بستن شکاف بین استراتژی و اجرا همچنان یک چالش است. پنج رکن اجرای استراتژی، اجرای مؤثرتر و همسوتر را تضمین میکند.
بر اساس نظرسنجی گارتنر در سال ۲۰۲۰، حدود ۴۰ درصد از رهبران اجرایی میگویند مسئولیتپذیری و رهبری سازمانی آنها در اجرای استراتژی همسو نیست.
نظرسنجیهای گارتنر از رهبران استراتژی در سالهای گذشته نشان داده است که اجرای کند استراتژی یک چالش اصلی است، اغلب به دلیل دید کافی و کنترل ناکافی، ذهنیت کوتاهمدت واکنشگرا و خستگی از تغییر کارکنان این اتفاق میافتد.
گاهی اوقات مشکل با تنظیم استراتژی شروع میشود. بسیاری از رهبران اجرایی یک استراتژی کسبوکاری سه تا پنج ساله مستند ندارند، زیرا مدیران عامل جدیدترین نسخه را ایجاد، بهروزرسانی یا به اشتراک نگذاشتهاند. گاهی اوقات، استراتژی سازمانی وجود دارد، اما به طور موثر با رهبران کسبوکاری و واحدی به اشتراک گذاشته نشدهاست. در موارد دیگر، استراتژی بدون اینکه بسیاری از رهبران کسبوکار متوجه شوند، تغییر کردهاست.
این خطر که استراتژی به طور موثر اجرا نشود، تنها در شرایط بیثبات و ساختارشکنانه مانند شرایطی که در طول و پس از همهگیری کووید۱۹ تجربه شدهاست، افزایش مییابد.
۵ رکن کلیدی برای اجرای موثر استراتژی
استراتژیستهای شرکتی میتوانند شکاف استراتژی تا اجرا را پر کنند و اجرای هماهنگ را به پنج روش هدایت کنند.
رکن شماره ۱: تدوین استراتژی
۸۳ درصد از استراتژیها ممکن است به دلیل فرضیات اشتباه شکست بخورند. آزمون فرضیات در مورد قابلیت اجرایی استراتژی در طول فرمول مهم است.
تاریخ مملو از نمونههایی از سازمانهایی است که به دلیل استراتژیهای مبتنی بر فرضیات ناقص در مورد مشتریان، رقبا یا قابلیتهای داخلی، با رکود شدید رشد مواجه شدند. عدم وضوح منجر به شگفتیهای ناخواسته در طول اجرا میشود و توانایی مدیران را برای نظارت بر عدم قطعیتها و پاسخدهی متناسب با آن کاهش میدهد. برای اجرای درست، فرضیات مربوطه را روشن و آزمایش کنید. این شامل استفاده از مکانیسمهایی برای شناسایی و به چالش کشیدن مفروضات استراتژیک میشود تا سازمان شما بتواند از مسائل پیشبینی نشدهای که اجرا را از مسیر خارج میکند، جلوگیری کند.
رکن شماره ۲: برنامهریزی
۶۷ درصد از عملکردهای کلیدی با استراتژیهای واحد کسبوکار و شرکت همسو نیستند. با شفافسازی اهداف برای کسانی که وظیفه اجرا را دارند، اهداف را با استراتژی هماهنگ کنید.
برگزاری جلسات برنامهریزی استراتژیک که میلیونها دلار و صدها ساعت کارمند در هر سال هزینه دارد، برای سازمانهای بزرگ غیرعادی نیست. علیرغم این تلاشها، اهداف استراتژیک اغلب نامشخص یا ناهمسو هستند، که چالشهای منابعی را ایجاد میکند که موفقیت اجرا را محدود میکند.
فرآیند برنامهریزی را بر روی هم ترازی عمودی بین مرکز شرکت و کسبوکارها و تراز افقی در بین کسبوکارها و عملکردها متمرکز کنید. برای جلوگیری از سردرگمی، با روشن کردن اهداف و نقشها برای کسانی که در کسبوکار وظیفه اجرای آن را دارند، شروع کنید.
رکن شماره ۳: مدیریت عملکرد
۵۸ درصد از سازمانها معتقدند سیستمهای مدیریت عملکرد آنها برای نظارت بر عملکرد استراتژی ناکافی است. اطمینان از مسئولیتپذیری برای اقدامات کلیدی اجرای استراتژی و نظارت بر عملکرد آنها الزامی است.
بازارها میتوانند بین چرخههای برنامهریزی استراتژیک شرکت جابهجا شوند و در نتیجه مفروضات و برنامه استراتژیک را باطل کنند. بدون یک سیستم موثر برای نظارت بر عملکرد استراتژی، سازمانها ممکن است برنامه اشتباهی را برای ماهها - یا حتی سالها - قبل از اصلاح اجرا کنند.
برای اصلاح به موقع دوره، از سیستمهای مدیریت عملکرد استفاده کنید تا کارکنان را در قبال اهداف کلیدی مسئول نگه دارید. بررسیهای مکرر طرح میتواند تعیین کند که آیا عملکرد ضعیف نتیجه ارزیابی بد بازار، استراتژی اشتباه یا اجرای ضعیف بودهاست.
رکن شماره ۴: ارتباطات استراتژی
۶۷ درصد از کارمندان نقش خود را در هنگام راهاندازی طرحهای رشد جدید درک نمیکنند. یک گفتگوی دو طرفه در مورد استراتژی برای اطمینان از خرید سازمانی ایجاد کنید.
برای اجرای موثر یک استراتژی جدید، کارکنان باید هم قبل و هم در حین اجرا آن را درک کرده و از آن حمایت کنند. عدم پذیرش فقط تعهد و انگیزه کارکنان را برای اقدام کاهش میدهد و پیامهایی که فاقد اعتبار هستند مقاومت سازمان را در برابر تغییر افزایش می دهند.
آنچه مورد نیاز است یک استراتژی ارتباطی منسجم است. بدون آن، انگیزه کارکنان کاهش مییابد و مقاومت بالا میرود و هزینه اجرا را افزایش میدهد.
برای جلب حمایت از استراتژی، کارکنان مهم را با ارتباطات هدفمند درگیر کنید. یک گفتگوی دو طرفه را شروع کنید یا صفحه ای از کتاب راهنما روابط عمومی سازمان خود را بردارید تا کارمندان را در کنار خود نگه دارید تا فعالانه در دستیابی به اهداف شرکت شرکت کنند.
رکن شماره ۵: ظرفیت سازمانی
سازمانهایی که میتوانند با موفقیت ظرفیت خود را برای اجرای استراتژیهای رشد جدید باز کنند، سودآوری را تا ۷۷ درصد افزایش میدهند. استراتژیستها باید روی باز کردن ظرفیت تمرکز کنند تا موفقیت اجرای استراتژی را تضمین کنند.
بسیاری از سازمانها در تخصیص منابع (داراییها، زمان، افراد و غیره) برای اجرای واقعی استراتژیهای رشد جدید شکست میخورند. آنها به شدت بر ایجاد استراتژی، برنامهریزی، معیارهای عملکرد و ارتباطات متکی هستند.
استراتژیستها باید نقاطی را پیدا کنند که سازمان به دلیل هماهنگی ضعیف توانایی اجرا را از دست میدهد. نتیجه خالص هماهنگی ضعیف کاهش ظرفیت کل شرکت است.
اقداماتی برای باز کردن ظرفیت سازمانی:
- قبل از شروع اقدامهای رشد، تشخیصها را برای امتحان ظرفیت سازمانی بکار ببرید.
- از ابزارهای جدید برای شفافسازی ارتباطات میان مدیران در مورد شرایط رشد استفاده کنید.
- چارچوبهای جدیدی برای آزادسازی منابع به دام افتاده بسازید.
- ساختارهای پشتیبانی برای ادغام پروژههای رشد در کسبوکار موجود ایجاد کنید.
منبع: گارتنر
#Strategy #Business #BusinessModels #Analytics