شاید دوباره نوشتن، مرا از این حال و هوا در بیاره و بتونم خودم را از این شرایط نجات بدهم. میدونم که بهترین شرایطی هست که خودم را بکشم بالا؛ همیشه وقتی حس و حالش نیست، بهم یادآوری میشه که الان وقتشه خودت را یک پله ارتقا بدهی و راه نجات را پیدا کنی.
شاید وقتشه دیگه از این همه اهمال کاری دست بکشم و دوباره به فکر روزهایی باشم که باور دارم لیاقتش را خواهم داشت، به اینکه یکجا بشینم و زانوی غم بغل بگیرم، عادت ندارم و برای حال و هوای کسالت بارِ بیحوصلگی وقت ندارم؛ نه اینکه امان به خودم ندهم، ولی فقط میخوام از شرایطی که درونش قرار گرفتم، استفاده کنم.
این روزها، خیلی از آدمها، وقتی دَمق و کمحوصله میشند راه فرارشون را سَرَک کشیدن توی موبایل و شبکههای اجتماعی میبینند ولی شاید دوباره نوشتن، راه نجات را به ما نشان بده.
شاید دوباره پرواز کردن توی سیارهای که خیلی از آدمهاش دچار وسواس جنون برانگیز هپروت دنیای مجازی هستند، نجاتبخش باشه؛ حال این روزهام رو کسی جز خودم خریدار نیست و منم میدونم که شاید دوباره نوشتن من را به پرواز تشویق کنه.
دوباره گذارهای از شادی دور شدم، ولی دنیا وارونه نیست و روی زمین صاف حرکت میکنم، پس اگه توی هپروت هم باشم، شاید دوباره نوشتن منو به روزهای خودم برگردونه.