مِهدی ش
مِهدی ش
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

خوبیم اما یک گوشه قلبمان خالی شد

زن صورتش را کج و کوله میکند و از پشت آیفون زل میزند به من؛ کودک دوساله اش که با چادر او را به خودش بسته بی طاقتی میکند. فقط نگاهشان میکنم و جواب نمیدهم. زنگ آیفون را دوباره میزند و چشمانش را از نور زیاد آن به هم میکشد. همیشه این موقع های سال که هوا خیلی سرد میشد می آمد، همیشه این موقع های سال مادربزرگم کلی لباس به او میداد...
زن صورتش را کج و کوله میکند و از پشت آیفون زل میزند به من؛ کودک دوساله اش که با چادر او را به خودش بسته بی طاقتی میکند. فقط نگاهشان میکنم و جواب نمیدهم. زنگ آیفون را دوباره میزند و چشمانش را از نور زیاد آن به هم میکشد. همیشه این موقع های سال که هوا خیلی سرد میشد می آمد، همیشه این موقع های سال مادربزرگم کلی لباس به او میداد...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید