
بروکس اینجا بود.
اگر رهایی از شاشنگ را دیده باشید، پیرمرد بروکس نام را قطعا به خاطر دارید. بروکس با کشندهترین شکلِ زندگی مواجه شد؛ زندگیای که در آن هیچچیزِ معنیداری در انتظارش نبود.
عطشِ معنا آنقدر در وجود بشر ریشه دارد که بروکسِ پیر را وامیدارد، شده حتی با خراشیدن دیوار بیمصرف یک مسافرخانه، فریاد بزند: «بودم و شاید زندگیام معنا و اهمیتی داشت.»