میدانستید حالت واقعی خنده مان و برداشت مخاطب از آن، با احساسی که خودمان نسبت به اجرای آن داریم زمین تا آسمان با هم فرق دارند. بزرگان و ادبای ما برای تمایز هرچه بهتر و زیباتر بعضی از حالات، کلمه هایی مانند لبخند و تبسم و خنده و قهقهه را برگزیدند اما هیچکدامشان پیشنهاد نکردند که برای هرکدام از این کلمات و حالات هم باید درجه بندی های خاص خود را قائل شد. مثلا خنده1،خنده2،خنده3 ، شاید مصنوعی تر ولی قطعا بهتر میشد. که در این حالت خنده3 بالاتر از دو خنده ی دیگر جای میگیرد و طبعا خنده1 کمی قوی تر از لبخند3 به نظر میرسد و با همین فرمان تا آخر. به این شکل میشد از خیلی از سو تفاهم ها، سو برداشت ها و قضاوت های ناحق جلوگیری کرد. مثلا میتوانستیم به طرف مقابل بگوییم خنده2 من درواقع لبخند3 توست و اصلا جای نگرانی نیست. هرچند که این به آناتومی صورت هر کسی هم برمیگردد. یعنی در حالت عادی، خنده1 یک نفر با لبخند2 کسی دیگر با هم یکی اند. یکم پیچیده شد. آدم کم حرفی را تصور کنید که به سختی دهانش را حتی برای صحبت باز میکند؛ برای اینکه لبخندی تاییدی به ذکر مصیبت آب و هوای افتضاح شهرِ مخاطبش تحویل دهد باید اجزای بیشتری از صورتش را درگیر کند و هنگامی که حس میکند دارد خنده تحویل او میدهد درواقع فقط لبخندی کوچک روی صورتش نقش بسته بدون آنکه حتی دندان هایش دیده شود. و یا برعکس، آدم خوش خنده ای که مدام در حال لبخند زدن است نیاز به زحمت چندانی ندارد و ناخوآگاهش حتی به اخم کردن هایش هم ته مایه لبخند اضافه میکند. دیدید بعضی ها خنده چقدر دوست داشتنیشان میکند؟ امروز صبح به دختر جوانی که به تازگی به گروهمان اضافه شده لبخندی زدم که خوش آمدی گفته باشم. اما چهره اش را در هم کشید و خودش را با هم سن و سالانش سرگرم نشان داد. مشغول شدیم و فراموش کردم، ظهر به خانه آمدم و داشتم کاپشنم را میکندم که جلوی آینه اتاق، خودم را دیدم و لبخند صبحم را تمرین کردم. میخواستم لبخند بزنم اما لبخندم خنده بود. ذهنم لبخندی مهربانانه تصور میکرد و به لبانم دستورش میداد اما لبانم در اجرا، خنده و حتی به نوعی قهقهه ای بی صدا تحویل آینه میدادند. عینا همین موضوع درمورد اخم کردن هایمان هم مصداق دارد و آن مقداری را که میخواهیم اجرا نمیکنیم، که حتی شاید بشود اینرا ریشه خیلی از مشکلات اساسی از جمله طلاق حسابش کرد. شاید هم اشتباه کنم اما بنظرم هرچه سریعتر باید اختلاف تصور تا اجرا را کم کنیم وگرنه... نمیدانم.