ویرگول
ورودثبت نام
Mehdi Shojaeian
Mehdi Shojaeian
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

هایلایت‌های کتاب Platform scale (فصل ۱ - بخش اول)

خلاصه‌ای از بخشِ ۱ و ۲ی فصل ۱ (کسب و کارها با تفکر تعاملات در اولویت) :

  • در پلتفرم‌ها برخلاف کسب و کارهای خطی، بجای اینکه روی منابع تمرکز کنند، روی نحوه‌ی ایجاد تعامل بین تولیدکننده و مصرف‌کننده تمرکز می‌کنند. بطور مثال Airbnb بجای اینکه روی داشتن خانه تمرکز کند، روی این تمرکز می‌کند که چگونه بین کاربران خود تعامل ایجاد نماید.
تفاوت کسب و کارهای خطی با پلتفرم (برای اطلاعات بیشتر می‌توانید pipeline vs platform business را گوگل نمایید)
تفاوت کسب و کارهای خطی با پلتفرم (برای اطلاعات بیشتر می‌توانید pipeline vs platform business را گوگل نمایید)


  • سیستم‌ عامل‌های موبایل (Android, IOS) هم نوعی از یک پلتفرم محسوب می‌شوند، بطوری که از یک سمت تولید کنندگان نرم‌افزار و در طرف دیگر کاربران قرار دارند؛ در مقابل، در مدل خطی می‌توان به تولیدکنندگان موبایل مانند Nokia و Blackberry اشاره کرد.
  • استفاده از اطلاعات جمعی نیز نوعی از پلتفرم محسوب می‌شود.
    بطور مثال Wikipedia و یا نرم افزارهایی مانند Waze که اطلاعات نمایش داده شده توسط کاربران (تولیدکنندگان) ایجاد می‌گردد.
  • در پلتفرم‌ها، تولید و توزیع از طریق کاربران قابل پیاده‌سازی است، در نتیجه هزینه‌های تولید به شدت درحال کاهش است. (از جمعیت برای تولید ارزش استفاده می‌شود).
    بطور مثال مانند نرم‌افزارهای Open source و یا Wikipedia که کاربران آن به توسعه‌ی محصول کمک می‌نمایند.
  • اثر شبکه‌ای (Network effect) یک محرک جدید و مهم برای scale کردن می‌باشد. (در بخش‌های بعدی در این مورد بیشتر خواهیم آموخت).
  • در پلتفرم، scale شدن از طریق افزایش درگیری (interaction) کاربران و اثر شبکه‌ای (Network effect) اتفاق می‌افتد، نه از طریق افزایش منابع و یا نیروی کار داخلی (برخلاف کسب و کار‌های خطی - pipeline).
  • در پلتفرم‌، اطلاعاتی که بتوان از آن کسب درآمد نمود، نوعی پول محسوب می‌شود.
    (data monetization)، بطور مثال لینکدین، از مواردی مانند چه کسی پروفایل شما را مشاهده کرده است کسب درآمد می‌نماید.
  • در پلتفرم تولید همواره به میزان مصرف تطبیق دارد.
  • جمعیت در یک سیستم پلتفرمی بایستی scale نماید، مانند زمانی که کارمندان در سازمان‌ها افزایش می‌یابد.
  • مدیریت جمعیت نیازمند یک ساختار و برنامه‌ریزی برای مشوق‌ها می‌باشد، که بر اساس آن کاربران راهنمایی و توسعه یافته و از طرفی موجب ایجاد زیرساخت‌های لازم در پلتفرم می‌گردد.
    مدیریت و حکمرانی به جمعیت در پلتفرم‌ها بسیار اهمیت دارد. بطور مثال اولین کارمندان استخدام شده در اینستاگرام بجای استخدام گرافیست، برنامه نویس و ...، مدیر ارتباطات که وظیفه‌ی وی رشد محتوا توسط تولیدکنندگان بوده است را استخدام نمود.
  • در پلتفرم بایستی مراقبت تاخیر در تولید (توسط تولیدکنندگان) و یا نیاز کم در مصرف کنندگان (unfulfillment) بود.
    بطور مثال در Uber (مانند اسنپ تاکسی)، تعداد رانندهای کم (تولیدکنندگان) و یا تعداد درخواست سفر کم (مصرف کنندگان).
  • در پلتفرم‌ها صرفا تطبیق نیاز با مصرف برای موثر بود نیست، بلکه تنها راهی است که موجب حفظ دو سمت (تولید کننده و مصرف کننده) می شود.
    بایستی دقت نمود که نقدینگی (محتوا، ارزش و یا کالای تولید شده) مطابق با نیاز بود و تمام آن مصرف شده و میزان تولید با میزان مصرف اورلپ (overlap) داشته باشد.
    برای این منظور می‌توان پلتفرم را در جوامعی که می‌تواند این موضوع (overlap) را پوشش دهد اجرا نمود، بطور مثال فیسبوک از محیط دانشگاه که هم تولید‌کننده و هم مصرف کننده ی کافی وجود داشت، شروع نمود.
    و یا Uber برای کنترل این موضوع (overlap)، در زمانی که میزان تقاضای تاکسی افزایش می‌یابد، با افزایش قیمت‌ها، رانندگان بیشتری را برای تولید خدمت تشویق می‌نماید.
  • کنترل کیفیت در پلتفرم‌ها توسط جمعیت و از طریق میزان محبوبیت اتفاق می‌افتد. مانند کامنت و امتیاز دهی.
  • خرید در دنیای پلتفرم‌ها مانند مدل‌های خطی نمی‌باشد، بلکه کاربران قبل از خرید از طریق کانال‌ها و تجربه‌ها مختلف با کسب و کار تعامل برقرار خواهند نمود؛ زمانی که تعامل برقرار گردید، اطلاعات بایستی از طریق این تاچ پوینت‌ها بصورت شخصی‌سازی شده به دست کاربران برسد.
مدل خطی فروش (برای درک بهتر می‌توانید متن pipeline sales را گوگل نمایید)
مدل خطی فروش (برای درک بهتر می‌توانید متن pipeline sales را گوگل نمایید)


  • در پلتفرم‌ها توزیع و پخش شوندگی جایگزین ارائه در یک مقصد می‌باشد( بجای اینکه فقط در یک مقصد محصول و یا خدمت را به مشتری برسانیم، بایستی به انواع توزیع‌ها فکر کنیم).
    بطور مثال آگهی‌های تلویزیونی فقط در مقصد به دست مشتری خواهد رسید!
  • برای اینکه مطمئن باشیم که تولید‌کننده و مصرف‌کننده بطور مداوم در تعامل هستند، بایستی بر روی رفتار آن‌ها سرمایه‌گزاری نماییم. برای این کار بایستی برروی برخی از رفتارهای مطلوب پاداش، و برای برخی رفتارهای نامطلوب تنبیه گذاشته شود.
    پلتفرم‌های امروزی رفتارهایی را طراحی نموده‌اند که قبلا وجود نداشته!
  • پتلفرم‌ها بایستی بگونه‌ای باشند که برای دو طرف هم ایجاد ارزش نمایند (تسهیل ایجاد ارزش از طرفی به طرف دیگر).
  • فیدبک‌های کاربران نوع جدیدی از پرداخت حق کمسیون می‌باشد. همانگونه که در مدل‌های خطی به کاربران در ازای فعالیت‌های خاص در راستای سازمان حق کمسیون و یا پاداش داده می شو، کامنت و نظرات کاربران در پلتفرم‌ها هم نوعی حق کمسیون محسوب می‌گردد.
  • تصمیم گیری در پلتفرم‌ها توسط الگوریتم‌ها انجام می‌شود (مانند پلتفرم Uber که تصمیم بر نحوه‌ی قیمت گذاری می‌نماید).
  • شخصی سازی بصورت لحظه‌ای، کار تحقیقات بازار را در مدل‌های خطی انجام می‌دهد. بطور مثلا محتوای نمایش داده شده در شبکه‌های اجتماعی بصورت شخصی سازی شده برای هر شخص می‌باشد.
    اما شخصی سازی بسیار، ممکن است موجب دلزدگی کاربران شود، مثلا ممکن است کاربر محتوایی را که تا مدتی قبل علاقمند بود دیگر علاقه‌ای نداشته باشد.
  • در پلتفرم‌ها بایستی مراقب بود تا همواره تعاملات میان تولید کننده و مصرف کننده بصورت تکرار پذیر و موثر برقرار باشد.

بخش‌های بعدی کتاب نیز به مرور اضافه خواهد شد.

هر موردی رو که به نظرتون مفید هست (چه سوال و چه نظر) حتما در کامنت‌ها یادداشت کنید.

پلتفرمکارآفرینیاستارتاپمدل کسب و کارکسب و کار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید