آید که مجبور هستند آن را تحمل کنند، مجموع این شرایط وجدان عمومی را نسبت به وقوع ناهنجاری‎های اخلاقی، بی‎تفاوت می‎کند و صرفاً نوعی تعجب روانی را به جای پافشاری بر سلامت ارزش‎های اجتماعی، بر پیکر جامعه تزریق می‎کند.
اگر امروزه در شهرهای بزرگ در مقابل انبوهی از چشم‎های نظاره‎گر، انواعی از آزارهای خیابانی به نوامیس جامعه صورت می‎گیرد و گاه پاسخ مناسبی را از مردم دریافت نمی‎کند، ناشی از نوعی بی‎تفاوتی اجتماعی در برابر منحرفین است.
ـ ترویج فساد اخلاقی و تبدیل آن به ارزش اجتماعی
«کثرت دعوت به انحراف در ملأعام، قباحت اجتماعی آن را به تدریج زایل می‎نماید و تهدیدی جدی برای اکتساب ارزش‎های اخلاقی نوجوانان می‎باشد، از سوی دیگر، چه بسا تعدادی از افراد سالم جامعه نیز در چنین شرایطی به انحراف کشیده شوند؛ نتیجه قهری تداوم چنین وضعیتی، هنجارمندی رفتارهای ضداخلاقی و انحراف افراد سالم و آسیب‎پذیری آنها در مقابل این انحراف و در نهایت گسترش فساد و فحشا و ایجاد خدشه و خلل در بنیان‎های خانواده خواهد بود.»[4]
ـ تزلزل ارزش‌های اخلاقی
ثبات ارزش‎های اخلاقی در جامعه، با وجود انحرافات اخلاقی (از جمله آزارهای خیابانی) ممکن نیست. اگر خیابان‎های شهر شاهد بروز مصادیق مختلف آزار خیابانی باشد، معنویت و ارزش‎های اخلاقی به تدریج تضعیف می‎شود و آرامش روحی اعضای جامعه برهم خواهد خورد.
طرح و نقد برخی نظریات تبیین کننده
هرچند برای تبیین این معضل اجتماعی تبیین‌های مختلفی ارائه شده است، اما در این نوشتار سه نظریه مطرح می‌گردد.
1ـ به اعتقاد برخی تحلیل‌گران مسائل جامعه، منشاء اختلالات اجتماعی نظیر آزارهای خیابانی گذار جامعه از مرحله سنتی به مدرن است. آنها معتقدند که «دگرگونی، تحول، تنش و بحران در ذات جوامعی وجود دارد که به تدریج بازنمادها، موازین و نگرش‎های سنتی کارکردهای خویش را از دست می‎دهند»[5] و تطبیق با دنیای جدید دچار مشکل می‎شود. «ریشه بسیاری از مسائل اجتماعی و ناهنجاری‎های رفتاری در سطوح فردی، جریان‎ها و اقشار اجتماعی، حتی در سطح تعاملات حزبی و سیاسی، ناشی از عدم تعیّن و سیال بودن و طیف گونگی نظام ارزشی در شرایط فعلی جامعه است.»[6] این دسته از محققان اجتماعی، «گذر از جامعه سنتی به مدرن و شبه مدرن» را واقعیتی اجتناب ناپذیر قلمداد کرده و عمده مسائل اجتماعی و تعارضات فردی و گروهی موجود در جامعه را به ماهیت سیالی و گذرایی جامعه نسبت می‎دهند. جامعه‎ای که با نفوذ ارزش‎های جوامع مدرن و تضعیف ارزش‎های سنتی، ثبات خود را از دست داده و دچار «وضعیت تثبیت نشده» می‌باشد.
این تفکر در رویکردی افراطی، ناهنجاری‎های موجود را بیش از آنکه هنجارشکنی بداند، «هنجارهای توافق نشده» تلقی می‎کند، لذا در مواجهة با آن، به جای مجازات متخلّف، راههای دستیابی به وفاق ارزشی را پیشنهاد و تأیید می‌کند.[7] به طور مثال یکی از تبیین‎های مبتنی بر پارادایم «دوران گذار»، مسأله تأخیر سن ازدواج و پیامدهای حاصله است. در این تبیین بیان شده است که موضوع ازدواج در فرهنگ سنتی سه ویژگی عمده داشته که اکنون تغییر کرده است:
1ـ در گذشته، سن ازدواج با سن بلوغ و فشار نیاز جنسی تطابق داشت.
2ـ هرچند ارضای جنسی خارج از قلمرو خانواده به طور رسمی تجویز نمی‎گردید، اما در فرهنگ عمومی (به ویژه در مورد انحرافات جنسی پسران و مردان) با نوعی تساهل و اغماض همراه بود. همجنس بازی، وجود خانه‎های فساد و فحشا و محله‎های بدنام، ارضای غریزه جنسی را با مشکل جدی مواجه نمی‌کرد.
3ـ مراعات هنجارهای مربوط به حجاب شرعی شرایط تحریک‎پذیری جنسی را کاهش می‎داد.
اما در حال حاضر هرسه ویژگی دستخوش تغییر شده است: اولاً: سن ازدواج به تأخیر افتاد. ثانیاً: مجاری غیررسمی ارضای غریزه جنسی از طریق کنترل رسمی با انسداد بیشتری مواجه شد. ثالثاً: با پیشرفت روز افزون تکنولوژی، عوامل تحریک‎زای غریزه جنسی امکان کنترل همه جانبه را به شدت کاهش داده است. لذا ما با فاصله‎ای عمیق بین نظام ارزشی و هنجارهای رسمی و واقعیت جاری مواجه هستیم.[8] در این مثال مسائل اجتماعی از دریچه «دوران‎گذار» و براساس پارادایم خاصی تبیین شده است که مفروضات و لوازم بی‎شماری را به دنبال دارد.
در همین موضوع، تناقضات بسیار وجود دارد. به طور نمونه این موضوع که در فرهنگ سنتی با ارضای جنسی خارج از قلمرو خانواده با تساهل برخورد می‌گردید، به فرض صحت، به معنای گریز از هنجارها و روی آوردن به ناهنجارهای جنسی است، در این صورت این عقیده که ارضای خارج از مجاری رسمی، معضل غریزه جنسی را کاهش می‎دهد، عین تناقض‎گویی است، زیرا بروز ناهنجارهای جنسی (نظیر همجنس‎بازی و محله‎های بدنام) به معنی کاهش معضل جنسی نیست، بلکه عین معضل جنسی است. به علاوه افزایش سن ازدواج و انسداد مجاری غیرمشروع ارضای جنسی، ارتباطی با دوران گذار ندارد، بلکه به عوامل خاصی مرتبط است. نکته قابل توجه آنکه عوامل تکنولوژیکی تحریک‎زا بیشتر شده است که البته این وضعیت نیز از خصوصیات دوران گذار نیست، بلکه از ویژگی‎های ذاتی صاحبان تکنولوژی است که در خدمت تخریب فرهنگ کلیه جوامع، به ویژه جوامع اسلامی می‎باشد.
مطابق این پارادایم علت اساسی، مسائل اجتماعی قرار گرفتن در «مرحله‎گذار» است. بر این مبنا، باید روند عبور از مراحل گذار و رسیدن به مقصد، سرعت بگیرد. قهراً در این نظریه، بازگشت به سنت و فرهنگ گذشته جامعه هدف نمی‎باشد، بلکه رسیدن به هویتی جدید مدنظر است. این هویت ممکن است در نظر برخی افراد کاملاً متمایز از هویت فرهنگی گذشته باشد یا همراه با تغییراتی بنیادین در ارزش‎ها و هنجارهای گذشته، نوعی همخوانی با ارزش‎های جدید تلقی شود.
در نقد و بررسی چنین چاره‎جویی‎هایی می‎توان بیان کرد که اولاً در کیفیت مسائل اجتماعی ایران، اجماع و اتفاق نظری وجود ندارد. به عبارت دیگر، فقدان و تضعیف تعلق به ارزش‎های مذهبی به عنوان مسأله اجتماعی مورد اتفاق همگان نیست. عده‎ای از محققین اظهار داشته‎اند که براساس تحقیقات، عدم تعلق به ارزش‎های مذهبی یا عدم اذعان به مطلوبیت آنها، مسأله امروز جامعه نیست، بلکه تعارض بین ارزش‎ها و کنش‎های برخی از نوجوانان و جوانان، مسأله امروز جامعه است. یعنی جوانان با وجود اینکه ارزش‎های مذهبی را ارزش می‎دانند، اما درعمل خلاف آن را مرتکب می‎شوند، لذا باید به دنبال این مسأله بود که چه عواملی باعث مسکوت گذاردن ارزش‎های مذهبی و عدم تأثیر ارزش‎ها در رفتار نوجوانان و جوانان شده است.[9]
ثانیاً علاج آسیب فرهنگی از طریق انفعال فرهنگی نه تنها درمان آن نیست، بلکه مرض را تشدید می‎کند. پذیرش «دوران گذار» صرفاً ناظر به پیشرفت تکنولوژی و توسعه نیست، بلکه به طور ضمنی و گاه آشکارا، انفعال در مقابل ارزش‎ها و فرهنگ غیرمادی مغرب زمین را به دنبال دارد. چنین نگاهی به جای احیای فرهنگ خودی، زمینه فسخ و امحای آن را پرورش می‎دهد.
2ـ برخی از کارشناسان مسائل اجتماعی بر این باور هستند که چون روابط سالم و طبیعی بین دختر و پسر را تحمل نمی‎کنیم و فاصله‎ای افراطی میان زنان و مردان ایجاد کرده‎ایم، لذا شاهد پیامدهایی در قالب آزارهای خیابانی هستیم.[10] برخی با نگاه تاریخی به مسأله، بیان می‎کنند که رویکرد تاریخی ما در روابط زن و مرد ناشی از افراط و تفریط بوده و زنان به عنوان موجودات ثانویه انگاشته می‎شوند که برآورندة خواسته‎های مردان هستند. این رویکرد افراطی، زمینه‎ساز چنین مزاحمت‎هایی شده است. برخی نیز معتقدند که حیطه روابط دختر و پسر به شکل درست مورد بحث قرار نگرفته است، لذا جوانان یا به لاابالی‎گری روی می‎آورند یا به سمت اعتیاد و پرخاشگری گرایش می‎یابند. آنها با تأکید بر این نکته که یکی از علل تفاوت‎های جنسی، شناخت یکدیگر برای ازدواج است و با توجه به اینکه شناخت دختر و پسر، نیازمند کنترل و نظارت است، خواستار تعیین حیطه‎های روابط دختر و پسر جهت شناخت هر چه بیشتر از یکدیگر می‎باشند.[11]
در این تحلیل، ضمن تأکید بر محدودیت روابط دختر و پسر، لجام گسیختگی این روابط را عامل لاابالی‎گری می‌شمارد. شناخت دختر و پسر برای ازدواج قطعاً مبتنی بر ایجاد روابط سالم فیمابین است، اما چگونه می‎توان این روابط سالم را تعریف کرد؟ اگر بتوانیم این روابط را نهادینه کنیم و از سوی دیگر، انزجار اجتماعی را از روابط نامشروع تقویت نمائیم، در آن صورت می‎توان به ایده فوق نزدیک شد.
صرفِ‎نظر از روابط انسانی که در سنت و فرهنگ تاریخی جامعه ما وجود دارد، بسیاری از خانواده‎ها می‎توانند بهترین نوع این روابط را ترسیم کنند، اما با توجه به توسعه روابط اجتماعی (از سطح محلی به ملّی و فراملّی) و قالب‎های جدیدی که در این روابط پدید آمده است، تأکیدی بر انحصار قالب رفتار، نظیر ازدواج با شیوة وساطت نمی‌شود و شیوة آشنایی دختر و پسر منحصر به قالب خانواده نیست، زیرا حرکت جامعه و تاریخ، قالب‎های گوناگون و جدیدی را فراروی آدمیان قرار می‎دهد، مهم این است که چه صورتی را بر اندام این قالب‎ها می‎پوشانیم. از هر مقوله‎ای که برای تأمین معادله شناخت دختر و پسر استفاده شود، شکل و صورت آن نمی‎تواند بدون چارچوب معینی باشد.
در پاسخ به این ایده که فاصله زن و مرد در جامعه یا وجود پیشینه افراطی این فاصله در تاریخ جامعه ما، زمینه‎ساز آزارهای خیابانی است، ضرورت دارد که گذشتة فرهنگی جامعه را مرور نمود. آیا آزارهای خیابانی در سنت و فرهنگ این مرز و بوم وجود داشته است؟!
به اعتراف محققان مغرب زمین، امروزه در این جوامع روابط بین زن و مرد در محیط‎های کاری به گونه‎ای است که اغلب به روابط جنسی می‎انجامد، به همین جهت مراکز کار و ادارات از جذابیت خاصی (برای مردان مزاحم) برخوردار است.[12] بسیار اتفاق می‎افتد که مزاحمت جنسی و تن دادن به آن، در دنیای غرب، وسیله‎ای برای ارتقای شغلی، عدم تنزل به مقام پائین‎تر یا عدم اخراج از محیط کار باشد. طبق یک آزمایش تصادفی در ایالات متحده آمریکا، 42 درصد از 000/10 آزمودنی، در محل کار خود مورد مزاحمت جنسی قرار می‎گیرند.[13]
مدل علّی تبیین آزارهای خیابانی
آزار خیابانی همانند هر انحراف دیگری، از شرایط فردی، خانوادگی و اجتماعی متأثر می‎باشد. سؤال این است که چه ویژگی‎های روانی در فرد، او را وادار به آزار خیابانی می‎کند؟ محیط اجتماعی و جامعه چگونه انگیزة آزار خیابانی را در فرد پدید می‎آورد؟
مدلی که این تحقیق در تبیین آزار خیابانی برگزیده است، مبتنی بر عوامل متعدد روان‎شناختی و جامعه‎شناختی است. آزار خیابانی رفتاری است که فرد در میان انبوهی از زمینه‎های غریزی و تربیتی یاد می‎گیرد و زمینه‎های اجتماعی بستر آن را فراهم می‎کند.

با تأکید بر نقش محوری شخصیت انسان و قدرت گزینش او در عرصه رفتار و کنش، به دنبال عوامل و زمینه‎های روانی و اجتماعی آزارخیابانی، نخست از زمینه‎های فردی و روانی و در مرحله دوم از زمینه‎های خانوادگی و در پایان این بخش، از عوامل اجتماعی آن بحث خواهد شد.
تکثر عوامل مختلف بزهکاری‎های جنسی نباید، مانع نگاه سیستمی و ساختاری شود؛ زیرا در غیر این صورت مبارزه با عوامل مؤثر غیرممکن خواهد بود. به عبارت روشن‎تر، در میان عوامل و زمینه‎های اجتماعی آزارخیابانی و سایر بزهکاری‎ها، نوعی رابطه علّی وجود دارد، به طوری که مجموعه عوامل فوق، پیوسته و سیستمی است، به همان صورت که سایر زمینه‎های فردی و خانوادگی را باید در این سیستم به صورت یکپارچه ملاحظه کرد.
1)ـ زمینه‎های فردی
روان‎شناسان در تبیین رفتار فردی رویکردهای متفاوتی را نشان داده‎اند. در رویکرد نیاز و انگیزه، رفتار آدمی به منزله بازتابی از نیازهای زیربنایی او ارزیابی می‎شود. جهت رفتار و شدت آن، در نظریه‎های نیاز، تحت تأثیر ماهیت و الگوی نیاز قرار دارد. نیازها بر انگیزه‎های افراد تأثیر گذاشته و انگیزه‎های رفتار را ایجاد می‎کند. عنصر فشار خارجی هم برانگیزش مؤثر است، یعنی تحریک خارجی باعث پیدایش میل به دستیابی یا اجتناب از چیزی می‎شود.[14]
همچنین «ارزش مشوق» از عواملی است که در ایجاد انگیزش و تعیّن رفتار مؤثر است. ارزش مشوق، توانایی یک عمل، در ارضای نیاز فرد است. به عبارت دیگر «ارزش مشوق، نوعی برآورد شخصی از این موضوع است که یک عمل چقدر به آن نیاز مرتبط است.»[15]
مهمترین نیازی که آزار جنسی و آزار خیابانی را شکل می‎دهد، معمولاً نیاز جنسی است. نیاز جنسی مانند هر نیاز غریزی، صرفاً اشباع خود را طلب می‎کند و چگونگی ارضای این نیاز را به آدمی نمی‎آموزد. از سوی دیگر عوامل تحریک‎زای خارجی (فشار) با برآوردی که فرد از میزان ارتباط رفتار خاص با نیاز جنسی خود دارد (ارزش مشوق) سبب پیدایش انگیزش و تعیّن رفتار جنسی خاص می‎شود. به عبارت صریح‎تر، جوان، تحت تأثیر نیاز جنسی، ممکن است بدون توجه به ضرورت همگام بودن نیازها و رفتارها، در اثر تجربه‎ای که از عوامل تحریک‎زای خارجی دارد، با مشاهده جنس مؤنث در خیابان، گمان کند مزاحمت جنسی می‎تواند نیاز او را، هرچند ناقص و با احتمال خطر برآورده نماید.
علاوه بر نیاز جنسی، نیازهای دیگری هم در انسان وجود دارد که می‎تواند نیاز جنسی را تقویـت کرده و در تعیّن‌بخشی آزار خیـابانی مؤثر باشد. مثلاً انسان نیـاز به توجه، احترام و محبت دیگران دارد. اگر فرد در محیط خانواده، جز تحقیر و سرزنش نبیند، این نیازها اشباع نشده است، لذا هر زمان زمینه‎ای برای بروز آنها فراهم شود، ممکن است به شکل افراطی ظاهر شود. احساس تنهائی و ضعف در دوست‎یابی، نقیصه‎ای است که گاه در شکل‎های نابهنجار مثل آزار خیابانی جبران می‌شود.
مطابق برخی از نظریه‎های یادگیری اجتماعی، در شرطی شدن رفتار، تجربه مستقیم فرد لازم نیست، بلکه با مشاهده می‎توان این پاسخ‎ها را فرا گرفت. همچنین انتظارات مطلوب یا نامطلوب فرد، بر اعمال و احساسات او، تأثیر شدیدی دارد.[16] در مسأله آزار خیابانی، مشاهده مستقیم یا غیرمستقیم رفتار کسانی که به شکل‎های مختلف اقدام به آزار خیابانی می‎کنند، نوعی یادگیری را در ارضای نیاز جنسی به همراه دارد.
از نظر «مازلو»، بالاترین نیاز در سلسله مراتب نیازها، نیاز به خودشکوفایی است. هر انسانی، میل به خودشکوفایی دارد. این میل، وسیله قرار نمی‎گیرد، بلکه برخلاف بسیاری از نیازهای دیگر، هدف است، تا فرد به کمال مطلوب دست یابد، کسانی که در اثر موانعی، به احساس و نیاز خودشکوفایی نرسند، در واقع در کسب هویت انسانی با چالش مواجه می‎شوند. پوچی، بی‎هویتی، لذت‎گرایی مفرط و دیگر آسیب‎های روانی و اجتماعی، از عدم اشباع نیاز به خودشکوفایی واقعی سرچشمه می‎گیرد.
در ادبیات دینی توجه ویژه‌ای به شناخت قدر و قیمت «خود» و خودشکوفایی شده است، به طوری که پی بردن به شرافت گوهر خویش، مایه حفظ آن از دنائت و پستی شهوت می‌شود.
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) می‎فرمایند:«خدا رحمت کند کسی را که قدر خود را بشناسد و از مرز خود تجاوز ننماید.»[17] و «هرکس به ارزش خویش ناآگاه باشد، غیر از خود هر ارزش دیگری را هم نادیده می‎گیرد.»[18]
مطابق این دو روایت، شناخت قدر و قیمت خویش، مایه حفظ شخصیت و عدم تجاوز از مرز خویش است، و عدم شناخت از جایگاه و ارزش خود سبب انحطاط و تجاوز به دیگران است.
خودشکوفایی به معنی حقیقی کلمه و شناخت قدر و جایگاه خویش در هستی، پیامدهای بسیار مهم و پرفایده‎ای را به دنبال دارد. حضرت امیرالمؤمنین (ع) در این مورد می‌فرمایند: «من عرف شرف معناه صانه عن دنائة شهوته و زورمناه»،[19] «هرکس شرافت گوهر خویش را درک کند، آن را از پستی شهوترانی و فریب آرزو نگه می‌دارد.»
یـکـی از زمـینـه‎های مهـم آزارهـای خـیابـانـی کـه در راسـتـای مـوضـوع خودشکوفایی است، ضعف فرهنگی مزاحمین خیابانی است. یعنی احساسات، عواطف، افکار و ارزش‎های این افراد در اثر نشناختن جایگاه انسانی و ارزشی خود، در سطحی ابتدایی و گاه غیرانسانی شکل گرفته و باقی مانده است. فقر و بیکاری هم اگرچه در گرایش این افراد به بزهکاری مؤثر است، اما متغیر اصلی و مستقل نیست.
از دیگر زمینه‎های مؤثر روانی در خصوص آزار خیابانی بلوغ زودرس، عدم نظارت والدین، اظهار قدرت و رشد یافتگی جنسی، عدم توانایی جنسی و ارضای نادرست آن، احساس رهایی و آزادی مطلق و… است. گاه زمینه‎های روانی در فرد بزه‌دیده نیز وجود دارد که از جمله آنها تمکین و رضایت در مصاحبت با جنس مخالف و التذاذ در قالب شوخی، طنز و… می‌باشد که می‎تواند مقدمه رفتارهایی گردد که موافق نظر بزه‌دیده نیست. آشنائی‎های قبلی، خلوت نشینی‎ها، مسافرت و سیروسیاحت‌ها به احتمال زیاد به خشونت‌های جنسی می‌انجامد.[20]
2)ـ زمینه‎های خانوادگی
اگر خانواده به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی که در ایجاد و شکل‌دهی هویت فرزندان مؤثر است، نقش فعال خود را از دست بدهد، باید منتظر عواقب سوء اخلاقی و حتی بحران هویتی فرزندان بود. در جامعه معاصر، عوامل متعددی وجود دارند که چنین نقشی را از خانواده سلب کرده یا تضعیف می‎کنند. تلویزیون در درون خانواده، به عنوان یک عامل بدیل، شبانه‎روز درجامعه‎پذیری کودکان و نوجوانان نقش ایفا می‎کند. شبکه‎های ماهواره‎ای، نوارهای ویدئویی، سینما و غیره نقش نظارتی خانواده را در معرض تزلزل قرار می‎دهند.
بـه طـور کلی بـرخی از عوامـل مؤثـر خانـوادگی در گـرایش فـرد بـه رفتـارهای ضد اجتماعی نظیر آزار خیابانی عبارتند از:
ـ عدم آگاهی نسبت به انتقال ارزش‎ها
مراعات حالات روحی و روانی فرزندان در سنین مختلف، نیازمند شیوه‎های تربیتی خاصی است تا فرزندان به تدریج با ارزش‎ها آشنا شوند. آشنانبودن خانواده‎ها با چنین فرآیندی، سبب افراط و تفریط‎های تربیتی می‎شود.
ـ بی‎تفاوتی و سهل‎انگاری در تربیت فرزندان
برخی خانواده‎های اهل دانش و فرهنگ، از فرزندان خود غفلت می‎کنند یا اهمیتی برای ابعاد مختلف تربیتی قائل نمی‎شوند یا اهل مسامحه و سهل‎انگاری می‎باشند. چنین روحیه‎ای می‎تواند فرزندان را در دام صیادان حرفه‎ای در عرصه اخلاق و فرهنگ قرار دهد.
ـ عدم اعتقاد به ارزش‎های مطلوب
برخی از خانواده‎ها، هیچ اعتقادی به ارزش‎های اسلامی و انسانی ندارند و منشأ انتقال ضد ارزش‎ها به فرزندان می‎باشند. زمانی که پدر خانواده بزهکار است و دچار انواع مزاحمت‌ها و آزارهای جنسی است، بدون تردید فرزندی همانند خود را پرورش می‎دهد. وجود سابقه بزهکاری درمیان اعضای خانواده، می‎تواند عامل یادگیری سایر اعضای خانواده باشد.
ـ اشتغالات زیاد والدین
متأسفانه در برخی از خانواده‎ها، تربیت و نظارت بر فرزندان جزء اشتغالات والدین نمی‌باشد، در نتیجه با کوتاهی والدین در انجام این وظیفه، دیگران این نقش را ایفا می‌کنند.
ـ اختلافات خانوادگی
اختلافات، مشاجرات، نزاع و درگیری در خانواده، امنیت و آرامش فرزندان را سلب می‎کنـد. سـلب امنیـت موجب می‎شـود تا برای فـرار از ایـن آزارهای روانـی و تخلیه عقده‎های حقارت، به جایگزین‎های نامناسب نظیر دوستان ناسالم، گروههای نابهنجار، فیلم‎های ضداخلاقی و … روی آورند و خرده فرهنگ بزهکاری را بپذیرند.
ـ تبعیض در تربیت
برخی خانواده‎ها در تربیت جنسی کودکان، بین فرزندان دختر و پسر تفاوت قائلند و به تربیت جنسی پسران، کمتر اهمیت می‎دهند و نظارت آنان بر رفتار جنسی پسران، کمتر یا مغفول است. چنین نگرش تبعیض آمیز تربیتی، موجب می‌شود تا فرزندان ذکور در خارج از خانه، از کنترل والدین به دور باشند. بسیاری از این عوامل می‎تواند زمینة ناهنجاری و آزارخیابانی مردان علیه زنان را فراهم کند.
3)ـ زمینه‎های اجتماعی
آزار خیابانی آسیب‎هایی مبتنی بر جنسیت است که در خیابان، شهر و در متن جامعه بر فـرد بزه‎دیده (عمدتاً زنـان) وارد می‎شود. اما ایـن آسیب علیرغم میل فـرد بزه‎دیده، چگونه در فضای عمومی مجال ظهور و بروز می‎یابد؟! بدون تردید عوامل و زمینه‎هایی در متن جامعه حضور دارند که بستر رخداد‎ها و رفتارها را فراهم می‎کند. برخی از این زمینه‌های اجتماعی عبارتند از:
ـ تهاجم فرهنگی
یکی از مشکلات فرهنگی معاصر، تبلیغات ویرانگری است که مسخ کنندة فرهنگ‎ها می‎باشد. در اینجا تبلیغ و تغییر فرهنگی با مقولات سیاسی و به خصوص اقتصادی گره می‎خورد و هویت جدیدی می‎یابد. تغییر فرهنگ در این وضعیت، با الگوی سلطه‎گری عجین شده و خصیصه توسعه‎طلبی فرهنگی را به همراه دارد.[21]
تهاجم فرهنگی از جهت کمیت و کیفیت برنامه‎ها قابل توجه است. به عنوان مثال براساس آمارهای 10 سال گذشته، وزارت دفاع آمریکا در سراسر جهان دارای یک شبکه با 38 فرستنده تلویزیونی و 20 فرستنده رادیویی بوده است و به اعتراف فیلیپ کومبس، معاون اسبق وزیر کشور آمریکا، تعداد پیام‎گیران خارجی نسبت به شنوندگان آمریکایی خارج از کشور، بیست به یک درحال افزایش است. ضمن آنکه آژانس اطلاعات ایالات متحده (اوسیا) نیز برای پیام‎گیران خارجی پیام می‎دهد. صدای آمریکا، بازوی رادیویی اوسیا، برای پیام‎گیر خارجی، با وسعتی ناشناخته پیام می‎فرستد.[22] امواج الکترونیکی با تصاعدی شبیه تصاعد هندسی در حال افزایش است. شرکت‎های الکترونیکی بزرگی مثل سی.بی.اس و ان.بی.سی و ای.بی.سی به طور سرسام‎آوری بخش‎های مختلف جهان را تحت پوشش اطلاعات و پیام‎رسانی خود دارد. الگوهایی که این امواج برای جوامع مختلف به ویژه جوامع اسلامی ترسیم می‌کنند، می‌تواند زوال آنها را به آسانی ممکن کند. «خطاها و شکست‎ها در کشاورزی و صنعت، حتی اگر فاجعه آمیز باشند، باز جبران پذیرند. الگوهای فرهنگی، وقتی مستقر شدند، به شکل پایان‎ناپذیری پایدار می‎مانند.»[23]هربرت شیلر به عنوان اندیشمند منتقد جامعه آمریکا صریحاً اعلام می‎دارد که همانندسازی فرهنگی در ایالات متحده سال‎ها است که به اجرا در آمده و اینک سراسر جهان را تهدید می‎کند.[24]
تهاجم رسانه‎ای به دو بخش خارجی و داخلی تقسیم می‎شود، هرچند منشاء تهاجم از داخل همان مراکز قدرت جهانی هستند. چاپ و توزیع انواع مطبوعات انحرافی در زمینه داستان‎پردازی ضداخلاقی، تولید و توزیع نوارها و دیسکت‎ها و سی‎دی‎های مبتذل و ضداخلاقی که از مجاری خاصی در دسترس جوانان قرار می‎گیرد، یکی از ریشه‎های مهم بزهکاری و آزار خیابانی است. حتی فیلم‎هایی که از تلویزیون پخش می‎شود و بسیاری از آنها سوژه‎های جنسی را در قالبی غیرمطلوب به نمایش می‎گذارند، در فـرهنگ‎سـازی مسائل جنسی مؤثـرند، در حـالی که بسیـاری از جوانـان بـه جهت مشکلات شغلی، تحصیلی و بالارفتن سن ازدواج، قادر به تشکیل خانواده نمی‎باشند.
ـ آرایش و عملکرد سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی
همان‌طور که تهاجم فرهنگی، برنامه‌ای کلان و پیچیده و با مدیریتی پویا است، مقابله نیز باید متناسب و متناظر با آن باشد. لذا نخستین سنگر و پایگاه که مورد این تهاجم واقع می‌شود، سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی و غیر فرهنگی است. اگر تهاجم کارساز شود، فقط به توانایی مهاجم مربوط نمی‌شود، بلکه عدم توانایی تهاجم شده را در مقابله نشان می‌دهد. بدون تردید وجود مزاحمت‌های خیابانی و سایر بزهکاری‌ها و مصادیق خشونت علیه زنان نشان می‌دهد که تهاجم صورت گرفته و کارساز بوده که این وضعیت می‌تواند حاکی از ضعف کارکردی نهادها و دستگاههای فرهنگی در زمینه مسائل فرهنگی باشد.
ـ خرده‎ فرهنگ‎های معارض
«در این زمان، خرده فرهنگ‎های معارض به عنوان عکس‎العملی در برابر فرهنگ مسلط جامعه، به صورت پدیده‎ای اجتماعی مطرح شده است. خرده فرهنگ‎هایی که سنـت‎گریزی، احسـاس تنهایی، بیـگانگی اجتماعی و کاهش گرایش‎های مذهبی و اخلاقی از ویژگی‎های آن است و مظاهر این خرده فرهنگ‎ها به صورت رفتـارهای انحرافی نظیر رابطه نـامشروع دختـر و پسر، پـارتی‎های شبانه، بدلباسی، بی‎حجابی و… در سطح جامعه نمایان است.»[25]
زنان و دختران خیابانی با آرایش‎ها و پوشش‎های نامناسب و متنوع، زمینه تحریک احساسات و بروز بزهکاری را فراهم می‎کنند و متأسفانه سبک و شیوه زندگی آنان از سوی برخی از دختران در ملأعام و مجامع عمومی تقلید شده و زمینه‎ساز آزارهای خیابانی گردیده است.
ـ گروه‎های مرجع و عملکرد نخبگان
چگونگی عملکرد اخلاقی و پایبندی نوجوانان و جوانان به ارزش‎های مذهبی تحت تأثیر تعلقی است که آنها به گروه مرجع خود دارند. هرگاه گروه مرجع، ارزش‎های دنیاگرایانه و لذت‎طلبانه را دنبال کنند، به تبع آنها، افراد هم علیرغم گرایش مثبت به ارزش‎های مذهبی، در عمل رفتارهایی مغایر با ارزش‎ها را انجام می‎دهند.
میزان تعهد و پایبندی نخبگان به ارزش‎های دینی و پرهیز آنها از هر نوع کجروی، در گرایش و پایبندی جوانان و نوجوانان به این ارزش‎ها تأثیر مثبت و مستقیمی دارد. اگر گرایش‎ها و ارزش‎های مدیران، نخبگان و حاکمان، تغییر کند، گرایش‎های اجتماعی را به دنبال خود می‎کشاند. به تعبیر امیرالمؤمنین علی (ع): «اذا تغیّرت نیّة السلطان تغیّر الزمان»،[26] «هرگاه نیت سلطان تغییر کند، زمانه دگرگون می‎شود.» مطابق روایت فوق، نخبگان حاکم در سطوح مختلف فرهنگی و مدیریتی به جهت مباشرت و معاشرت با امور مردم، هر تصمیم آنها، در فرهنگ‎سازی جامعه اثرگذار است. گریز و دلزدگی از ارزش‎های دینی، گاه مستند به دوگانگی نخبگان حاکم در گفتار و رفتارشان است.
ـ نابرابری طبقاتی
وجود تبعیض، عدم توزیع عادلانه منزلت اجتماعی و ثروت، برخی را در فقر و تنگدستی و عده‌ای را در ثروت‌های بادآورده فرو برده است. این وضعیت، امید جوانان را در دستیابی به جایگاه مناسب و شایسته، تأمین و تشکیل زندگی مناسب سلب می‌کند. در چنین شرایطی، افراد به انگیزه‌های متفاوت هنجارها و قواعد اجتماعی را زیر پا می‌گذارند که می‌تواند منجر به بروز انواع انحرافات نظیر مزاحمت خیابانی شود.
ـ نقش دوستان و همسالان
یکی از نیازهای نوجوانان و جوانان، وابستگی و تعلق به دیگران است. این نیاز در فرآیند اشباع، فرد را به همانندسازی سوق می‌دهد. بخشی از این نیاز، توسط گروه دوستان و همسالان تأمین می‎گردد، بدین‎نحو که آنها از یکسو تحت تأثیر غریزه جنسی و از سوی دیگر تجربه آزار خیابانی، دوست خود را در یک فضای پرهیجان، جذاب و شاد به سوی بزهکارهای جنسی از جمله مزاحمت‌های خیابانی می‎کشانند.
ـ تصاویر نادرست از آزار خیابانی
برخی نوجوانان و جوانان مزاحم، این عمل را نوعی تسلط و قدرت مردانه می‎دانند و آن را از خصوصیات دورة جوانی می‎شمارند و گاه این عمل را صرفاً نوعی تفنّن و تفریح قابل دسترس تلقی می‎کنند. آنها این تصاویر نادرست را برای توجیه رفتار خود که در واقع از انگیزه‎های دیگری برانگیخته شده است، بکار می‎برند.
ـ کتمان مزاحمت‎ها
یکی از زمینه‎های ایجاد و تشدید آزارهای خیابانی، کتمان مزاحمت‎ها از ناحیه فرد بزه‌دیده است. گاه برخی زنان که در خیابان، پارک، محیط آموزشی و مجامع عمومی دیگر مورد تعرض و آزار قرار می‌گیرند، به دلیل برخی مسائل فرهنگی، از جمله ترس از آبرو و حیثیت خود، آن را کتمان کرده و به اطلاع خانواده و مراجع قضایی نمی‎رسانند. این پدیده، جسارت مزاحمین را در تکرار آزار به دنبال دارد.
یکی از زمینه‎های کتمان مزاحمت، این نگرش عرفی است که تمام زنان آزار دیده زمینه سودجوئی مزاحمان را فراهم می‎کنند و کوتاهی‎ها و تقصیرها متوجه آنها است. به نظر می‎رسد این پیش‎فرض فرهنگی متأثر از پیشینه فرهنگی و سنتی است. زیرا در زمان گذشته مزاحمت‎ها متوجه کسانی بود که خود زمینه بزهکاری را ایجاد می‎کردند، اما امروزه مسأله تغییر کرده است. خطر مزاحمت، به بانوان با حجاب جامعه هم سرایت کرده است.
ـ بی‎تفاوتی در مقابل بروز آزارهای خیابانی
بی‎تفاوتی در مقابل آزار و اذیت‌های خیابانی و عدم نقش نظارتی و فشار اجتماعی علیه بزهکاران، یکی از زمینه‎های تشدید این معضل است.
کاهش نظارت اجتماعی می‎تواند علل مختلفی داشته باشد؛ به طور نمونه ممکن است، فردی که می‌خواهد تذکر اخلاقی بدهد احتمال دهد از سوی افراد مزاحم مورد فحاشی، ضرب و شتم، تهدید و درگیری فیزیکی قرار گیرد. از سوی دیگر ممکن است مجبور شوند که در مراجع قضایی پاسخگو باشند.
برای رفع بی‎تفاوتی‎ها، باید در فرهنگ عمومی وجوب شرعی نهی از منکر و اهمیت و فوائد آن و نیز آسیب‎های ترک آن به شکل‎های مختلف بازگو شود. از سوی دیگر نوع برخورد مراجع قضایی در مقابل بزهکارانی که علیه مردم مدافع موضع می‎گیرند و نیز در برابر کسانی که نهی از منکر کرده‎اند، بسیار مهم است. از جهت سوم، باید احساسات و عواطف اجتماعی را حول محور الزامات انسانی و ایمانی گرم نگه داشت، زیرا روابط گرم و احساس تعلق به یکدیگر پایه نظم اجتماعی است، به گونه‎ای که کم‏و‏کیف نظم و اخلاق اجتماعی در گرو روابط عاطفی است، لذا هرچه روابط با یکدیگر به سردی گراید، به همان نسبت اعتماد اجتماعی و نظم و تعهد اجتماعی تضعیف می‎شود.[27]
راهکارهای مقابله با آزار خیابانی
ـ بسیج عمومی و احیای غیرت اسلامی
وقتی نیروی انتظامی به جهت کثرت و شیوع مزاحمت‎ها نتواند به طور کامل پاسخگو باشد، بسیج عمومی می‎تواند فرهنگ موجود را تحت تأثیر قرار دهد. نقطه شروع این بسیج همگانی، زنده کردن غیرت و حمیّت اسلامی است که ریشه‎ای عمیق در تاریخ و فرهنگ مسلمانان دارد و می‎تواند بی‎تفاوتی‎ها را کاهش دهد.
ـ امر به معروف و نهی از منکر
«ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر»،[28] «باید برخی از شما (مردم را) به خیر و صلاح دعوت کنند.» علم و آگاهی به «خیر»، از دعوت به خیر متفاوت است. علم و آگاهی، یک‎بار اتفاق می‎افتد، اما تعبیر «یدعون الی الخیر» نشانه استمرار فرهنگ‎سازی خیرات و نیکی‎ها در جامعه است. به تعبیر علامه طباطبائی(ره)، اگر آگاهی نسبت به خیر و معروف تکرار نشود (معروف عمل نگردد)، استمرار نخواهد یافت، لذا جامعه شایسته، باید سرمایه علم مفید و عمل صالح را حفظ کند.[29]
در ادامه این آیه می‎فرماید: «و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر». بعد از مرحله دعوت به خیر و تغییر فرهنگ عمومی باید به وسیله امر به معروف و نهی از منکر به تعمیق و محافظت از فرهنگ اقدام نمود. احیای امر به معروف و نهی از منکر باعث به حاشیه راندن اشرار و بزهکاران می‎شود و ترک این اصل، اشرار را بر امور مؤمنین مسلط می‌کند.[30]
ـ کارآمدی سیستم قضایی
علاوه بر قوانین مربوط به حدود و دیات که درصدد ایجاد نظم و کنترل اجتماعی است، در بخش تعزیرات هم قانون‎گذار در ماده 619 قوانین مجازات اسلامی، مجازات مربوط به مزاحمت خیابانی را تا 74 ضربه شلاق و دو تا شش ماه حبس تعزیری تعیین کرده است.
در برخی موارد هنگام برخورد مردم با مزاحمین خیابانی حرکات ناشایست و گستاخانه نظیر بکارگیری الفاظ رکیک، زشت، درگیری فیزیکی ایجاد می‎شود که ضروری است زمینه نهی از منکر از سوی حکومت به طور قانونی فراهم شود تا دفاع از حریم جامعه به همراه حفاظت از حقوق شهروندان، سیستم قضائی را کارآمدتر کند.
محروم کردن فرد مزاحم از حقوق اجتماعی، به تناسب نوع مزاحمت‎های خیابانی توسط وی، می‎تواند ضمن اجرای مجازات، در پیشگیری از وقوع موارد مشابه در جامعه مؤثر باشد.
ـ همسو نمودن ساختارهای اجتماعی با ارزش‌ها و متمرکز نمودن مراکزمبارزه با منکرات
پراکندگی مجموعة عوامل و مراکز مؤثر فرهنگی و اجتماعی که گاه مستقل عمل می‌کنند، مسیر برخورد با منکرات اجتماعی را از ابعاد مختلف مخدوش می‌کند و وحدت رویه در زمینه سیاستگذاری‌ها و شیوه‌های مقابله را سلب می‌کند. اختلافات نظری یا سلیقه‌ای یک بخش با بخش دیگر نیز می‌تواند روند کلی سیستم را کند می‌کند و نظارت و پرسشگری مسئولانه بخش‌های مختلف را از بین ببرد. بنابراین ضروری است تا در زمینه منکرات اجتماعی (پیشگیری، مقابله و درمان) سیستم منظمی بوجود آید.
ـ فرهنگسازی رسانه‎ای
به اعتقاد صاحبنظران ارتباطات، مطبوعات و تلویزیون در ایجاد و حفظ عفت عمومی و احیای روحیه دفاع از ارزش‎ها و مقابله با بزهکاران، نقش مؤثری دارند.
لزوم تغییر نگرش به سوی آنچه که بایسته است، مهمترین رسالت رسانه‎ای است. ضروری است برای تغییر نگرش‎ها در مسأله آزار خیابانی با استفاده از رسانه‌های جمعی به موارد ذیل توجه نمود:
مخاطبان رسانه می‌تواند شامل عموم مردم، افراد بزه‎دیده و مزاحمین باشد. در هر صورت به اقتضای مخاطب، شیوه تغییر نگرش متفاوت است. برای تغییر نگرش افراد مزاحم و بزهکار، باید ماهیت زشت عمل و پیامدهای مختلف خانوادگی، هویتی و دینی در قالب هنر ارائه شود. در مورد زنان بزه‎دیده باید اطلاعاتی درباره خطرات رفتارهای انفعالی و پذیرش مزاحمت، پیامدهای عدم اطلاع به خانواده و مراکز قانونی و شیوه‎های نجات ارائه شود. تغییر نگرش مردم باید درباره قباحت این رفتار، وظیفه عمومی جامعه در حراست محیط از آلودگی‎های اخلاقی و ضرورت فریضه امر به معروف و نهی از منکر باشد.
نگرش مردم در مورد دختری که امداد می‎جوید، باید تغییر کند و او را باید زن مسلمان بی‎پناهی بدانند که از مردم استمداد می‎جوید.
کتمان مزاحمت‎ها از سوی بانوان باید در دستور کار قرار گیرد و از آن به عنوان زمینه‎های تشدید آزارها یاد شود. این موضوع آموزش داده شود که گزارش مزاحمت به خانواده یا مراجع قانونی عیب نیست، بلکه رفع عیب است.
ـ نظارت خانواده بر رفتار فرزندان
نظارت خانواده بر رفتار جوانان و کنترل مشفقانة آنها می‎تواند مسیر درست زندگی را به جوانان نشان دهد. ابراز مهر و عطوفت و پرکردن فضای خالی تعلقات جوانان به وسیله مهرورزی و شخصیت دادن به فرزندان، کنترل گرایش‎های جنسی دختر و پسر و آموزش آداب و سنن در رفتار با جنس مخالف، می‎تواند پیشگیری خوبی را به عمل آورد.
ـ خویشتنداری نخبگان
عملکرد نخبگان در تولید، نشر و تعمیق فرهنگ، رابطه مستقیمی با گرایش اجتماعی جوانان به سوی ارزش‎ها دارد. افزایش رغبت نخبگان به ثروت، منزلت و رقابت در کسب امتیازات مادی، برای آن دسته از جوانانی که از مزایای تحصیل، تخصص و تعهد بهره‎ای ندارند، ارمغانی جز شهوترانی و بزهکاری نخواهد داشت. به ویژه آنکه گرایش‎های مادی نخبگان به وسیله ایدئولوژی خاصی توجیه و پشتیبانی می‎شود. بنابراین، نخبگان باید خود را هرچه بیشتر با سطوح متوسط جامعه همخوان کنند.
ـ رعایت هنجارهای اجتماعی
بسیاری از آزارهای خیابانی، با نقش فرد مورد تهاجم، قابل دفع است. کسانی که با ترس و انفعال، با مسأله برخورد کرده‎اند، بیشتر مورد آزار قرار گرفته‎اند. لذا باید برخی از راهکارها در سطح فردی مورد توجه قرار گیرد:
ـ پرهیز از دوستی با افراد ناشناس و عدم مجالست با افراد و خانواده‎های بی‎بندوبار؛
ـ رعایت احتیاط در استفاده از وسایل نقلیه، (در فرض مشکوک بودن در حد امکان از سوار شدن پرهیز شود)؛
ـ رعایت حجاب و متانت در گفتار و رفتار برای جلوگیری از سودجویی جنسی؛
ـ اطلاع خانواده و مراکز قضایی در صورت بروز آزارهای جنسی؛
ـ دفاع فردی در مقابل مزاحمان و تسلیم نشدن در برابر اصرار آنها؛
هر قدر روح ترس و تسلیم در برابر آزارهای خیابانی بیشتر حاکم شود، طمع افراد شرور در اقدام وقیحانه آنها بیشتر می‎شود.

دفاع از حقوق زنانآزار خیابانیمهدی افشارزاده
سردبیر سابق سایت نقدآنلاین و نقد روز / خبرنگار آزاد / فعال حقوق بشر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید