هر کدام از ما در زندگی نقش های مختلفی را داریم. برای کسی مادری مهربان ایم و برای کسی دیگر دختری خوب. همسری دوست داشتنی برای کسی و همزمان عروسی حرص درآر برای کسی دیگر. خواهری دلسوز و یا خاله ای مهمان نواز.
اما همیشه زندگی یک کدام از این شخصیت هایمان را پررنگ تر میکند. مادری که برای فرزند کوچکش آنقدر مهربانی کرده که موقع خبر گرفتن از مادر پیر خودش هم چیزی جز مهربانی نمیتواند. خواهر شوهری که از مهمانی به خانه برگشته اما هنوز برای همسر مظلومش طعنه گو و حسود است. پسر جوان و برای دوستانش بدقولی که جواب پدرش را سر بالا میدهد.
خوبی و بدی را همه داریم. هیچکس نه کاملا خوب است و تماما شر. این شخصیت هایمان هستند که ما را در زندگی پیش میبرند اما مهم اینجاست که کنترل شان را دست بگیریم؛ عروسک گردان آنها باشیم نه عروسکشان. مرز بین آنها را رعایت کنیم و بشناسیم. همه آدم ها لیاقت یک نوع برخورد را از طرف ما ندارند. برای دوستی معمولی و ترش رو معمولی باش و اخمو ، اما خانه که رسیدی برای مادری دلسوز و برایت خنده رو قدران باش و بذله گو.
روزی نرسد که پشیمانی گلویت را بگیرد و حلقه اشک چشمانت را که چرا رفتارت شایسته خوبی های عزیزی نبود. روزی نیاید که گذشته باشد زمان و ایضا کار از کار.