ویرگول
ورودثبت نام
mehdibeyraghi
mehdibeyraghi
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

شعر شاعر رویایی از دفتر شعر امشب

شاعر رویایی

من معتکف کلبه ی تنـــهایی خویشم

دیوانه ی شبـــهای تماشایی خویشم

سر خورده ام از فرصت کـــــوتاه زمانه

دلخوش به خیال شب یلدایی خویشم

در پیچ و خـــــم زندگی ی مبهم امروز

تصویر گر قصـــــه ی فردایی خویشم

آرامم و من در پس این ظــــــاهر آرام

سرمست خروش دل دریــایی خویشم

دنیا به تمنای نگــــــــار و لب یاریست

من در طلب شمس مسیحایی خویشم

رسوا شده ی عـــــالم و آدم شدم و باز

شاداب به این حــالت رسوایی خویشم

در دوره ی بحث و جدل و جنگ و جدایی

آرام چو طفــــــلی پی لالایی خویشم

کور است دل و دیده از آن دوری دلدار

با عطر لباسی پـــی ی بینایی خویشم

جمعی شده دل خوش به زر و زور و مقامی

مومن به ید قـــــدرت بالایی خویشم

مست اند جماعت به می و ساغر و ساقی

بی ساغر و می در پی شیدایی خویشم

سطحی گذری کردم و جز سطح ندیدم

با شعر و هنـــر در پی ژرفایی خویشم

بیرق گذری کن به در خانه ی ساقی

آواز بخوان شـــــاعر رویایی خویشم

شاعر غزلسرا.اهل شعر و ادب و هنر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید